eitaa logo
ماهڪ 🌙
3.3هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
ماهڪ؟ معشوقڪ زیباروی 🌙🩷 ‌ ‌ تبلیغآت ֶָ تبآدل ↫ @T_Mahak ☕️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج چیز که موفقیت شما رو تضمین میکنه🐼💜: 𝟣. نه گفتن 𝟤. استقبال از انتقاد 𝟥. خوش بینی 𝟦. عدم ترس از شکست 𝟧. توانایی تمرکز بر هدف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- قَوی‍‍ تر اَز دیروز!⁦:^)⁩🫀🌵 بیوی قشنگ یکی از ممبرا🥺🌱
صدویازده☁️ -خوبه، بخریم!؟ -نظرت با انگشتر طال چیه؟ -خوبه چند تا طال فروشی گشتیم اما من چیزی خوشم نیومد. مغازه شش م رو هم داخل شدیم که انگشتری نظرم رو جلب کرد. به هیراد نشونش دادم اونم خوشش اومده بود. مدلش یه خط عریب به سمت چپ بود خیلی ساده و خوشگل بود؛ هیراد کارای شرکت رو به امیر سپرد. تا عصر خودمون حرکت کنیم. لباس زیاد برداشتم . چون به هیراد گفتم تا عید اون جا هستم. اولش لج کرد ولی راضیش کردم. -بریم؟ -نه بزار صدقه بندازم -زود باش خانم محتاط سریع تو صندوق یه دو تومانی انداختم .و رفتم برای پوشیدن کفشای قهوه ای تیره ام، که با شال قهوه ای و مانتو شلوار کرمم تضاد داشت. همانطور که می رفتم سمت آسانسور کلید رو هم داخل کیفممیزاشتم. یه دفعه با کله رفتم تو یه جای سفت وسخت کلم به شدت درد گرفته بود. گفتم االن مثل رمانا خوردم به یه پسرهخوشگل ومامانی اما نچ خبری نبود. خورده بود به در آسانسور که باز شده بود. -آخ سرم -ای وای مادر چی شدی؟ یه خانم تقریبا۵۵_۵۰ .ساله از آسانسور خارج شد از صورت پریشونش می شد فهمید که ناراحت وشکه شدست. -چیزی نیست خوبم -ببخشید دخترم من اومده بودم برای دیدن خونه حواسم نبود. -عیب نداره مادر جون نگاهش تا داخل آسانسور همراهیم کرد. توآینه شالم رو مرتب کردم . ومنتظرشدم برسم پایین. -زیرپام علف سبز شد! -خب میخوردی که گرسنه نمونی -اِ من به غذای بز ها کاری ندارم شما بفرما -راست میگی ها یادم نبود جنابعالی میمون هستن وموز میخورن. -بهتر از علف خورام -زردم بو
صدودوازده -سبزم بو -تو گاوی -توگاوی -تو گاو -توگاوی -تو گاو -تو گاوی -من گاوم -دیدی خودتم فهمیدی گاوی! -اِ نخیرم من گیج شدم خودتی -منم خواستم گیجت کنم سوارشو ببینم منم از لجش رفتم عقب نشستم که با اخم برگشت سمتم. -ناز میکنی؟ -چه نازی؟دوست دارم برای تنوع عقب بشینم. -من رانندت نیستم. بشین جلو -نه -رها.-نه -جهنم بشین همون جا لج باز زیرلب ادا شو در آوردم -کور نبودم دیدمت -منم خواستم ببینی .چیزی نگفت. حرکت کردیم غلطی کردم این عقب نشستم. حوصلم پوکید. پشت چراغ قرمزم که بودیم دیگه هیچی اصن داغون شدم. با گل فروشی که به شیشه ماشین میزد. حواسم اومد سرجاش هیراد شیشه رو کشید پایین -آفا برای خانم یه کل بخر حتما خوشش میاد. .شیطنتم گل کرد برای همین... -ببخشید حاجی ولی ایشون راننده ی من هستن. برای همین نیازی به گل نیست. اخمای درهم هیراد از آینه جلو معلوم بود. آقا گل فروشم که حرفم رو شنید. ناامیدگفت -متاسفم. من فکر کردم که....ولی خیلی بهم میاین ازحرفش لبخندی به لبم اومد که جمعش کردم؛