* #مرز بین بیش فعالی و شیطنت
بیشترین شکایت والدین از این کودکان در اولین مراجعه به پزشک این است که این کودکان آرام و قرار ندارند، دائماً در حال جنب و جوش هستند و اصطلاحاً از دیوار راست بالا میروند.
کودکان بیش فعال معمولاً نمیتوانند حتی برای مدت کوتاهی یک جا بنشینند و یا حتی حین نشستن دائماً دست و پای خود را حرکت میدهند و یا حرکات تکانشی انجام داده و به یکباره از بلندی میپرند و یا بدون هیچ ترسی ناگهان وسط خیابان میروند.
@mah_mehr_com
ماجراهای دراز و کوتوله ماهیگیر و دخترش.pdf
حجم:
5.27M
#قصه_متنی_و_تصویر👆
#قصه_کودکانه
🌼پی دی اف
🌸عنوان: ماجراهای دراز و کوتوله ماهیگیر
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
#تربیت_کودک
❓چرا فرزندانمان نباید به موسیقی عادت کنند؟
#موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد تبدیل می شود به یک مغزِ غیر آن کسی که جدّی باشد...
انسان را از جدّیت بیرون می کند و متوجه جهات دیگر می کند...
تمام این وسایلی که در هر مملکتی رواج دارد همه برای این است که ملت خود را از مقدرات خودشان غافل کنند...
📚 حضرت امام خمینی صحیفه نور ج ۸، ص۱۹۷ _۲۰۱
✅ @montazar
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشن دردونه ها
🎡 این قسمت: عواطف و احساسات
#انیمیشن
@mah_mehr_com
🌸🌿🌸🌿🌸🌿
رجب که ماه خداست
نام یه رود زیباست
جاری میون بهشت
مثل عسل مصفاست
آسمون عبادت
توی رجب چه صافه
باز خدا مهمون داره
موسم اعتکافه
نسیم بندگی باز
می پیچه توی دنیا
تو #لیله_الرغائب
تو شب آرزو ها
🌸🌿🌸🌿🌸🌿
@mah_mehr_com
#ضرب_المثل
استخوان لای زخم گذاشتن (ضرب المثل)
قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم میخواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است . می خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم.
از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود میبرد و با مبلغی به حکیم باشی میداد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد اما زخم قصاب خوب نشد که نشد .
مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود به جای او بیماران را مداوا می کرد .
آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا میکند .
دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت : تو بهتر از پدرت مداوا می کنی . زخم من امروز خیلی بهتر است . پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت :از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت . وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است . با تعجب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده . حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد ؟ پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم . مطمئن باشید کارم را خوب انجام دادهام .
حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار .پس بگو از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من امده و مقداری گوشت برایمان بیاورد .
از آن روز به بعد درباره ی کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند ، می گویند : استخوان لای زخم می گذارد…
امثال و حکم – دهخدا
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
🔶 #غلطگیر | درس بخون چون ....
🔸 برای تشویق فرزندتان به درس خواندن مراقب باشید از چه کلماتی استفاده میکنید. پدر و مادری که عاقلانه و هوشیارانه رفتار میکند، سرزنش و تحقیر نمیکند و با نگاه ابزاری به درس و دانشگاه توصیه نمیکند
@mah_mehr_com