eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
407 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
102 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از موسسه مصاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش‌بینی استاد از حوادث و آشوب‌های اخیر و طرح ققنوس و انقلاب زنان و تحلیل تبعاد مختلف ایجاد این ناآرامی‌ها ‌در برنامه ثریا 🗓 ۱۷ مهر ۱۴۰۱ - شبکه یک سیما 🆔 @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 صحبت‌های استاد   درباره عملکرد غلط در مورد محاکمه مفسدین اقتصادی که باعث ناراحتی مردم شده 🆔 @Masaf
هدایت شده از موسسه مصاف
📽 دانلود برنامه «ثریا» با حضور استاد ✅ لینک فایل تصویری https://t.me/masaf/73857 🗓 ۱۷ مهر ۱۴۰۱ - شبکه اول سیما 🆔 @Masaf
‏فرمانده کل ارتش ایران: یک روز خواهد رسید که با تمام دست های پشت پرده اتفاقات اخیر یکجا تسویه حساب کنیم ‏عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش با بیان اینکه ارتش، سپاه، بسیج و فراجا پشتیبان یکدیگرند، گفت: «روزی خواهد رسید که یکجا تسویه حساب خواهیم کرد و شما جوانان عزیز آن روز را به چشم خود خواهید دید.» او افزود «عصر غیبت» ریزش‌ها و رویش‌های بعضا غیرمنتظره دارد. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه پانزدهم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم: صفحه شانزدهم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... مواجهه با خانوادۀ شهدا سخت‌ترین چیزی بود که با آن روبه‌رو بودیم و البته ناگریز از آن. بالاخره باید برمی‌گشتیم و در میان تسلیت دادن بازماندگان، از عطش آنان برای فهمیدن ماجرا سخن می‌گفتیم. از طرفی، سه همشهری دیگر ما یعنی نورالدین موسیوند، مولایار مالمیر و فیروز کهریزی از گردان یاسر، شهید شده بودند و این خبر همۀ مردم را عزادار، نگران و وحشت‌زده کرده بود. شایع شده بود که بقیۀ همراهان هم شهید شده‌اند، اما به‌خاطر مراعات خانواده‌ها، می‌خواهند کم‌کم اخبار شهادت را بدهند. حق داشتند. آن‌ها هر بار جمع رزمندگان را بدرقه کرده بودند و هر بار به استقبال جمعمان آمده بودند. هر بار مادرها بچه‌هایشان را به بزرگ‌ترها می‌سپردند و سفارش عزیزشان را می‌کردند، به این امید که باهم می‌روند و باهم برمی‌گردند. اما این بار قضیه متفاوت بود. خبر شهادت شهدا رسیده بود و از سرگذشت ما خبری نبود. نعمت و احمد پیگیر شده بودند تا از من خبری به‌دست بیاورند، اما به در بسته خورده بودند و درنهایت به آن‌ها گفته بودند ضرغام مفقود است. با همین یک جمله، برادرانم خود را برای همه‌چیز آماده می‌کنند. دنبال عکس حجله برای من و مهیا کردن مجلس ختم بودند که خبر می‌رسد رزمندگان در حال بازگشت به روستا هستند. دو مینی‌بوس برای برگشت ما تدارک دیده شده بود و من در مینی‌بوس دوم بودم. ازقضا، این مینی‌بوس کمی عقب افتاد و مثل همیشه، هم‌زمان وارد روستا نشدیم. مادرم با ندیدن من در مینی‌بوس اول، بیشتر نگران شده بود. وقتی وارد روستا شدیم، بااینکه خبر داده بودند ما در راه هستیم، کسی چشم‌انتظار ما نبود و همه نا‌امیدانه به خانه‌ها رفته بودند. مستقیم راهی خانه شدم. مادرم همین‌که مرا در چارچوب در دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خوشحال مرا در بغل گرفت و شروع کرد به بوسیدن. انگار ازآن دنیا رجعت کرده و دوباره حیات یافته بودم. نمی‌خواست لحظه‌ای از کنارش جنب بخورم. مدام قربان‌صدقه‌ام می‌رفت و به‌اندازۀ تمام نبودن‌ها به من نگاه می‌کرد. کمی که آرام شد گفتم: «مادر، در جبهه به یاد شما بودم.» گفت: «چطور؟» گفتم: «شما باعث شدید من اسیر نشم.» با ترس و وحشت گفت: «مگر قرار بود اسیر بشی؟» گفتم: «دیگه چیزی نمونده بود که اسیر بشم. دست‌هام بالا بود و دشمن بالای سرم بود که...» هنوز چیزی تعریف نکرده، دیدم عرق ترس بر پیشانی مادرم نشست. انگار داشت جان می‌داد. صحیح و سالم روبه‌رویش نشسته بودم و فقط داشتم تعریف می‌کردم، اما حتی تحمل شنیدن از اسارت را نداشت. از ماجرا فاکتور گرفتم و به‌اندازۀ قدردانی از نقش او در رهایی‌ام بسنده کردم. @mahale114
22.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در بین گروهک های مختلف ضد انقلاب که امروز شعار «زن، زندگی، آزادی» سر می دهند، سلطنت طلب ها از همه رسواتر هستند. در قسمت 37 برنامه حافظه تاریخی ایرانی با استناد به دو مصاحبه مهم آخرین شاه ایران توضیح داده ایم که نگاه ابزاری و حیوانی او به زنان چقدر تحقیر آمیز بود و طنز تاریخ اینجاست که امروز سلطنت طلب ها مدعی حقوق زنان شده اند! @mahale114
رایفی پور اغتشاشات @pasdarane_enghelab.mp3
48.62M
🔻فایل کامل سخنرانی استاد 🔹برنامه «ثریا» 🗓 ۱۷ مهر ۱۴۰۱ - شبکه اول سیما @mahale114
✂️ لوح | قیچی اختلاف افکنی 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «شیعه‌ی انگلیسی و سنّی آمریکایی مثل هم هستند؛ همه، دولبه‌ی یک قیچی هستند... استکبار میخواهد خطوط فاصل در دنیای اسلام را پُررنگ کند با جنگ و ، جنگ عرب و عجم، گاهی جنگ شیعه - شیعه و جنگ سنّی ـ سنّی... یک خطّ فاصل، خطّ فاصل برجسته است و آن مقابله‌ی بین دنیای اسلام و دنیای کفر و استکبار است؛ بقیّه خطوط فاصل باید کم‌رنگ بشود.» ۱۴۰۱/۰۶/۱۲ و ۱۳۹۵/۰۹/۲۷ 🗓 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ، براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب لوح «قیچی اختلاف افکنی» را منتشر میکند. @mahale114
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻وضعیت مهد کودک های ژاپن... ⬅️ مقایسه کنید بابچه هایی که ما تربیت میکنیم❗️ ⬅️ آسیب بزرگ این نوع ... ❌ اگر کاری نکنیم فاجعه در پیش است❗️ استاد_رحیم_پور @mahale114
وقتی سناریو رو لومیدی... ساعت‌ها برنامه به اندازه توییت زیر نمی‌توانست هدف اصلی این اغتشاشات که همان "سوریه کردن ایران" است را برای مخاطب تبیین کند. صراحتاً یک تحزیه طلب به اغتشاشگران پلنی را معرفی می‌کند که در سوریه موفق بوده است. / سوریه..! موفق ! الله اکبر از حماقت خواصی که هنوز نمی‌فهمند. ‏البته فهمید چه گافی داده و به این طریق اکنون تصحیح نمود... @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه شانزدهم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم: صفحه هفدهم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... شهادت هم‌زمان پنج نفر برای روستای کوچک ما غم بزرگی بود و حال‌وهوای روستا را متحول کرده بود. مراسم بزرگداشت خوب و پرشوری برای شهدا توسط انجمن اسلامی ‌تدارک دیده شد و همه‌چیز، در نوعی بدیع برگزار گردید. حالا علاوه‌بر مراسمات ختم مرسوم، خود گلزار شهدا به یک پایگاه فرهنگی تبدیل شده بود. همان‌جا میز گذاشتند و به‌جای جمع آوری کمک‌های مردمی برای جبهه ثبت‌نام می‌کردند. خیلی از جوانان همان‌جا برای رفتن به جبهه متقاعد و اهل جنگ شدند. من هم در این مسئله پایِ‌کار بودم و قبل‌تر از آن فعالیت خود را شروع کرده بودم. در آن ایام، جوانی در روستایمان داشتیم که به بی‌قیدوبندی شهره بود. پشت‌سرش همه‌چیز می‌گفتند. هر شری به‌پا می‌شد، از چشم او می‌دیدند و به‌سراغش می‌رفتند. من او را می‌شناختم. از خانوادۀ خوب و ذات پاکی برخوردار بود، اما در اثر بی‌مهری و سرکوفت دیگران عملاً باور کرده بود نمی‌تواند خوب باشد. روزی از در خانۀ ما رد می‌شد. حسابی با او خوش‌وبش کردم و او را تحویل گرفتم. گفتم: «فلانی، چرا مسجد نمی‌آی؟ چرا انجمن اسلامی ‌نمی‌آی؟» گفت: «شوخی‌ت گرفته؟ من کجا مسجد کجا؟» گفتم: «چه عیبی داره؟ همۀ بچه‌ها هستن، تو هم بیا.» کمی مِن‌من کرد، دیدم برایش سخت است. گفتم: «حالا یه بار اومدن که ضرری نداره. قرار نیست مسجدو دستت بگیری و سخنرانش باشی! بیا و ببین. شاید لطف خدا همون لحظه رسید و شامل حالت شد.» فردایش به مسجد آمد. همه او را چپ‌چپ نگاه می‌کردند و هیچ‌کس تحویلش نمی‌گرفت. من جلو رفتم و با آغوش باز او را کنار خود نشاندم. اتفاقاً همان شب، روحانی‌ای که منبر بود، سخنرانی تأثیرگذاری کرد. از خدا گفت و اینکه در همه حال بنده را می‌پذیرد و تحت هیچ شرایطی نباید از رحمتش ناامید شد. مراسم که تمام شد باهم به‌سمت خانه راه افتادیم. ازآنجاکه مسیرمان یکی بود، تمام مسیر را دربارۀ صحبت‌های سخنران گفتگو کردیم. به خانه که رسیدیم تا آمد خداحافظی کند، گفتم: «شام مهمون ما هستی.» یاالله گفتم و وارد شد. مادرم نیز به‌خوبی او را احترام کرد. همان شام ساده‌ای که شاید نیمرو بود را خوردیم و از همان‌جا با ما احساس راحتی کرد. احساس کرد سرپناهی جدید دارد و از همه‌جا رانده نیست. همان شد که باهم رفیق شدیم و از مسجد و انجمن اسلامی ‌تا برنامه‌های گلزار، همه‌جا باهم می‌رفتیم. ابتدا دوستان انجمن روی خوش نشان ندادند و حتی به من اعتراض می‌کردند که فلانی مسئله‌دار است و چرا پایش را به اینجا باز می‌کنی؟ اما رفته‌رفته، نه‌تنها تمامی مسائل حل شد بلکه یک روز گفت: «می‌خوام با شما بیام جبهه.» خودم توقعش را نداشتم و طفره رفتم. اما آن‌قدر اصرار کرد تا در اعزام‌های بعد همراهم شد و با کنار گذاشتن گذشته‌اش، زندگی جدیدی برای خود رقم زد. پایان فصل سوم ادامه دارد... @mahale114