فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز پنجشنبه را
معطر به عطر خوش
صلوات بر حضرت مُحَمَّد (ص)
و خاندان مطهرش🌺🍃
🌺🍃🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌺🍃🌸وَعَجِّلفَرَجَهُــم
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
سلام 🌹
صبح شد🌸
زندگی در می زند🍃
مهربانی، شوق، شادی🌸
پشت در منتظر است🍃
باز کن پنجره را که خداوند🌸
ز شوقِ من و تو می خندد🍃
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
May 11
38.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 #انیمیشن نیکو و نیکان
📌 داستان نیکو و نیکان مجموعه ای برگرفته از کتاب «یکصد و پنجاه درس زندگی» آیت الله مکارم شیرازی است که به تبیین معارف و اخلاق اسلامی در راستای ترویج سبک زندگی اسلامی برای نوجوانان و کودکان می پردازد. این مجموعه داستانی درباره یک خانواده 5 نفره است که شخصیت اصلی داستان خواهر و برادری به نام های نیکو و نیکان هستند که در زندگی روزمره خود با چالش هایی مواجه می شوند.
📌 قسمت هفتم: مهربانی
@mah_mehr_com
🌈حتما برای دوستان خودبفرستید🙏
┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅┄
45.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان کودکانه کارتون
#دخترونه_زیبای_خفته👸👸👸👸👸
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با #خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود.
موش لب هایش را لیسید و با خود گفت:«کاش یک غذای حسابی باشد.»
اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد، چون #صاحب_مزرعه یک تله موش خریده بود.
موش با سرعت به #مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه حیوانات بدهد. او به هر کسی که می رسید،می گفت: توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است... .
مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت: آقای موش، برایت متاسفم. ار این به بعد خیلی باید #مواظب خودت باشی، به هر حال من کاری به تله موش ندارم
گوسفند پشمالو وقتی خبر تله موش را شنید، صدای بلندی سر داد و گفت: آقای موش من فقط می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی، چون خودت خوب می دانی که #تله موش به من ربطی ندارد.
موش که از حیوانات مزرعه #انتظار همدردی داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنیدن خبر، سری تکان داد و گفت: من که تا حالا ندیده ام یک گاو، توی تله موش بیفتد! او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد و دوباره مشغول چریدن شد.
سرانجام، موش، ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزی در تله موش گیر بیفتد، چه می شود؟
در نیمه های همان شب، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را که در تله افتاده بود، ببیند.
او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرد، موش نبود، بلکه یک مار #خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود. همین که زن به تله موش نزدیک شد، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وی بهتر شد. اما روزی که به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود، گفت: برای #تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل #سوپ مرغ نیست.
مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ، در خانه پیچید.
اما هرچه صبر کردند، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می کردند تا جویای #سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد، گوسفند را هم قربانی کند تا با گوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد.
روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بهتر می شد. تا این که یک روز صبح، در حالی که از مرد از شفا پیدا کردن همسرش بسیار خوشحال بود،تصمیم گرفت تا همه اهالی روستا را به مهمانی دعوت کند .به همین خاطر افراد زیادی در مهمانی آنها شرکت کردند. بنابراین، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای #میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند.
حالا، موش به تنهایی در مزرعه می گشت و به حیوانات زبان بسته ای فکر می کرد که کاری به کار تله موش نداشتند!
پس یادمان باشد که این نکته را #فراموش نکنیم که... اگر شنیدی مشکلی برای کسی پیش آمده است و ربطی هم به تو ندارد، کمی بیش تر فکر کن. شاید خیلی هم بی ربط نباشد!»
@mah_mehr_com
#فرزندپروری
🔸اگه میخوای کودک عادت کنه که اشتباهاتش رو بپذیره و اونو انکار نکنه،
باید این عمل رو از خودت شروع کنی؟
🔸کودک نگاه میکنه که آیا پدر و مادر
وقتی اشتباه میکنن، اونو قبول و عذرخواهی میکنن یا نه؟
@mah_mehr_com
#اختلاف
🔰چندتا تفاوت بین شکل بالا و پایین، پیدا میکنید؟!🤔
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا جونم سلام
روزم رو با نام و یاد تو شروع می کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برگلشن و گل،
🍃به بـویِ مهـدی صلوات
🌸برشــــیفتـگان
🍃کـــویِ مهـدی صلوات
🌸سر می زند
🍃از کنـارِ کعبـه خورشـید
🌸در سعی و طواف،
🍃روی مهــدی صلـوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم 🍃🌸
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
🌸سـلام نام خـداست
🌿بنام خــدا ســلام
🌸ســلام برهمه شما
🌿كه وجودتان به گرمی روزهای
🌸تابستان است
🌿سلامی به صفای قلبهايتان
🌸که برای روزی سرشار از اميد
🌿و صبحی شـاد و زیبـا
🌸و پر از خیر و برکت میتپد
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
❤️السلام علیک
یاصاحب الزمان❤️
روزهای هفته را
باعشق توسرمیکنم❤️
تابه جمعه می رسم
احسـاس دیگرمیکنم
حس دیدارتو درمن
جمعه غـوغامیکند
جمعه هاچشمان خودرا
حلقه بردرمیکنم😔❤️
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرج
╔═🌸🌿☃.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 #قصههای_عزیز | قسمت نهم
🔸وقتی نوه کوچولوی عزیز خانوم خواب کمک خواستن امام حسین علیهالسلام رو میبینه، گریههای عزیز بند نمیاد و بعد ماجرای نامردی اونایی که نامه نوشته بودن رو تعریف میکنه.
نویسنده: حامد عسکری
@mah_mehr_com
#تربیتفرزند....🌹
#پسر_را_جسور_بار_بیاورید❗️
آیت الله حائری شیرازی : پسر باید جسور بشود، باید پرجرأت بشود. مرحوم آقای آمیرزا نور الدین [حسینی الهاشمی]، بچه هایش را اینطوری تربیت می کرد. باغ داشت، در باغ زندگی می کرد. می گفت: «یک شیر بچه می خواهم که برود فلان جا، آن دفتر من را بیاورد». دفتر را گذاشته بود گوشه باغ و بچه شب تاریک باید برود بیارورد!
پسر است؛ باید خطر کند. باید در تاریکی برود. باید به این امور عادت بکند. پسر اگر سوسک می بیند بترسد، چه فایده دارد؟
خود آقای آمیرزا نورالدین مار را با دمش می گرفت؛ مارهای بزرگ و کوهستانی! دم مار را می گرفت و می چرخاند، بعد به بچه ها می گفت بیایند با این مار بازی کنید. بچه ها باید دست بزنند به مار تا جرأت پیدا کنند.
*مرحوم آیت الله العظمی سید نورالدین حسینی الهاشمی، پدر همسر آیت الله حائری شیرازی و از علمای بزرگ فارس بودند.*
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
@mah_mehr_com
#شهید
هر روز با معرفی یک شهید کربلا🏴
خوشا آنان که در این صفحه خاک
چوخورشیدیدرخشیدندورفتند
جُوْن بن خوی🏴
@mah_mehr_com