این مدادها میزان قدرت دندون یک دهه شصتی رو نشون میده:)))))))
"مهدی یار"
#نوستالژی
@mah_mehr_com
🌀شادابی ذهنی کودک بعد از حل بازی فکری
♦️ وقتی کودک یک بازی فکری مانند پازل را تکمیل میکند،مغزبدلیل اینکه او مسئلهای را حل کرده و برای دستیابی به یک "جایزه" به ترشح دوپامین میپردازد.
🔸دوپامین به عنوان هورمون خوشحالی شناخته میشود.
♦️ افزایش ترشح دوپامین احساس خوشایند و تحسین از رسیدن به هدف (حل پازل ) را به همراه دارد.
🔸کودک احساس خوشحالی و موفقیت میکند و دوست دارد این بازی را دوباره تکرار و این احساسات دلپذیر را دوباره تجربه کند.😍
#تربیت_فرزند
#بازی
@mah_mehr_com
32.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 رحمتی که آهنربای بچهها، جذب میکنه!
🔻 آقا سید هاشم حداد رحمت الله علیه میفرمودند سعی بکنید، اگر میتوانید در خانه خودتان مجلس بگیرید، اگر نه بچههاتون رو در مجالس ببرید.
البته با حفظ اینکه حقوق دیگران هم رعایت بشود و شلوغ نکنند،که رها بکنند اینها را در مجالس.
🌟 امام صادق علیه السلام در خانهاش مجلس بود، امام صادق علیه السلام فرمود: ابوهارون تعداد ملائکهای که حضور داشتند و گریستند، از تعداد انسانهایی که نشسته بودند، بیشتر بود.
💎 آیت الله سید علی آقای قاضی پنجشنبه به پنجشنبه در خانهاش مجلس بود. اینها میدانستند در این مجالس چه میگذرد.
"استاد عالی"
#تربیت_فرزند
#تربیت_دینی
#کلیپ
@mah_mehr_com
#داستان_کودکانه😁
سه پروانه کوچولو🦋🦋🦋
سه پروانه به رنگ های سفید و قرمز و زرد در باغی زندگی می کردند. آن ها با هم برادر بودند و همدیگر را بسیار دوست داشتند. آن ها هر روز با روشن شدن هوا به باغ می رفتند و در میان گل های باغ بازی می کردند و می رقصیدند. این سه برادر هیچ وقت خسته نمی شدند چون شاد و سرحال بودند.
یک روز باران شدیدی گرفت و بال های آن ها را خیس کرد. آن ها سریع به سمت خانه شان پرواز کردند، اما وقتی به آنجا رسیدند متوجه شدند در قفل است و آن ها کلیدش را ندارند. به خاطر همین پشت در ماندند و خیس و خیس تر شدند.
آن ها کمی فکر کردند و بعد تصمیم گرفتند پیش گل لاله ی زرد و قرمز بروند. آن ها گفتند: لاله ی عزیز غنچه هایت را باز می کنی و ما را در خود پناه می دهی تا ما سه برادر از طوفان نجات پیدا کنیم؟
لاله جواب داد: فقط پروانه ی قرمز و زرد می توانند بیایند داخل، چون آن ها شبیه من هستند. اما پروانه ی سفید نمی تواند و باید برای خود جایی دیگر پیدا کند.
پروانه ی زرد و قرمز گفتند: اگر به پروانه ی سفید اجازه ندهی ما هم قبول نمی کنیم و با هم زیر باران می مانیم.
باران شدید و شدیدتر شد و پروانه های بیچاره خیس و خیس تر شدند. به خاطر همین پیش زنبق سفید رفتند و گفتند: زنبق جون، اجازه می دهی ما درون غنچه ی تو بیاییم تا باران تمام شود.
زنبق سفید گفت: پروانه ی سفید اجازه دارد اما قرمز و زرد نه!
پروانه کوچولوی سفید گفت: اگر به برادرهای من اجازه ندهی من هم قبول نمی کنم. بهتر است هر سه زیر باران خیس شویم تا از هم جدا شویم.
سه پروانه کوچولو باز پرواز کردند و به سمتی دیگر رفتند.
خورشید که پشت ابر بود صدای آن ها را شنید و از همه ی ماجرا باخبر شد او فهمیدکه این سه برادر چقدر همدیگر را دوست دارند و حاضرند خیس شوند اما از هم جدا نشوند. پس خورشید خانم ابرها را هل داد و از پشت آن بیرون آمد و شروع به تابیدن کرد.
بال های پروانه های کوچولو خشک شد و بدنشان گرم و گرم تر شد. آن ها دیگر غصه نمی خوردند و در میان گل ها تا شب بازی کردند. شب وقتی آن ها به خانه شان برگشتند دیدند در خانه باز است. آن ها به خانه شان رفتند و تا صبح استراحت کردند.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده ويروس كلامي كه موجب تخريب رابطه مي شود
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_شب
«امتحان تنوری»
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
به کودک؛ مدیریت زمـان رو یاد بدین! اما از کمبود وقت نترسونیدش!
مثلا به جای جمله"وقت بازی داره تموم می شه"، بگین: "هنوز ده دقیقه، برای بازی فرصت هست".
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com