🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام باقر(ع): خود را در دنیا چنان منزل ده که گویی ساعتی در آن منزل داری وسپس از آن کوچ میکند.
امروز دوشنبه
۳ اردیبهشت ماه
۱۳ شوال ۱۴۴۵
۲۲ آوریل ۲۰۲۴
مــــاه مــــــهــر
═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#سلام_امام_زمانم 💚
منی که مایه ی ننگم، به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم، به دیدنم آیی؟
چوخویش یار تو دیدم، چه نیک فهمیدم
عزیز فاطمـه، مهـدی، چـقـــدر تنهایی ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
،مــــاه مــــــهــر
═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
💠 احکام دانشآموزی: جنگ با دشمن
🔻توی مدرسه تصاویر بچههای غزه رو زده بودن، وقتی عکسها رو نگاه کردم، همهشون همسن من بودن. به آقای تقوی گفتم: یعنی اگه جنگ بشه، ما هم باید بریم؟ مگه جنگ فقط مال بزرگترا نیست؟
❓بچهها! به نظرتون ما هم باید بجنگیم؟
🔸 نه! بچه زورش نمیرسه بجنگه.
🔹 بچهها باید برن قایم بشن.
🔸 اگه بزرگا نبودن، نوبت به بچهها میرسه.
🔹 توی غزه بچهها باید بجنگن، اما توی ایران نه.
✅ بچههای شجاع! اگه دشمنی به کشورمون حمله کنه، یا نقشه کشیده باشه تا مردممون رو فقیر کنه، یا برای برای قدرت نظامی ما برنامهریزی کرده باشه، باید باهاش بجگیم.
🔻فرشتههای مهربون! دفاع از کشور واجبه، همونجوری که محمدحسین فهمیده یه دانشآموز بود و از کشورمون دفاع کرد، همه ما بچههای ایران هم از کشورمون دفاع میکنیم.
✅ البته تا وقتی بزرگترا هستن، نوبت به بچهها نمیرسه.
⭕️ وظیفه الان شما خوب درس خوندنه، آخه دشمن خیلی از سواد و تحصیلات شما ناراحت میشه و اگه دقت کنید، میبینید که همیشه برای دانشمندای ما نقشه میکشه.
📎 #احکام_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #غزه_یمن_لبنان
📎 #فلسطین
📎 #شهدای_دانشآموز
🔰═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚀حمله شجاعانه
#فیلم_سینمایی_نبرد_خلیج_فارس1
✅قسمت هفتم
👌ایران یک ابر قدرت است
ادامه دارد...
═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بادبزن😍
═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا کارتونای زمان یکی از یکی #نوستالژی تر و قشنگتر بودن قبول دارین؟😊
یادش بخیر😍
@mah_mehr_com
#شعر_حجاب
🌸سلام گل های زیبا
🌱چادر به سر با حیا
🌸دلم میخواد که باشم
🌱دوست شما بچه ها
🌸وقتی که بیرون می رم
🌱منم چادر میپوشم
🌸مثل یه دختر خوب
🌱در حفظ اون میکوشم
🌸حجاب برای دختر
🌱نشونه ی وقاره
🌸هرکی که با حجابه
🌱خدا دوستش می داره
🌸وقتی چادر میپوشیم
🌱فرشته ها میخندن
🌸دست و پای شیطون رو
🌱با خوشحالی می بندن
🌸ما دوست داریم خدا رو
🌱چون خیلی مهربونه
🌸گوش میکنیم به حرفاش
🌱بی عذر و بی بهونه
🌸همیشه با متانت
🌱همیشه با حجابیم
🌸ما نوگلای خندان
🌱فرزند انقلابیم
@mah_mehr_com
#راهکارهایی برای #صبور شدن فرزندان
خودتون صبور باشید
🔸در برخورد با مشکلات زندگی صبور بوده، از ابراز اعتراضهای علنی و برخورد منفی با کودک خودداری کنید.
گام به گام شروع کنید
🔸بعد از دوسالگی، وقتی کودکتون درخواستی از شما داره، در پاسخ به درخواستهاش کمی تامل کنید. گام به گام از ۲۰ ثانیه شروع و کمکم زمانشو اضافه کنید تا درخواستهای کودک به تعویق بیفته و صبر کنه.
بگذارید خودش کارهاشو انجام بده
🔸در انجام کارهایی که برای کودک مشخص کردین مثل «تمیز کردن اتاق» یا «جمع کردن اسباب بازیها» صبور باشین و مداخله نکنین.
از مواجهه کودک با مشکلات نترسید
🔸اگر کودکتون زمین افتاد یا دستش بُرید، خونسردیتون رو حفظ کرده و اجازه بدید کودک کمی درد رو تحمل کنه.
انتظار رو شیرین کنید
🔸در زمانهایی مثل انتظار در مطب دکتر و یا ... برای کودک سرگرمیهایی مثل کتاب و پازل ببرید و مشغولش کنید.
به قولهاتون عمل کنید
🔸به قولهایی که بعد از صبر کودک بهش میدین عمل کنید تا نسبت به حرفهاتون بیاعتماد نشه.
@mah_mehr_com
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#عطایش_را_به_لقایش_بخشید
این ضرب المثل در مواقعی به كار میرود كه شخصی بدون چشمداشت و توقع چیزی را از روی كرم ببخشد.
در روزگاران قدیم تاجری در هنگام سفر گرفتار راه زنان شد و تمام داراییاش را یك شبه از دست داد. او كه مرد سرشناس و بزرگی بود، بیپولی و تهیدستی خیلی آزارش میداد، ولی آنقدر آبرومند بود كه نمیتوانست دست نیاز در برابر كسی دراز كند. به همین دلیل مدتی با حداقل پولی كه برایش باقی مانده بود روزگار گذراند تا ببیند چه كاری میتواند بكند.
یك روز یكی از دوستانش كه میدید او كمتر از خانه خارج میشود به دیدنش رفت تا احوالش را بپرسد. مرد تاجر از بلایی كه بر سرش آمده بود و دزدان داراییاش را برده بود برایش تعریف كرد و گفت: مقداری از پولی كه همراه من بود را از مردم به امید یك تجارت پرسود قرض گرفته بودم. و حالا اگر موقع بازپرداخت قرضها برسد من چه كار كنم؟ دوستش گفت من مقداری پول دارم تا به تو قرض بدهم. ولی پول من خیلی كمتر از مقدار پولی است كه تو نیاز داری؟
دوستش فكر كرد و گفت: تو میتوانی پیش میرزاغضنفر بروی. او مرد پولداری است. دستی هم در كار خیر دارد. به دیدنش برو، چون او تنها كسی است كه میتواند در این شرایط به تو كمك كند، برو و اتفاقاتی كه برایت رخ داده را برای او تعریف كن. حتماً كمكت خواهد كرد.
مرد تاجر كه آدم آبرودار و سرشناسی بود دلش نمیخواست پیش هركسی از ورشكستگیاش صحبت كند. ولی هرچه فكر كرد دید چارهای ندارد و بالاخره تصمیم گرفت با دوستش به دیدن میرزا غضنفر برود.
مرد تاجر با دوستش به خانه میرزاغضنفر رفتند. خانه او خیلی شلوغ بود و آدمهای زیادی برای اینكه میرزاغضنفر گرهای از مشكلاتشان باز كند به آنجا آمده بودند. مرد تاجر خیلی از آنها را میشناخت و خجالت میكشید كه مردم بفهمند او هم نیازمند شده و برای گرهگشایی به دیدن میرزاغضنفر آمده.
مرد تاجر آنقدر صبر كرد تا سر میرزاغضنفر خلوتتر شود و بتواند خصوصی با او صحبت كند. او كمی كه آنجا نشست متوجه شد میرزاغضنفر اخلاق تندی دارد. و خیلی هم بیادب و بددهن است و تا میبیند كمی دوروبرش شلوغ شده بیشتر داد و بیداد میكند، و ناسزا میگوید. در كنار این كارها كم و بیش به حرفهای نیازمندان هم گوش میكرد و به فراخور حرفهای مرد نیازمند دستی در كیسهاش میبرد و مقداری پول به او میدهد.
مرد تاجر كه این رفتار میرزاغضنفر را میدید هر لحظه بیشتر از قبل از آمدن خودش به آنجا پشیمان میشد. از نتیجه تقاضایش میترسید. او نمیخواست میرزا غضنفر یك دفعه جلوی جمع و در حضور مردم حرف ناسزایی به او بگوید و آبرویش را كه سالها برای جمع كردن آن زحمت كشیده بود در چند لحظه بریزد. تاجر آنقدر سبك و سنگین كرد ولی هیچ تصمیمی نتوانست بگیرد و بلند شد و بدون اینكه حرفی بزند از خانهی میرزاغضنفر خارج شد.
دوستش كه دید او یك دفعه از جایش بلند شد و از خانه بیرون رفت. دنبالش دوید و در كوچه دست او را گرفت. گفت: مرد چه شد؟ چرا فرار میكنی؟ بیا تا دیر نشده برگردیم، كم كم نوبت ما نزدیك بود. دیدی كه كسی دست خالی از خانهی او خارج نشده.
تاجر ورشكسته گفت: شاید اگر من هم از گرفتاریهایم برایش میگفتم او دلش به رحم میآمد و به من هم كمك میكرد. ولی او آنقدر بددهن است و به نیازمندانی كه از او كمك میخواهند ناسزا میگوید، كه من میترسم یك دفعه در جمع حرفی به من بزند و آبروی من را هم در برابر مردم ببرد.
دوستش گفت: تو به بددهنی او چه كار داری؟ ما چند لحظهای دادوبیداد او را تحمل میكنیم. پولی كه نیاز داریم را از او قرض میگیریم و میرویم به كار و زندگیمان میرسیم و تا زمان پس دادن قرض كه مجبوری یكبار دیگر او را ببینی، دیگر در مقابلش قرار نمیگیری.
تاجر ورشكسته گفت: میترسم پول را از او بگیرم و بتوانم به كمك آن پول تغییری در زندگیام ایجاد كنم. ولی بعد از آن با آن پول به هر كاری كه خواستم دست بزنم از خودم خجالت بكشم كه برای به دست آوردن این پول چقدر از شخصیت خودم را زیرپایم گذاشتم. نخواستیم دوست من، من عطای این بخشش را به لقایش بخشیدم.
@mah_mehr_com
پیش به سوی شهادت.mp3
13.25M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🟠ماجرای سفر محسن آقا به مشهد و اعزام دوباره به سوریه✈️
🔴 محسن حججی به پسرش وصیت کرد و گفت: پسرم خیلی دوستت دارم، اما...
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_نهم
🔹قصه قهرمان ها🔸
@mah_mehr_com
🔶 #ورق_بزنید | به بچهها چطوری پولتوجیبی بدیم؟
🔸همونطور که بچهها برای حرفهای شدن در مهارت دوچرخهسواری به زمان نسبتا زیادی نیاز دارن و اولش با کمک والدین و چرخهای کمکی شروع میکنن، یادگیری رفتار مالی هم نیاز به آموزش داره. از اونجایی که ما در تمام طول عمرمون با پول سر و کار داریم، وقت گذاشتن برای آموزش این مهارت از وظایف والدین محسوب میشه.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🏻بچهها این کارتون قشنگ رو از روی یکی از #حکایتهای شیرین جناب سعدی ساختن؛ ببینید و لذت ببرید🤩
🖇️اگه گفتین نکتهش چیه😉
@mah_mehr_com