eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.9هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
14.6هزار ویدیو
448 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
علی ظهریبانداستان حضرت موسی(ع).mp3
زمان: حجم: 11.34M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟡ماجرای خواب فرعون😴 و دستور او برای کشتن تمامی نوزادان بنی اسرائیلی 😱😤 🟣مادر حضرت موسی نوزادش و توی ســـ🧺ـــبدی گذاشت و اون سبد رو گذاشت روی رود نیــــ🌊ــــل و... 🔹قصه قهرمان ها🔸 @mah_mehr_com👈عضویت
علی ظهریبانتولد سید ابراهیم.mp3
زمان: حجم: 10.97M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟣 ماجراهایی جالب و شنیدنی از دوران کودکی سید ابراهیم رئیسی 🟡 سید ابراهیم، قصه ما هنوز ۵ سالش تموم نشده بود، که یک اتفاق خیلی بد برای زندگی اش افتاد...🥺 🔹قصه قهرمان ها🔸 @mah_mehr_com
🌸بسته‌های شادی غدیر سایه‌های عصر آرام آرام حیاط خانه محمدحسن و ریحانه زهرا را پر می‌کرد. این دو خواهر و برادر، مثل هر سال، با دل‌های پر از انتظار، روزهای منتهی به عید غدیر را می‌شمردند. یادِ جشن‌های پرنشاط و پر از نور و شور سال‌های گذشته، قلب‌های کوچکشان را گرم می‌کرد. آن روز، پای تلویزیون نشسته بودند که تصویری نفس‌گیر توجهشان را جلب کرد: «جشن بزرگ ۱۰ کیلومتری غدیر!» دوربین از میان دریایی از شادی می‌گذشت؛ بچه‌ها با لبخندهای رؤیایی روی چرخ و فلک می‌چرخیدند، دسته‌های بادکنک رنگارنگ به آسمان می‌رفت، و بساطی از خوراکی‌های خوشمزه و رنگین، چشم هر کودک کنجکاوی را نوازش می‌داد. هیاهوی شادمانه از بلندگوها می‌آمد. محمدحسن آهی کشید که از اعماق دلش برخاست. نگاهش را به ریحانه زهرا دوخت و با لحنی آمیخته به حسرت گفت: «ای کاش... ای کاش ما هم می‌تونستیم اونجا باشیم، ریحانه! این همه بازی، این همه خوراکی‌های باحال... اما راه خیلی دوره» ریحانه زهرا چشمان درشتش را که پر از تصویر بستنی‌های رنگی و خوراکی های فراوون بود، به برادرش دوخت و آهسته گفت: «آره محمدحسن، حتماً اونجا کلی بادکنکِ قشنگ هست، کلی بازی‌های هیجان‌انگیز... واقعاً دل می‌خواد یه بار هم که شده اون فضا رو حس کنیم.» مادرشان، خانم امیری، کنار سینک مشغول پاک کردن سبزی‌های تازه برای شام بود. نجوای حسرت‌بار بچه‌ها به گوشش خورد. دست‌هایش را خشک کرد، لبخندی مهربان بر لب نشاند و آنها را صدا زد: «بیاین اینجا کنار من، عزیزام.» محمدحسن و ریحانه زهرا، کنار مادر روی مبل نشستند. مادر نگاه گرمش را بین چهره‌های کوچکشان تقسیم کرد: «صداتون رو شنیدم. می‌دونم دلتون می‌خواد تو اون جشن بزرگ باشین. اما یادتون نره، عید غدیر فقط برای اونایی که تو یه جای خاص میرن نیست.» مادر ادامه داد: «می‌دونین چیه؟ یه جورایی ما هم می‌تونیم یه جشن کوچیک غدیر راه بندازیم، همین‌جا که هستیم! مثل همون داوطلبای خوش‌قلبی که تو جشن‌های غدیر کلی کار می‌کنن تا بقیه بچه‌ها خوشحال بشن، فقط به عشق مولامون امیرالمؤمنین علی (ع)» محمدحسن سرش را کج کرد: «ولی مامان، چطوری؟ ما که نه چرخ و فلک داریم، نه اون همه خوراکی...» مادر گفت: «بیاین با هم فکر کنیم! من می‌تونم کلی کلوچه خوشمزه و تازه، مخصوص عید غدیر بپزم. عطرش که تو خونه پیچید، خودتون می‌بینین چقدر حال‌و‌هوا رو عوض می‌کنه!» ریحانه زهرا با خوشحالی گفت: «وای! ایده عالیه! منم با پول‌هایی که تو قلکم جمع کردم، می‌تونم کلی بادکنک رنگارنگ بخرم! بادکنک‌های سبز و سفید و قرمز!» ... 🌸نویسنده:عابدین عادل زاده 🦋🌼🌸🦋 @mah_mehr_com👈عضویت
علی ظهریبانکودکی حسن.mp3
زمان: حجم: 8.85M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔴 ماجراهایی جالب و شنیدنی از دوران کودکی حسن طهرانی مقدم 🔵 حسن آقا بعد از اینکه به همراه برادراش عضو مسجد حضرت زینب کبری(س) شد، تیم فوتبال⚽️ راه انداختن و... 🔹قصه قهرمان ها🔸 ╔═════ஜ۩۞۩ஜ═════╗ ◦•●◉✿ @mah_mehr_com ✿◉●•◦ ╚═════ஜ۩۞۩ஜ═════╝
علی ظهریبان«بیعت نکردن».mp3
زمان: حجم: 12.68M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ قصه قهرمان ها 🟢 ماجرای بیعت گرفتن اجباری حاکم مدینه از امام حسین علی السلام 🔴 امام حسین علیه السلام با جدیت و عصبانیت به مروان فرمودند: هرگز مثل من حسین با مثل یزید بیعت نمی‌کند...💪 علیه السلام @mah_mehr_com👈عضویت
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای ، فرستاده امام حسین علیه‌السلام به شهر کوفه بودن تا از مردم قول بگیرن که امام رو تنها نذارن؛ اما .... ┏━━━━━━━━━━━━┓ ✅ @mah_mehr_com ✍ ┗━━━━━━━━━━━━┛ ╚════🔮⚜️⚜️⚜️🔮═══╝
علی ظهریبان«بیعت نکردن».mp3
زمان: حجم: 12.68M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢ماجرای بیعت گرفتن اجباری حاکم مدینه از امام حسین(ع) 🔴 امام حسین(ع) با جدیت و عصبانیت به مروان فرمودند: هرگز مثل من حسین با مثل یزید بیعت نمی‌کند...💪 🔹قصه قهرمان ها🔸 ╭─═ঊঈ🌼ঊঈ═─╮ @mah_mehr_com 👈عضویت ╰─═ঊঈ🌼ঊঈ═─╯
علی ظهریبانتولد حضرت زینب(س).mp3
زمان: حجم: 14.49M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ قصه قهرمان ها 🟢 ماجراهای زندگی حضرت زینب کبری سلام الله علیها از ولادت تا کربلا 🟠 جبرئیل به پیامبر صلوات الله علیه و آله گفت: خداوند نام زینب را برای این دختر انتخاب کرده است... @mah_mehr_com👈عضویت
علی ظهریبانتولد امام حسن(ع).mp3
زمان: حجم: 11.82M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ قصه قهرمان ها 🟢 ماجرای جذاب تولد پسر بزرگ امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) 🔵پیامبرخدا(ص) پرسیدند: اسم این کودک👶🏻 را چه گذاشتی علی جان؟ امام علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: ما اسمی نگذاشتیم و منتظر ماندیم تا شما برایش اسم بگزارید. @mah_mehr_com👈عضویت
علی ظهریبانولادت امام زمان (عج).mp3
زمان: حجم: 15.38M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟡 ماجرای فوق‌العاده جذاااب و شنیدنی به دنیا آمدن امام زمان 🟢 امام حسن عسکری به حضرت حکیمه خاتون گفتند: عمه جان، امشب اتفاق بزرگی میوفته امشب قراره••• 👼🏻☀️ (عج) 🔹قصه قهرمان ها🔸 ╔═════ஜ۩۞۩ஜ═════╗ ◦•●◉✿ @mah_mehr_com ✿◉●•◦ ╚═════ஜ۩۞۩ஜ═════╝
علی ظهریبان دوره جاهلیت.mp3
زمان: حجم: 18.27M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢ماجرای سفر در زمانِ آقای ظهریبان به ۱۴۰۰ سال پیش😉 🟡اون عرب جاهل به آقای ظهریبان گفت: دختر ها به هیچ دردی نمیخورن 🤯 دختر نمیتونن بیل دستشون بگیرن کار کنن، دختر ها نمیتونن با شمشیر⚔ بجنگن 🔹قصه قهرمان ها ╭─═ঊঈ🌷ঊঈ═─╮ @mah_mehr_com 👈عضویت ╰─═ঊঈ🌷ঊঈ═─╯