eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
12هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔰 كودك وقتى كه چشم باز مى ‏كند و پدر نيرومند و نان آور خود را مى ‏بيند، خود به خود شيفته او مى‏ شود و به تقليد از او مى‏پردازد، به شرط آن كه اين شخصيت پدر...مورد تحقير مادر و ديگران قرار نگيرد و يا تا سطح شخصيت كودك پايين نيايد. 💠 پدرانى هستند كه خود را كوچك و خوار مى ‏سازند و يا پدر و مادرانى هستند كه يكديگر را در مقابل چشم فرزند مى‏ كوبند كه در نتيجه هيچ كدام‏ نمى ‏توانند قهرمان و الگوى محبوب كودك باشند، 🔻اینجاست كه كودك به ديگران رو مى‏ آورد و يا به خود پناه مى‏ برد؛ در صورتى كه به خود پناه برد، گرفتار روح انزوا و غرور و خودبينى مى ‏شود و در صورتى كه به ديگران رو بياورد، خطر اشتباه در انتخاب الگو زياد است و چه بسا به هلاكت و نابودى و فساد بكشد. 🌀 پدر با شخصيت مى‏ تواند حتى هنگام شوخى و بازى و بگو و بخند، عظمت خود را داشته باشد، حتى هنگامى كه فرزندش بر سر و رويش مى‏پرد اين عظمت را حس كند. پدر با شخصيت مانند كوه است، حتى هنگامى كه بر سر او پا مى‏ گذاريم، در دل از او وحشت داريم و از بلنديش مى‏ هراسيم. ✍استاد صفایی حائری / ، ص ۴۴ و ۴۵ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. خوشگلای هنردوست ببینید چه نقاشی دفتری براتون آوردم 😊❤️ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @mah_mehr_com
روز مباهله.mp3
4.92M
📚 🧕🏻قصه گو :خانم فلاح 🔹مناسب سن ۴ تا ۱۲ ساله 🔹هدف قصه: آشنایی با روز مباهله 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخاطر اینده فرزندانمون 😁 @mah_mehr_com
┄┅─✵💝✵─┅┄ ✨روزتان متبرك بہ اسماء اللہ یا اللہ و یا ڪریم یا رحمن و یا رحیم یا غفار و یا مجید یا سبحان و یا حمید ‌ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
127-Halazoon&Kharchang-www.MaryamNashiba.Com.mp3
1.97M
💠 حلزون و خرچنگ 🔻موضوع: عذرخواهی کردن 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربیتی 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان نان🍞 مراحل تبدیل نان 🍞🥖🥐 عموکشاورز مهربون 👨‍🌾👨‍🌾 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗳حداقل یک میلیون رای تو این مصاحبه برای خوابیده 🔴👈خواهشا تمام توان خودتون بزارید برای پخش این کلیپ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
کوچولو! سرت را بالا بگیر و بگو نه! بچه‌های را همه دوست دارند. حتی صبورترین مادرها هم اغلب ترجیح می‌دهند در پایان یک روز سخت و خسته‌کننده، به جای مقاومت فرزندشان در برابر تصمیم‌های خود، بعد از تمام شدن حرف‌هایشان یک «چشم» شیرین بشنوند اما اگر نمی‌خواهید کودکتان قربانی زورگویی دیگران شود، به او مهارت نه گفتن را آموزش دهید. برای اینکه کودکتان «نه» گفتن را یاد بگیرد، باید از خانه شروع کنید. اگر شما همیشه فرزندتان را مجبور به اطاعت کردن از خواسته‌هایتان می‌کنید و به محض دیدن واکنش منفی او، عصبانی و پرخاشگر می‌شوید، نباید انتظار داشته باشید کودکتان به همکلاسی که می‌خواهد خوراکی‌هایش را از او بگیرد، نه بگوید و در آینده در برابر خواسته‌های غیرمنطقی در روابط اجتماعی و عاطفی مقاومت کند. @mah_mehr_com
«با این به کودکت یاد بده تماشای کارتون زیاد مضره» بانام خدای مهربون ، زیر سقف آسمون، هیچ کسی تنها نبود. در یک جنگل سرسبز و زیبا حیوانات زیادی زندگی می کردند خرگوش خان که حیوان باهوش و مهربانی بود در این جنگل زندگی می کرد. برای هر حیوانی ، مشکلی پیش می آمد ، میامد و مشکلش را به خرگوش خان میگفت ، خرگوش خان به حرف هایش خوب گوش می داد و کمکش میکرد همیشه راه حلهای خرگوش خان خوب بود ، روزی قورباغه جهانگرد به این جنگل آمده بود ، مشکلی برای قورباغه جهانگرد پیش آمد ، همه به او گفتند باید از خرگوش خان راه حل مشکلت را بپرسی این بار نیز راه حل خرگوش خان خوب بود و مشکل قورباغه جهانگرد حل شد ، روز بعد قورباغه جهانگرد آمد و برای تشکر از خرگوش خان به او هدیه ای داد آن هدیه تبلت بود. خرگوش خان که تا به حال تبلت نداشت خیلی خوشحال شد روزهای اول ، خرگوش خان یکی دو ساعت کارتون و انیمیشن میدید و بقیه روز را در جنگل بازی می کرد ،اما کم کم ، هر روز نگاه کردن کارتون ها بیشتر و بیشتر می شد تا اینکه این روزها تمام مدت خرگوش خان یا با تبلت کارتون میبیند یا بازی می کند و دیگر برای بازی کردن به جنگل و کنار دوستانش نمی رود . یک روز برای سنجابی مشکلی پیش آمد ، سنجابی بعد از مدت زیادی که دنبال خرگوش خان میگشت او را در لانه و در حال تماشای کارتون پیدا کرد و مشکلش را به او گفت اما خرگوش خان دیگر حوصله گوش کردن نداشت و هر چقدر فکر کرد راه حلی به ذهنش نرسید. سنجابی ناراحت از آنجا رفت و خرگوش خان به تماشای خود، ادامه داد. روزها گذشت و گذشت ، روزی برای خرگوش خان مشکلی پیش آمد هر چقدر خرگوش خان فکر کرد نتوانست مشکل خود را حل کند ، اصلا چیزی به ذهنش نمی رسید ، در جنگل به راه افتاد و به کنار رودخانه رفت تا لاک پشت دانا را پیدا کند لاک پشت دانا تا خرگوش خان را دید گفت به به خرگوش خان خیلی وقت است شما را ندیده ام ، دلمان برایتان تنگ شده است ، کجایی؟؟ چرا پای چشمانت گود افتاده است.خرگوش خان سلام کرد و گفت: نمی دانم چرا نمی توانم راه حلی برای مشکل خود پیدا کنم ، آمده ام تا از شما کمک بگیرم و مشکلش را برای لاک پشت دانا گفت؛ لاک پشت دانا خوب گوش کرد و راه حل خوبی به او داد خرگوش خان با خود فکر میکرد و می گفت: این راه حل که خیلی آسان بود چرا به فکر خودم نرسید ؟ چرا اینقدر دقت و تمرکزم کم شده است و بی حوصله هستم ؟ تا بالاخره فهمید چه چیزی عوض شده است. «عزیز دلم امروز علاوه بر اسم قصه شما بگو چه چیزی برای خرگوش خان عوض شده بود ؟؟؟» @mah_mehr_com