#لجبازی_نکن
صدوچهارده
زنگ در رو زدم ولی کسی باز نکرد. دوباره زدم که صدای داد زدن رهام که مثل دوره بوق می
گفت(کیه؟ اومدم)بلند شد.
رد. و بلیز آستین کوتاه طوسی و موهای پریشون دقیقا شبیه
در رو که باز کرد، با شلوار مشکی ک
محمد علی شاه شده بود. بلند زدم زیر خنده.
- وای رهام....این چه...قیافه ایه...؟
-اِ رها شما این؟ خوب من تو خونه این شکلیم دیگه میدونی!
- آره آره میدونم
-اوهوم اوه سالم عرض شد!
هیراد با سرفه های مصلحتی سعی داشت بگه منم هستم.
-به سالم داش هیراد. چه خبرا خوبی!؟
-خوبم خوبم دادش توچطوری؟
-اه بسه خشک شدیم بریم داخل دیگه.
اگه من چیزی نگم تا صبح فقط حال واحوال پرسی می کنن.
-سالم اهالی خانه رها اومده.
مامان با تعجب و بدو بدو اومد. با دیدنم لبخندی زد ودر آغوشم کشید.-ای سالم دختر نازم خوبی؟
-مرسی مامان جون خوبم شما چطورین؟بابا کجاست.؟
-سرکاره ماهم خوبیم..
بعد ا حوال پرسی رفتم. اتاقم ولباس هام رو گذاشتم داخل کمد. دلم برای اتاق سردم تنگ شده
بود. با یاد اینکه قبال زندگیم چقدر یخی بوده. لبخندی
زدم.
من سردی وغرور رو دوست داشتم
این تو زاتم بود.
مامان شام قیمه پخته بود. رفتم تو حیاط یدفعه ای یادم افتاد. ماشینم کجاست؟
رهام وصدا کردم که بیاد حیاط اونم گفت االن میاد.
منم دور حیاط ونگاهی انداختم که بادیدن چیزی سرجام سیخ ایستادم.
-چیه؟ چرا صدام کردی؟
-...
-رها؟مردی؟
-رهام!؟این ماشین منه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه شبه دل تو با دل من بدشد!🤍🙂
زندگی ازمرگ پرسید: چراهمه منودوست دارندولی ازتو میترسند..!؟ مرگ گفت: چون تویک دروغ قشنگی ولی من... یک حقیقت تلخ!
بیا زندگی کنیم!
خورشید روزی دوبار طلوع نمیکنه
ما هم دوبار به دنیا نمیایم
هرچه زودتر
به آنچه از زندگیات باقی مونده بچسب و از داشتنشون لذت ببر (:☁️🦋