🌱🖤
#شعر_کودکانه
اول بگم کیم من
مثل کبوترم من
اسم مامانم رباب
بابام امام حسین بود
عموی من ابالفضل
رقیه خواهرم بود
حضرت علی اکبر
اسم برادرم بود
وقتی میون میدون
باباجونم تنها شد
اومد به خیمه من
گفت: پسرم می آیی
بریم به جنگ دشمن
با این که بچه بودم
دلم می خواست بجنگم
دشمنای بابا رو
من بیارم به چنگم
آخه بابا گفته بود
از همه بهتر می شه
هر کی با غول بجنگه
مثل کبوتر می شه
من با غولا جنگیدم
از همه بهتر شدم
رفتم به آسمونا
مثل کبوتر شدم
◼️ #محرم
#امام_حسین
@mah_mehr_com
هدایت شده از امام زمان و من
هدایت شده از امام زمان و من
هدایت شده از امام زمان و من
#خانواده_مهدوی
خانواده مهدوی تلاش میکند امام زمان را بیشتر بشناسد و به دیگران بشناساند ، دوست بدارد و محبوبش کند.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
چه جوری ماهی بسازیم؟ ؟
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
#محرم_متفاوت 🖤
💔احلی من العسل؛
♦️یکی بود، یکی نبود
زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
✍🏻قاسم و عبدالله، پسرهای امام حسن بودند؛
آنها از وقتی خیلی خیلی کوچک بودند، و همه ی کودکی شان، با امام حسین گذشت.
امام حسین پسرهای کوچک برادرش را خیلی دوست داشت و با آنها مثل بچه های خودش رفتار می کرد.
در دهانشان لقمه ی غذا میگذاشت؛ با آنها بازی می کرد، آنها را از کوچه پس کوچه های مدینه، به نخلستان های خرما میبرد. وقتی به زمین می افتادند، عمو دستشان را میگرفت و بلندشان میکرد و خاک لباسشان را میتکاند.
بغلشان می کرد و سر و صورتشان را میبوسید.
قاسم و عبدالله هم عاشق عمویشان بودند و کودکانه در کنار عمو روزها را شب میکردند و بزرگ میشدند.
از عمو ادب و اخلاق را یاد میگرفتند، دین را یاد میگرفتند، مردانگی را یاد می گرفتند؛
قاسم و عبدالله همیشه و همه جا همراه امام حسین بودند؛
در کربلا هم هر دو همراه عمو بودند.
قاسم از امام حسین پرسید:«عمو جان آیا من هم کنار شما به شهادت میرسم؟»
عمو از قاسم پرسید:«عزیز عمو، شهادت از نظر تو چگونه است؟»
قاسم جواب داد:«عمو جان شهادت در راه خدا برای من از عسل شیرینتر است.»
عمو لبخندی زد و قاسم را بغل کرد و بوسید.
روز عاشورا، قاسم پیش عمو رفت و اجازه گرفت تا به میدان برود.
اما امام اجازه ندادند.
چند بار این ماجرا تکرار شد.
بار آخر قاسم گفت:«عموجان، خواهش می کنم به من اجازه بدهید مثل همیشه همراهتان باشم.»
امام فرمود:«عزیز عمو، نمیتوانم! تو یادگار برادرم هستی. نمیخواهم تو به میدان بروی.»
قاسم عمو را بوسید و بازوبندش را به او نشان داد و گفت:«عمو جان، پدرم به من فرمودند که همیشه کنارتان باشم.» و آنقدر اصرار کرد تا بالاخره عمو راضی شد.
قاسم که هنوز پاهایش خوب به رکاب اسب نمیرسید، کنار عمو مردانه ایستاد و به شیرینی عسل، شهادت را چشید.
عبدالله هم دائم منتظر بود تا عمو او را صدا بزند.
او هم وقتی که وقتش شد، با همه ی کودکیش، پیش امام ماند تا از عموجانش دفاع کند.
عمو، عبدالله را در آغوش کشید و او را تا بهشت بدرقه کرد.
♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصههای_دردونه_خدا | بچهها میدونستید تو سپاه امام حسین علیهالسلام بچهها هم میتونن سرباز بشن؟
▪️ ایلیا امشب قراره سرباز امام حسین علیهالسلام بشه و بین عزادارا نذری پخش کنه.
@mah_mehr_com
#هدیهی_عمو
پارسال عمویم به کربلا رفته بود. از آنجا برایم یک هدیه آورده بود. هدیهاش بوی حرم میداد. عمو هدیه را از مغازهی نزدیک حرم امام حسین (ع) خریده بود. هدیهی عمو، یک سربند سبز یا حسین بود. حالا وقتی که با پدرم به مسجد میروم، آن را به پیشانیام میبندم.
عمو قول داده که وقتی راه کربلا باز شد، مرا هم با خودش به کربلا ببرد. دوست دارم تا کربلا این سربند را روی پیشانیام داشته باشم. وقتی رفتم کربلا برای همهی شما دعا میکنم.
@mah_mehr_com
🌱 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
🔹امام باقر (ع):اگر مردم میدانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (ع) است از شوق زیارت میمردند.
امروز سهشنبه
۳ مرداد ماه
۷ محرم ۱۴۴۵
۲۵ جولای ۲۰۲۳
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
چطور به فرد گرمازده کمک کنیم؟
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جراهای نیلز 🚶♀️🚶♀️
نیلز پسری حدودا ۱۴ ساله و روستایی از خانواده ای کشاورز است. او دربرابر هم نوعان خود تنبل و بی اعتنا بود. در اوقات فراغتش از اذیّت کردن حیوانات مزرعه شان لذّت می برد.
قسمت :سی ویک
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایکیوسان» داستان پسر بچهای ژاپنی است که در معبد زندگی میکند. او هر بار با ذکاوت و هوش خود همه را متعجّب میکند.
قسمت ''چهل ویک
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نامههای ماریه
قسمت هشتم
🔹ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنهست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،اون میگه: اینجا هیچ کس دلش نمیاد از آبی که تو خیمهها باقی مونده آب بخوره چون همه آب رو برای علی اصغر کوچولو نگه داشتیم.
👉 join @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
آسیاب آبی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصههای_دردونه_خدا | بچهها میدونستین آقای امام حسین یه بچه کوچیک به اسم علیاصغر داشتن؟
▪️ علی اصغر یعنی علیکوچولو. دشمنای امام حسین علیهالسلام حتی به علی کوچولو هم آب ندادن ...
@mah_mehr_com
هدایت شده از امام زمان و من
هدایت شده از امام زمان و من