eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
12.8هزار ویدیو
401 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 | بچه شیعه تربیت کنیم! 🔸یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های والدین، کاشت بذر اندیشه دینی توی قلب بچه‌هاشونه و اینکار یه دغدغه پررنگ برای اونهاست که چطور اینکارو انجام بدن 🔸برای اینکه توی دنیای رنگارنگ امروز، باورهای کودکمون رو محکم پایه‌ریزی کنیم تا با شبهات مسیرشون منحرف نشه، باید از کودکی بهشون سبک زندگی دینی رو یاد بدیم. @mah_mehr_com
018 - Dekhalate Bija Dar Omoure Farzandan.mp3
5.86M
🔷 تربیت فرزند 🎤 حجت الاسلام رفیعی 🔶 دخالت بی‌جا در امور فرزندان 📎 @mah_mehr_com
من که مسلمان هستم پیرو قرآن هستم دارم دوازده امام به اونا میدم سلام اولی مولا علی چاره ی هر مشکلی بعدی امام حسن امام دوم من سوم حسین شهید مثل ستاره تابید چهارم امام سجاد به بچه ها یاد میداد چطور دعا بخونن خوبی ها رو بدون پنجمی شون بچه ها امام باقر ما ششم امام راستگو امام صادق او بود هفتمی مهربونه امام کاظم اونه بعدی امام رضاست امام هشتم ماست نهم امام جواد بخشنده و پاک نهاد بخون سرود شادی دهم امام هادی یازدهم عسگری ستاره ی دیگری ستاره ی آخرین رهبر اهل زمین نور دل شیعیان مهدی صاحب الزمان. @mah_mehr_com
جمع کردن اسباب بازی نیکا هنگام بازی اسباب بازی هایش را پخش و پلا می کرد بعد از بازی هم آنها را جمع نمی کرد و بهانه می آورد که مشق دارم ، باید برم ریاضی ام را حل کنم . کم کم اسباب بازی هایش گم شدند و بعضی هایش هم شکستند . یک روز صبح باد عجیبی شروع به وزیدن کرد . این باد شبیه بادهای همیشگی نبود . مثل یک دود قرمز براق و اکلیلی بود. آن یک بادجادویی بود . باد وزید و وزید و تمام اسباب بازی های بهم ریخته و گم شده شکسته وپخش و پلا را از شهر برد . تعداد زیادی از بچه ها اسباب بازی هایشان را از دست دادند و غمگین و ناراحت به دور شدن باد جادویی نگاه می کردند . بچه ها در وسط پارک بزرگ شهر جمع شدند . در آخر آنها تصمیم گرفتند نیکا که شجاع ترین بچه ی شهر بود را به عنوان مامور نجات اسباب بازی ها انتخاب کنند . نیکای شجاع هم قبول کرد و به همه قول داد با اسباب بازی ها به شهر برگردد. طبق نقشه ای قدیمی، بادجادویی از پشت کوههای سمت شمال وزیدن میگرفت پس باید اسباب بازیها را در همان جا هم به زمین بگذارد . نیکا با سختی فراوان خودش را به پشت کوه رساند . آنجا جنگلی جادویی بود او دید که اسباب بازی در میان بوته ها و یا از شاخه های درختان آویزان هستند . نیکا با حوصله همه ی آنها را پیدا کرد و در کیسه گذاشت . جلوتر رفت و بعد از جنگل به دره ای پر از سنگ های بزرگ رسید . او دید که بعضی از اسباب بازی ها در میان سنگها گیر کرده اند. نیکا با کمک طنابی که داشت ، اسباب بازی ها را یکی یکی نجات داد و در کیسه گذاشت . حالا کیسه کاملا پر شده بود و وقت آن بود که نیکا به شهر برگردد وقتی نیکا به شهر برگشت بچه ها با خوشحالی به استقبالش آمدند او همه ی اسباب بازی ها را به بچه ها برگرداند و گفت : حالا که دوباره اسباب بازی هایمان را بدست آوردیم بیایید قول بدهیم همیشه آنها را مرتب سر جایشان بگذاریم تا دیگر پخش و پلا نباشند و بدست باد جادویی نیفتند. بچه ها موافقت کردند و از آن روز تا به امروز اسباب بازی هایشان را مرتب و منظم نگه می دارند. و بعد از بازی آنها را جمع می کنند . پایان... @mah_mehr_com
14.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از دستش ندید این سریال زیبا رو😍 📹. 📹 💥 قسمت: 77 💥 فوروارد کن 💐 @mah_mehr_com
😄به همین راحتی دلمون خوش میشد @mah_mehr_com