eitaa logo
مـاٰهڪ🌚☁️
3.6هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
8.9هزار ویدیو
182 فایل
«ماهک» به معنای ماه ، ماه کوچک خوب روی دوست داشتنی و زیباروی محبوب☁️ النحیط؛ @Al_Nahit
مشاهده در ایتا
دانلود
#بکگراند🐻🤎༘♡
8 عادت جدید زندگی.🧚🏻‍♀️🍜ꜜ› ▹ ⋅— ⋅— ⋅—⋅ 𖧷 ⋅—⋅ —⋅ —⋅ ◃ برای انجام سر وقت کارهات ساعت کوک کن🐤🐙𖧵 باری انجام کارهات لیست بنویس 🍭🧊𖧵 برایِ فردات برنامه ریزی کن🥛🍒𖧵 برایِ موفقیت های کوچیک به خودت جایزه بده👀💆🏻‍♀𖧵 اتاق کارتو مرتب کن💅🏻👯‍♀𖧵 کار های تموم نکرده تو فردا حتما انجام بده🍓🔪𖧵
#کنج_دلبر🥺💕༘♡
‌- ‹.🦦🤎.› ،، وارد هیچ رابطه ای نشو تازمانی که به این درک برسی که خودت • کاملا با اعتماد بنفس هستی • برای خوشحال بودن به کسی وابسته نیستی و خودت کافی ای • تو نیازمند وجود دیگری نیستی و خودت به خودت احساس ارزشمند بودن میدی و نیازی به یک رابطه برای حس ارزشمند بودنت نداری
آدما خیلی زود فراموش میکنن که کی بودی و چیکار کردی براشون یا اینکه حتی فرقت با بقیه چی بوده .همش به خودت میگی یروز بالاخره فرقتو با بقیه میفهمن و متوجه میشن که چقد براشون خوب بودی .ولی واقعیت اینه که اونا تو خوابی فرو رفتن که نمیخوان ازش بیدار شن .پس فقط برای خودت خوب باش نه بقیه این آدما دیگه خیلی وقته فرق هیچیو متوجه نمیشن . شبتون خوش☁️
ظهر پنجشنبه تون بخیرر...!🫀🌱
مـاٰهڪ🌚☁️
#لجبازی_نکن پنجاه و چهارم داخلش که می شدی حال بودسمت چپش آشپزخونه بودکنارآشپزخونه راهرو بود که ختم م
پنجاه و پنجم -نکنه کنم -نه -نه ؟ -نه منظورم اون نه نبود یه نه دیگه بوداشتباهی برداشت کردی فکر کردی من اون یکی نه روگفتم باچشمای قلنبه نگاهم می کرد -چیه؟ -خودت فهمیدی چی گفتی رها؟ -نه زدیم زیرخنده هیرادسفت بغلم کرد -فرار نمی کنم که -ازتوبعید نیست چیزی نگفتم چون شدید خوابم میومد صبح وقتی بیدارشدم ساعت۱۰بودمن همیشه سحرخیز بودم ولی دیشب خسته بودم االنم شاهکار کردم بیدارشدم خدارو شکر به لطف هیرادپاتختی نداشتیم بعداز کارای مربوطه دستشویی؛رفتم تا صبحانه اماده کنم که گوشی هیراد زنگ خورد رو ویبره بود کنار آباژور کنجکاو شدم رفتم ببینم کیه؟ نوشته بودsanaاین سنا کیه دیگه؟وجدان:به تو چه ؟ -راست میگی به من چه؟ بی خیال رفتم آشپزخونه چای سازو روشن کردم خب حاال ببینم یخچال چی داریم؟ همه چی بودخداروشکر میزو چیدم ورفتم تا این خرس قطبی رو صداکنم رفتم باالسرش چه ناز خوابیده خاک توسرم چی میگم؟ -الو ...هیراد؟پاشو صبح شده البته بهتر بگم ظهر -...... -اه پاشو دیگه خرس قطبی -اوووم -اووم چیه؟ میگم پاشو دیگه چقد می خوابی؟ -ولم کن رها -مگه گرفتمت؟ چشماشو بازکرد نگاهم کرد -خیلی خب االن میام -لطف می کنی با تمسخر گفتم بفهمه
پنجاه و ششم خوردن -یه وقت منتظر نشی؟ -باشه -پرو چیزی نگفتم سرصبحی اعص اب خوردی ایجاد نکنم بهتره داشتم ظرفا رو می شستم که هیراد از پشت بغلم کرد اخمی کردم و دستام وآب کشیدم -ببین هیراد بزار از االن بگم از این که هی بهم بچسبی وبخوای نزدیکم بشی مطمئن باش که کالمون میره تو هم این یک اجباریه پس لزومی نداره مثل زن وشوهرای واقعی رفتار کنیم تا آخرحرفام ساکت وخیره نگاهم می کرد -من که کاری نکردم رها چرا این جوری می کنی؟ -..... - منم همچین ازت خوشم نمیاد،آش دهن سوزیم نیستی صدتای مثل تو برام می میرن تو دیگه پیش اونا چیزی نیستی لیاقت نداری بهت توجه کنم داغ کردم حسابی - چی فکر کردی باخودت؟ها؟برو پیش هموناپس که آش دهن سوزن من نیاز به توجهت ندارم فهمیدی؟ سریع رفتم اتاق خواب عرض اتاق وطی می کردم و ناخنامو میجویدم-چی میرم همین جور که داشتم راه می رفتم صدای ویبره گوشی افکار مو پاره کردگوشی هیرادبودبازم سنا؟؟ داشت خودکشی می کرد گوشیش برای همین جواب دادام -الو؟ -الوسالم -سالم بفرمائید؟ -ببخشید شما کی هستین؟ -شما تماس گرفتین -من به صاحب گوشی زنگ زدم -چیکارشین؟ -این چه طرز صحبته خانم؟ -اوففف ببخشید ولی وقتی یک خانم به گوشی همسرم تماس می گیره بایدحالشم بپرسم؟ -همسرتون؟ی..یع..یعنی چی؟هیرادکی عروسی کرد؟ -زیادحرف می زنید خانم خدافظ چقد ور ورمی کنن ملت اه کم بی اعصابم؟! دراتاق مثل بمب باز شدوترکید با وحشت برگشتم سمت در-با اجازه کی به گوشیم دست زدی؟ با دادی که زد رسما قبض روح شدم -ها؟ -هاو کوفت رها هاو مرض گمشو بیرون -اام..اما...من ...من که.... -گفتم بیرون سریع فلنگ وبستم چرا روانی شد یک دفعه؟ای خدا این منو می کشه حاال چه غلطی بکنم؟ وجی:قبل این که فضولی کنی باید به فکرش می بودی -عوض دل داریته خیر سرت؟ وجی:خیرسرم دارمحقیقت ومی گم -خیره سر خیر سرت شاتاب شو وجی:به نظرم ازش عذرخواهی کن -اونم من؟ وجی:نه اون کناریت -باکی حرف می زنی؟؟ -هیع این کی اومد بیرون؟
پنجاه و هفتم -من مع... قبل اینکه حرفم تموم بشه سفت بغلم کرد هنگ کردم بسم هللا این جنی شده یاخدا کمکم کن شوورم از دستم رفت -ببخشید رها نباید سرت داد می زدم ازخودش جدام کردبوسه ریزی به گونه ام زد دستی به گردنم کشیدم -منم معذرت می خوام نبایدبه گوشیت دست میزدم لبخندی زدولپام وکشید -خانم خودمی -بسه دیگه زیاد بهت رو دادم چای یاقهوه؟؟ -قهوه باشه ای گفتم ورفتم یکی برای خودم یکی برای هیراد درست کردم نشستیم و یک فیلم نگاه کردیم برای ناهارم پیتزاسفارش دادیم ساعت دیگه۴اینطورا بود خواستم برم آشپزخونه تا شام بپزم -کجا می ری؟ -خونه بخت میای -خونه بخت که رفتی -شام می پزم-بلدی؟ -نه تظاهر می کنم -خب پس فسنجون بپز -باشه امر دیگه؟ -اووم هیچی -پرویی بس که -هیراد؟ -جانم -سن...سنا کیه؟ رنگش پرید -هی..هیچکس چطور؟ -هیچی اخه زنگ زده بود بهت -نه یکی از کارمندان شرکته -اها من که میدونم کارمند نیست بوش بلند میشه ببین کی گفتم بیخیال شامم و پختم رفتم سراغ گوشیم تا توی نت بچرخم دیدم۵تا تماس بی پاسخ ازمامان ۲ تام از رهام دارم خاک توسرم یادم رفت باهاشون تماس بگیرم سریع شماره مامان وگرفتم بعدسه تا بوق جواب داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹⛱› { روتین‌یك‌روز‌معمولی ! ♥️🍐 } - كتاب بخونید ☁️🐋 ؛ - اتاقتونو مرتب کنید 🍭💿 ؛ - مدیتیشن كنید 💕👩🏻‍💻 ؛ - پیـٰام هـٰای انگیزشي بنویسید و بچسبونید به دیوار اتـٰاقتون 🍓🐾 ؛ - درس بخونید 🚌🍨 ؛ - بازی هـٰای جدید دانلود كنید و بـٰازی كنید 🌿🐰 ؛
‹👗› { امسال‌با‌رنگ‌عید‌غوغا‌کن... 💛 } < هلویی رو با این رنگـا ست کن‌ن‌ن‌ن 🍊✨ > هلویے + سفید 🛴💗 ➜ هلویے + طوسئ 🧡🌤 ➜ هلویے + مشکی 🌸🤺 ➜ هلویے + صورتي 🍦💛 ➜ هلویے + قرمز 🎀🚎 ➜ هلویے + آبئ 🫐🗞 ➜
#دیزاین_ناخن