eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
راز بزرگ بحیرا.mp3
3.5M
💠 قصه‌ شب: راز بزرگ بحیرا ✍️ نویسنده: مجتبی ملک محمد 🎤 با اجرای: ناهید هاشم نژاد، حمزه ادهمی و محمد علی حکیمی 🎞 تنظیم: محمد مهدی نقیب زاده 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: آشنایی کودکان با معجزات و دوران کودکی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
22.mp3
4.02M
قصه شب 💠 قصه شب |جنگ 22 روزه 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: شجاعت در برابر رژیم صهیونیستی 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 قصه‌ شب: «تنبل دم بریده» 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: دوری از تنبلی 💭 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
ميگويند در روزگاران گذشته نوجواني قصد كرد تا از روستا به شهري برود كه در آنجا درس بخواند. مادرش چهل دينار داد تا خرج سفر كند. در ضمن به او گفت: فرزندم تو را نصيحتي ميكنم و آن اين كه به مادرت قول بده كه هيچگاه دروغ نگويي نوجوان به مادر قول داد و همراه كارواني كه سمت شهر ميرفت عازم سفر شد. در ميان راه و در بياباني دور، ناگهان گروهي از راهزنان به قافل هاي كه نوجوان نيز با آن بود، حمله ور شدند و هر چه اهل كاروان با خود داشتند را غارت كردند. يكي از راهزنان با ديدن نوجوان پرسيد: بگو بدانم آيا تو هم چيزي به همراه داري؟ نوجوان گفت: آري. من چهل دينار در ميان لباسم دارم. راهزن خيال كرد كه نوجوان قصد فريب او را دارد و يا اين كه ديوانه است! اين بود كه او را كشان كشان نزد رئيس دزدان برد و ماجرا را براي او شرح داد. سر كرده ي دزدها دستور داد نوجوان را بگردند. دزدان همين كار را كردند ومتوجه شدند كه او راست ميگويد. رئيس دزدان حيرت زده از نوجوان پرسيد اي پسر! ميتوانستي دروغ بگويي، هيچ كدام از ما نمي توانستيم گمان كنيم كه پسركي چون تو، چهل دينار همراه داشته باشد! چه چيزي باعث شد كه تو راست بگويي؟ نوجوان گفت : من به مادرم قول داده بودم كه هرگز دروغ نگويم. اگر دروغ مي گفتم در عهد خود خيانت كرده بودم . رئيس دزدان سخت در شگفتي شد. چشمانش به اشك نشست و گفت : اي پسر! تو تمام دارايي خودت را آشكار كردي.تا به عهدي كه با مادرت بسته بودي خيانت نكني، اما من با اين كارم به عهدم با خداوند خيانت مي كنم من با اين كار. سپس دستور داد هر چه از قافله دزديده بودند به صاحبان آن بازگردانند. بعد رو به نوجوان كرد و گفت: تو از كارهايم توبه كردم و دوباره به سمت خداوند بزرگ بر ميگردم و چنين شد كه راستگويي يك نوجوان، گروهي را از گمراهي نجات داد. افراد او نيز، با شنيدن اين حرف به رئيس خود گفتند: وقتي تو كه بزرگ، رئيس ما هستي چنين تصميمي ميگيري، ما نيز از تو پيروي ميكنيم و براي هميشه دست از راهزني بر ميداريم و توبه ميكنيم. @mah_mehr_com
🎧نام قصه : گربه‌ شکاری نویسنده : مهدی آذریزدی قصه گو : زینب انتظام گروه سنی : ۷ سال به بالا تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🧸توضیحات : جوون شکارچی ، یه روز بخاطر اتفاقاتی که براش افتاده ، تصمیم میگیره بجای سگ شکاری خودش ، گربه‌ی خونگیش رو به شکار ببره. اما وقتی اینکارو میکنه میبینه ... آنچه بچه ها در این قصه می آموزند: ‌🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب 💠 قلب‌های کوچک و شجاع (قسمت اول) 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: امید و شجاعت کودکان غزه 📎 📎 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب زاغ گریان و تخته سنگ مهربان 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: تشکر از خدا 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
داستانسوگل.mp3
20.04M
👧🏻«سوگل هیچ دوستی نداشت.» 🪧با محوریت موضوع دوستی و دوست‌یابی 🎵با صدای فاطمه‌سادات حجت ✍🏻نوشته‌ی خانم الف 🖇️مناسب: گروه سنی «ب» @mah_mehr_com
پسرک غرغرو در زمان های قدیم پسرک غرغرویی بود، به همه چیز ایراد میگرفت و به زمین و زمان غر میزد. او دوستان زیادی داشت و خانواده اش نیز به شدت او را دوست داشتند، اما او همیشه حس می کرد که هیچ لذت و خوشی در دنیا نیست و همه چیز دنیا ایراد دارند. اگر در ماشینی سوار می شد ، می گفت : ” پس چرا این ماشین اینقدر کند می رود؟” . اگر روزی هوا آفتابی بود می گفت : ” پس چرا باران نمی آید. ” . اگر هوا بارانی بود می گفت : “پس کی آفتاب می شود؟ ” یک روز در میان همین غر زدن ها بود که تکه ابر سیاهی حرف های او را می شنود. تکه ابر از شنیدن این همه غر عصبانی می شود و تصمیم می گیرد درس بزرگی به آن پسر بچه بدهد. ابر سیاه از آن پس هر کجا که آن پسر بچه می رفت با او می رفت و بر سرش شدید ترین باران ها را می بارید. از وقتی ابر سیاه دنبال او افتاد ، دیگر هیچ کس با او رفیق نمی شد. همه او را مسخره می کردند و بعضی ها هم می گفتند که او نفرین شده است. خود پسر بچه نیز نمی دانست چرا این ابر همیشه دنبال اوست و مدام غر می زد. او تنها شده بود و ابر نیز به او رحم نمی کرد. هر بار که پسر بچه با لباسی جدید بیرون می آمد ، او را خیس و آبکش می کرد. این پسر بچه اما رفیقی داشت که همیشه و در همه حال کنار او بود. رفیق پسربچه ، هر روز با او همراه بود و یکی از روزها که از غر زدن های پسر بچه خسته شده بود برگشت و به او گفت : ” رفیق من ، تو خیلی بدبینی . چرا به این فکر نمی کنی که تو ابر شخصی خودت را داری. یک نگاه به اطرافیانت بکن. هیچ کدام ابر شخصی ندارند. این را قبول نداری؟ ما با همین ابر سیاه می توانیم کلی بازی کنیم . موافقی؟ “. پسر بچه هر چند که در دلش موافق این حرف نبود ، اما از ترس اینکه این رفیقش را نیز از دست بدهد قبول کرد و گفت : ” آره موافقم. فقط بگو باید چیکار کنیم؟ ” . رفیقش به او گفت : ” بهترین کار این است که اول برویم و آب دریاچه را با این ابر پر کنیم. مگر تو نمی گویی که هر جا که تو باشی این ابر می بارد. پس بهتر است که از این ابر استفاده های مثبت بکنیم.” . آن ها به دریاچه رفتند و آب دریاچه را پر کردند و دریاچه دوباره پر از آب شد. وقتی دریاچه پر آب شد و خبر به گوش دوستان پسربچه رسید، همگی به سوی دریاچه رفتند که در آن شنا کنند. آنها از پسر بچه تشکر کردند و به شادی پرداختند. پسر بچه از این کار خوشحال شد و از دوستش تشکر کرد و ناگهان فکری به ذهنش رسید. او به دوستش گفت : ” نظرت چیست که به زمین های کشاورزی برویم و آنجا را نیز آبیاری کنیم. “. دوستش قبول کرد و آنها به زمین های کشاورزی رفتند. وقتی آنها باران را برای کشاورزان بردند ، کشاورزان خوشحال شدند و پسربچه را روی دستشان بالا و پایین می کردند. پسر بچه خیلی خوشحال بود. او سرش را به روی آسمان بلند کرد و گفت : ” خدایا ببخشید که پیش از این ، این همه به جان زمین و آسمان غر می زدم. زندگی هنوز زیبایی های خودش را دارد.”. این را که گفت ، ابر آرام گرفت و از روی سر پسر بچه کنار رفت و ناگهان رنگین کمان زیبایی در آسمان پدید آمد. بچه ها از دیدن رنگین کمان ذوق کردند و دوباره همگی عاشق پسر بچه شدند و با او رفاقتشان را از سر گرفتند. دوستان عزیز من ، بچه های گل ، در زندگی همیشه مثبت نگر باشید. اگر می خواهید از هر شرایطی بهترین نتیجه را بگیرید ، سعی کنید همیشه مثبت نگر باشید. @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 قصه‌ شب: «تنبل دم بریده» 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: دوری از تنبلی 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 قصه‌ شب: «خالدِ شجاع و قهرمان» 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ایستادگی در برابر ظالم 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : الاغ و آواز خوش / قسمت دوم نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
بهنام محمدی.mp3
5.98M
قصه شب 💠 قصه‌ شهید بهنام محمدی 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: آشنایی کودکان با زندگی شهید بهنام محمدی 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : خداحافظ راکون پیر _ قسمت دوم نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 کلاغ‌های اسرائیلی 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ایستادگی در برابر ظالمان 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
sina.mp3
3.49M
قصه شب 💠 سینای موفرفری؛ پسر شجاع مدرسه 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: عواقب مسخره کردن دیگران 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : یکی بود نویسنده : سوسن طاقدیس قصه گو : سمیرا غفوری منش گروه سنی : ۶ سال به بالا تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🧸توضیحات : یکی بود و یکی نبود. در یه جنگل بزرگِ بزرگ، نزدیک یه دریاچه‌ی کوچیکِ کوچیک، مورچه‌های سیاه با مادر مهربونشون زندگی می‌کردن، ولی روز و روزگارشون خوش نبود. همیشه درحال ترسیدن و لرزیدن بودن؛ چون نزدیک لونه‌‌ی اونها... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند: 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : سفر به دور دنیا _ قسمت دوم نویسنده : محمد محمدی قصه گو : سمیرا مرادیان گروه سنی : ۶ سال به بالا۴ تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🧸توضیحات : یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، اسب سیاهی زندگی می‌کرد که خیلی قشنگ بود. اون یالی افشان و پاهایی بلند داشت. آزاد بود و در کوه و دشت به‌‌راحتی برای خودش می‌‌‌گشت و از علف و آب چشمه‌ها می‌خورد. اون یک روز تصمیم گرفت ... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند: 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
جنگل کاج خرگوش‌ها 1.mp3
3.89M
قصه شب 💠 جنگل کاج خرگوش‌ها (قسمت اول) 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: مقابله با مستکبر و ظالم 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
جنگل کاج خرگوش‌ها 2.mp3
4.45M
قصه_صوتی 💠 جنگل کاج خرگوش‌ها (قسمت دوم) 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: مقابله با ظالم 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 قصه‌ شب: «پروانه شهر تاریکی‌ها (قسمت اول)» ✍️ نویسنده: ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ویژگی‌های شخصیتی حضرت زهرا سلام‌الله‌‌علیها 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 قصه‌ شب: «پروانه شهر تاریکی‌ها (قسمت دوم)» ✍️ نویسنده: ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ویژگی‌های شخصیتی حضرت زهرا سلام‌الله‌‌علیها 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 پروانه شهر تاریکی‌ها (قسمت سوم) ✍️ نویسنده: ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ویژگی‌های شخصیتی حضرت زهرا سلام‌الله‌‌علیها 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : قول شکلاتی نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com