eitaa logo
ماهڪ☁️🌚
3.4هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
139 فایل
تبلیغاتمون 🍇💜 https://eitaa.com/T_Mahak حرفامون🍒❤️ https://eitaa.com/mahakkkkmaannn مدیر🌿 @Mobina_87b | @H0_art ماهڪ؟ معشوقک‌ زیباروی😌💗
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼🌼 🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 قسمت تا آخر کلاس سمیرا، عروس خانم صدام می کرد، کم کم همه ی بچه ها داشتن می فهمیدن، امان از دست سمیرا! از دانشگاه میومدیم بیرون رو به سمیرا گفتم: _یعنی تو آدم نمیشی نه؟ در حالی که آبمیوه شو می خورد گفت: _مگه چیکار کردم، فقط عروس خانم رو به همه معرفی کردم چشم غره ای بهش رفتم و گفتم: _باشه عزیزم به زودی تلافی می کنم .. بالاخره نوبت تو ام که میرسه +خب چیه مگه؟؟ دوست دارم عروس خانم صدات کنم .. مگه عیبی داره چپ چپ نگاش کردم، درحالی که به سمتی اشاره می کرد گفت: _نگاه کن اونجا رو👀 متعجب نگاهمو چرخوندم به سمتی که اشاره می کرد، با دیدنش تعجبم چندین برابر شد _میگما آشنا نیس به نظرت انگار جایی دیدمش؟؟! لبخندی رو لبم نشست: _خانم انیشتین آقای یاس هستن ایشون لبخند عمیقی رو صورتش نشست گفت: _جون من، وای، من تا حالا از نزدیک ندیدمش بیا بریم سلام کنیم بهش با چشمای گرد به سمیرا نگاه کردم که گفت: _اه بیا دیگه بی ذوق، می خوام دومادی شو تبریک بگم یعنی انگار نه انگار که من وجود دارم، دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشوند، وایی از دست رفتارای سمیرا .. داشتیم میرفتیم سمت عباس که تکیه داده بود به ماشینشو منتظر بود انگار! یعنی واقعا منتظر من بود!!! ... ➤به قلم بانو گل نرگس