فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میکاپ
ترتیبمیکاپبدون🥲✨
مـاٰهڪ🌚☁️
#میکاپ ترتیبمیکاپبدون🥲✨
#زیبایی💇🏻♀️💕ᨦദ
ماسکبرایرفعتماملکها🌚🪄 .
┅ ┅ ┅ ┅ ┅ ┅ ┅
-⤺ یک قاشق غذاخوری آرد برنج و نصف قاشق غذاخوری پودر شیرین بیان رو با آب گرم یا شیر قاطی کنید جوری که یک خمیر یک دست ایجاد بشه.یادتون باشه شیرین بیان رو بیشتر از مقداری که گفته شد نریزید.بزارید ۲۰ دقیقه روی پوستتون بمونه.این ماسک رو هر روز به مدت ۴ هفته یعنی یک ماه استفاده کنید تا خاصیت ضد لک بودنش رو ببینید.•👩🏻🦱💗
مـاٰهڪ🌚☁️
#خوشمزه🤤🌀 الان میخوامهمشونو😂🥲
˚.#روتین🍦
روتینخفنبرایزبانانگلیسی📚🪄
🎬🌸┊15 دقیقه : ویدیویکوتاهازفرندز .
✍🏽💘┊10 دقیقه : لیستکاراتوبهانگلیسیبنویس .
✨🍊┊15 دقیقه : بهانگلیسیحرفاتوبگوبهخودت .
🌝🔥┊10 دقیقه : یهپلیلیستموزیکانگلیسیبساز .
🐰🌿┊15 دقیقه : روزییهپاراگرافبهانگلیسیبخون .
🗞💕┊15 دقیقه : هدفاتوبهانگلیسیتویسرتبیار .
مردم نمیدونن به چه جریان خطرناکی رای دادن
اگه میخواین گرونی بشه
یارانه ها قطع بشه
مسکن دولتی ساخته نشه
دولت تو بازار دخالت نکنه و...بهش رای بدین🚶
#نه_دولت_سوم_روحانی
#جلیلی
#انتخابات
#دختری_که_من_باشم
پارت۱۱۵
اون که انگار تازه یخاش اب شده بود لبخندی زد و از جاش بلند شد و گفت: خوبه افریناگه حواست جمع باشه اصلا کار سختی نیست! حالا بیا بریم ابدار خونه رو نشونت بدم
از جام بلند شدم رفتیم تو ابدار خونه همون جا یه در داشت که به سمت سرویس بهداشتی باز میشد. بهم نگاه کرد و گفت بیمارا اجازه ندارن اینجا برن دستشویی اگه کسی خواست بره بهشون میگی برن از دستشویی تو راهرو استفاده کنن
من باشه
رفت سمت دستگاهی که کابینتا رو بود گفت: اینو میدونی چیه؟
من نه
این دستگاه قهوه جوشه طرز کارشو بهم گفت و بعد اضافه کرد من قهمو شیرین میخورم . گلسا تلخ و با شیر تو چه جوری دوست داری؟
شونه ها موانداختم بالا و :گفتم من تا حالا نخوردم
ابروهاشو داد بالا و گفت واقعا؟
سرمو به علامت مثبت تکون دادم
میخوای امتحان کنی؟ تکیه دادم به کابینت و گفتم چرا که نه؟
در یکی از کابینتا رو باز کرد قهوه با یه لیوان خوشگل ابی که روش عکس هیولای کارتونی داشت بیرون آورد و گفت این لیوانه منه باید برای خودت لیوان بیاری ولی حالا این دفعه اشکالی نداره
قهوه رو داد بهمو گفت ببینم یاد گرفتی کارایی که گفته بود انجام دادم و دستگاهو زدم به برق رو کردم بهشو گفتم حالا باید صبرکنیم
افرین
خب حالا باید درباره گلسا بهت بگم
همون موقع صدای در اومد خواستم برم ببینم کیه که دستشو گرفت جلومو گفت هیس!
نگاهش کردم اومد سمتم و با صدای ارومی :گفت ببین من الان یه کاری میکنم ولی تو روی هیچ منظوری نگیرش بعدا برات توضیح میدم قبل از این که چیزی بگم ایستاد رو به روم شونه هامو گرفت سرشو بهم نزدیک کرد و گفت لب_ا_تو ببر تو ده_نت و تا میدوتی فش_ارشون بده کاری که گفت
#دختری_که_من_باشم
پارت۱۱۶
دادم صورتش نزدیکم بود ولی هیچ تماسی برقرار نشد .
یه دفعه صدای جیغ خفیفی رو شنیدم مهران شونه هامو ول کرد اروم لای چشممو باز کردم دختر ظریف نقشی دستشو گذاشته بود رو دهنشو به ما خیره شده بود.
مهران به من اشاره کرد که حرف نزنم منم ساکت شدم دختره که قد بلند و چشمای روشن و درشت و موهای بوری داشت با حرص گفت تو اینجا چی کار میکنی؟
مهران برگشت طرفشو گفت نمیدونستم باید از تو اجازه بگیرم
فهمیدم دعوا خونوادگیه دست به سینه ایستادم و سرمو انداختم پایین و رفتم عقب
دختره پوزخندی به من زد و گفت: منشی جدید ته؟
مهران چیه فضولی؟ یا حسودیت گل کرده
هه حسودی؟ من به یه منشی حسودی نمی کنم
پر رو چه از خود متشکرم هست نفسمو با حرص دادم بیرون
مهران گفت: زود کارتو بکن و برو
رو به من کرد و گفت بیا بریم تو اتاقم
انچنان جدی و قاطع گفت که مطیعانه مثه بچه ای که دنبال ناظم مدرسه میره تو دفتر دنبالش راه
افتادم.
دختره یه نگاهی سر تا پای من کرد و بهم پوزخند زد منو متقابلا همون کارو کردم انتظار چنین چیزی رو نداشت با تعجب نگاهم کرد چشمامو ریز کردمو و نگاهش کردم بعد وارد اتاق مهران شدم و در رو بستم
نشست رو مبلای چرمی که رو به روی میز کارش بودن رفتم جلو و با صدای خفه ای گفتم این چه کاری بود؟ حالا فکر میکنه داشتیم همون می_بو_سید_یم
مهران لبخندی زد و با خونسردی :گفت میخواستم همین فکرو بکنه
با تعجب نگاهش کردم مچ دستمو گرفت و کشید نشستم روی مبل :گفت ببین میخوام یه چیزی رو بگم تو اینجا منشی اونم هستی کارایی که مربوط به منشی میشه رو براش انجام میدی ولی نه باهاش قاطی شو نه دهن به دهن این دختره میخواد یه جوری خودشو به من بچسبونه من بهش
#دختری_که_من_باشم
پارت۱۱۷
گفتم دوست دختر مو اوردم اینجا منشی بشه یه جورایی ممکنه بهت حسادت کنه ولی میخوام
براش نقش بازی کنی تا دست از سرم برداره ! میتونی
به چشماش نگاه کردم و گفتم این یکی رو قرار نبود.
ملتمسانه بهم چشم دوخت انگشت اشارمو بالا اوردم که یه چیزی بگم یه دفعه صدایی از بیرون شنیدم. انگشتمو گذاشتم رو بینیمو اروم از جام بلند شدم مهران با تعجب گفت: چی کار میکنی؟
انگشتمو محکم تر فشار دادم رو دماغم فهمید که باید ساکت شه ایستادم پشت در و با صدای
بلندی گفتم باشه عزیزم هر چی تو بگی
بعد یه دفعه درو باز کردم و دختره پرت شد تو اتاق
با دادی که مهران سر دختره کشید منم سر جام میخکوب شدم
پشت در اتاق من چی کار میکنی؟
دختره به تته پتها افتاده بود صاف ایستاد لباسشو مرتب کرد و گفت من..... من
مهران رفت سمتشو و گفت تو چی؟
بازوشو گرفت و تو صورتش فریاد کشید چیهان؟ چقد میخوای تو زندگی خصوصیه من سرک
بکشی؟
دختره خودشو نباخت با تمام توانش دستشو از تو دست مهران بیرون کشید و گفت: کارای خصوصیتو ببر تو خونت نه مطبت
مهران دندوناشو فشرد رو همو گفت به تو ربطی نداره
دختره صاف ایستاد رو به روی مهران تو چشاش زل زد و گفت: ربط داره میدونی که اینجا محل کار
منم هست
بعد رو کرد به من چشم غره ای به من رفت و از اتاق رفت بیرون به چند ثانیه نکشید که صدای به
هم خوردن درو شنیدیم
با ترس به مهران نگاه کردم
#دختری_که_من_باشم
پارت۱۱۸
یه ذره نگاهم کرد یه نفس عمیق کشید بعد شروع کرد به خندیدن با تعجب نگاهش کردم با خنده
سرشو تکون داد و گفت: کارت عالی بود دختر
اینو که گفت منم با خیال راحت نفس عمیقی کشیدم و لبخند زدم
مهران نشست روی مبل و گفت خیلی وقت بود دلم میخواست چنین دادی سرش بکشم
تکیه دادم به دیوار و :گفتم منم ترسیدم چه برسه به اون دختره بیچاره!
یه تای ابروشو داد بالا و :گفت یعنی میخوای بگی به این راحتیا نمیترسی
شونه هامو انداختم بالا و گفتم یه جورایی
نگاهش کردم و گفتم ولی خوشم اومد ایول جذبه
خندید
:گفتم فکر کنم قهوه درست شد.
اخ پاک یادمون رفت
با هم رفتیم تو اشپزخونه .
مهران تکیه داد به در و گفت اصلا نمیدونم روز جمعه اینجا چی کار داشت.
یه ذره از قهوه رو مزه مزه کردم از تلخیش خوشم نیومد گفتم هر کاری داشت با اون دادی که
زدی یادش رفت
دهنمو باز کردم و گفتم اه چه تلخه
خندید و گفت: شکر بریز توش بعد شکر پاشو داد دستم
همون طور که بهش شکر اضافه میکردم گفتم بهم نگفته بودی قصدت از استخدام کردنم اینه
من چی؟
رو کردم بهش و گفتم این که با این دختره در بیفتم
نه نه نمیخوام باهاش درگیر شی فقط میخوام فکر کنه که...
نصیحت امشب:
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست دنبال خودت باش.
شبتونخوش🤍🦋
𝕆𝕟𝕖 𝕕𝕒𝕪 𝕒𝕝𝕝 𝕥𝕙𝕖 𝕙𝕒𝕣𝕕 𝕨𝕠𝕣𝕜 𝕨𝕚𝕝𝕝 𝕡𝕒𝕪 𝕠𝕗𝕗
يه روزى همهى اين سخت كوشیها
جوابشو پس ميده🌱ᥫ᭡
ظهرتونبخیر✨❤️
مـاٰهڪ🌚☁️
#قشنگیجات 🤍🤤
#ایده💛👇🏼!
کارهاییکهبرایرفعاسترسخوبه🐢💘
- دموبازدمعمیقبهمدتحداقل³دقیقه🌥🧡
• دوشآبسرد🔖🍓
- حرکاتیوگا💗🥺
• انجامحرکاتورزشیوکششی👩🏻🎓🦋
- دمنوشهایگیاهی💛🐶
• نوشیدنقهوه☕️🌸