در این تصویر یک نام پسرانه پنهان شده است.
سعی کنید این نام را پیدا کنید
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
کلیپ دوستی 😍
موش و گربه🐭🐱
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دنیایساراکوچولو
قسمت ۴
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
کانالداستانشب|معینالدینی@nightstory57(2).mp3
زمان:
حجم:
14.67M
#خرسک_بهونهگیر
༺◍⃟👧🏻👦🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
بچه خوبی باشیم و بداخلاقی و بهانه گیری را کنار بگذاریم ❤️
#قصه
#داستان
#داستانشب
#کودک_۴_۱۱
#گوینده:معینالدینی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
⭕️دست نوشتهٔ شهید میلاد شادکام کلاس پنجم دبستان که صبح روز شهادتش به عنوان هدیه روز مادر به مادرش میدهد و راهی گلزار شهدا می شود.
مادر کاغذ را نمی خواند و روی طاقچه می گذارد و برای میلاد دعای عاقبت به خیری می کند و این نامه می شود آخرین یادگاری و سند گریه های بی امان او پس از عروج میلادش.😭
#کرمان
@mah_mehr_com
راهکارهای درمان لجبازی کودکان7⃣
توجه افراطی ممنوع🚫
یعنی اگرچه روی رفتار کودک حساس هستیم، اما سعی میکنیم نظارت و توجهمان نامحسوس باشد چرا که تمرکز بر روی رفتار کودک و تذکرات مداوم به او، به نحوی که احساس کند پیوسته تحت نظر است او را کلافه میکند و به لجبازی بیشتر میکشاند.
#چه_کنمهای_والدین
@mah_mehr_com
20.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶 #نماهنگ
(پروانه کوچولو)
📥 #دانلود_کنید
پروانۀ کوچولو
با بالهای خسته
تو باغچه زیر آفتاب
روی گُلی نشسته
پاهای نازکش را
رو گُل دراز کرده
مثل کتاب رنگی
بالها را باز کرده
صد نقش و رنگ دارد
بالهای زیبای او
او به تماشای گُل
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#تربیتفرزند...🌹
چگونه خوب گوش کردن را در کودکان تقویت کنیم؟
🎈هنگام صحبت کردن، تن و ریتم صدای تان را تغییر دهید و یکنواخت صحبت نکنید.
🎈خواسته ها و پیام های خویش را
ساده و کوتاه بیان کنید.
🎈در یک زمان، فقط یک یا دو درخواست از کودک تان داشته باشید.
🎈سعی کنید خواسته هایتان را به صورت رسا و همراه با احترام و محبت بیان کنید.
🎈کودکان را عادت دهیم که از رادیو، یا ابزارهای صوتی بیشتر از تلویزیون استفاده کنند .
🔻خواندن یک کتاب داستان کوتاه، ودرخواست خلاصه گویی یا بازگویی داستان، تاثیر زیادی در تقویت مهارت گوش دادن کودکان دارد.
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💚
@mah_mehr_com
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #رازی که احتمالا از زکریای رازی نمیدانید!
@mah_mehr_com
ریحانهٔ بهشتی
( به یاد شهیدهٔ دو ساله، ریحانه سلطانی نژاد)
گوشواره های قلبی
با کاپشنِ صورتی
با خنده ای روی لب
عجب تو خوش صورتی
ریحانه جون عزیزم
امشب گلم دعوتی
به آغوشِ خداوند
بهشتِ پُر نعمتی
تو مهمونِ حسین (ع) و
شش ماهه ی حضرتی
تو همدمِ رقیّه (س)
براش یه هم صحبتی
دو ساله بودی اما
شهیدی خوش سیرتی
تو رَهرُوِ مکتبِ
سردارِ خوش غیرتی
شهادتِ تو داره
پَیامدِ مثبتی
ریحانه ی دو ساله
تو عاملِ وحدتی
شاعر : علیرضا قاسمی
@mah_mehr_com
972.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازی
🔹️جعبه کفش داری تو خونه؟!
نمی دونی چیکارش کنی؟
🔹️اینجوری تبدیلش کن به ابزار بازی و با بچه ها بازی کن 😊😃
@mah_mehr_com
ماه مــــهــــــــــر
#قصه_های_پیامبران 🌼حضرت یونس #قسمت_سوم مال و پولهای خودتون رو برای سنگ هدر ندین و از پولهایتان
#قصه_های_پیامبران
🌼حضرت یونس علیه السلام
#قسمت_چهارم
دوستش گفت:
-من هم همین را خواستم بگم، حتما عذاب مییاد.
آنها ترسیده بودند و از کارهایشان پشیمان شده بودند مرد دیگری گفت:
-ای کاش یونس این جا بود و به خدای یونس ایمان آورده بودیم.
در همین لحظه روبین که مثل حضرت یونس مهربان و دلش میسوخت گفت:
-خدا برای شما پیامبری فرستاد تا ایمان بیارین و دست از بت پرستی و گناه بردارین اما هیچ کدامتان گوش نکردین و یونس پیامبر را اذیت کردین و با سنگ زخمی اش کردین و کاری کردین که آن قدر ناراحت و دلش شکست که از شهر نینوا رفت.
یکی از همان مردها گفت:
روبین درست میگه، ما یونس پیامبر را که پیامبر خدا بود خیلی اذیت کردیم و نمی خوام عذاب بشیم.
روبین به آسمان که پر شده بود از ابرهای سیاه و وحشتناک اشاره داد و گفت:
-من فکر میکنم که این ابرهای سیاه نشانه ی شروع شدن یه عذاب وحشتناک است. همه ترسیده بودند و نمی دانستند چه کنند و به کجا بروند، ابرهای سیاه و سرخ بیشتر و بیشتر میشدند و باد بدی میآمد.
روبین گفت:
-یونس پیامبر، همیشه به من میگفت، که خدا همه جا هست و صدای ما را میشنوه و بسیار مهربان است. بیاین خدای بزرگ رو عبادت کنیم و ازش بخوایم ما رو ببخشه. مردم نینوا به خدا ایمان آوردند و از خدا میخواستند که همه را ببخشد.
روبین مردم عاد میخواند و بقیه تکرار میکردند: -خدای مهربان، خدای یکتا، ای خدای یونس و خدای همه ی ما، ما نباید پیامبرت را اذیت میکردیم، ما دیگر بت نمی پرستیم. در این لحظه بود که خدای مهربان دعای آنها را بر آورده کرد و به ابرها و باد دستور داد که بازگردند.
حضرت یونس توی کشتی خوابیده بود که ناگهان با ترس از خواب پرید. طوفان بدی راه افتاده بود و کشتی تکان میخورد و میخواستند غرق شوند.
نا خدای کشتی فریاد میزد:
-چیزهای سنگین را به آب بندازین، زود باشین، همه چیز رو بندازین توی آب، تا کشتی سبک بشه. مسافرها تند تند داشتند، وسایل سنگین را به آب دریا میانداختند نا خدا فریاد میزد:
-اگه این کار رو نکنین کشتی غرق میشه، زودتر چیزهای سنگینو بندازین...
یکی از مسافرها با ترس گفت:
-ما هر چه داشتیم، به دریا انداختیم. دیگه چیزی نداریم که بندازیم.
یکی از مسافرها گفت:
- بهتره اون مرد غریبه رو بندازیم توی آب.
مسافرها به ناخدا نگاه کردند، نا خدا کمی فکر کرد و گفت:
-باشه، الان قرعه میاندازیم و اسم هر کسی اسمش در اومد اونو میاندازیم توی آب.
همه قبول کردند و مجبور بودند به حرف نا خدا گوش کنند.
-چیزهای سنگین را به آب بندازین، زود باشین، همه چیز رو بندازین توی آب، تا کشتی سبک بشه. مسافرها تند تند داشتند، وسایل سنگین را به آب دریا میانداختند نا خدا فریاد میزد:
-اگه این کار رو نکنین کشتی غرق میشه، زودتر چیزهای سنگینو بندازین...
یکی از مسافرها با ترس گفت:
-ما هر چه داشتیم، به دریا انداختیم. دیگه چیزی نداریم که بندازیم.
یکی از مسافرها گفت:
- بهتره اون مرد غریبه رو بندازیم توی آب.
مسافرها به ناخدا نگاه کردند، نا خدا کمی فکر کرد و گفت:
-باشه، الان قرعه میاندازیم و اسم هر کسی اسمش در اومد اونو میاندازیم توی آب.
همه قبول کردند و مجبور بودند به حرف نا خدا گوش کنند.
#این_قصه_ادامه_دارد...
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com