eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
405 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.2هزار ویدیو
101 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان تحریم شرکت میهن در اغتشاشات چه بود؟ این ۹ اسلاید رو بخونید و تا میتونید منتشر کنید تا از بیکار شدن ۳۰هزار کارمند شرکت میهن جلوگیری کنید سعودی اینترنشنال خودش شایعه انداخت و تو اسلاید هفتم تو کلیپ ببینید، میگه هنوز سندی نداریم برای این موضوع @mahale114
💬 ابتکار هوشمندانه سرباز روس برای سنجش عیار انسانیت! 🔹️یک سرباز ارتش روسیه با انتشار این عکس مدعی می شود که به همراه همقطاران خود یک زن اوکراینی را اسیر کرده‌اند. در فاصله کوتاهی پس از انتشار عکس، بیش از ۲۰۰ هزار کاربر، کامنت‌های توهین آمیزی را ذیل پست منتشر شده از سوی او درج می‌کنند و می‌گویند «این عمل غیر انسانی است و شایسته انسان نیست. » 🔹️سرباز روسی ۲۴ ساعت پس از انتشار عکس، ضمن عذرخواهی اعلام می کند که عکس منتشر شده مربوط به یک زن فلسطینی است که توسط سربازان اسرائیلی اسیر شده است. 🔹️پس از این توضیح حتی یک کامنت دیگر نیز ذیل عکس منتشر نمی‌شود! 🤔دوگانگی در انسانیت، نزدغربیها🤔 @mahale114
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تم واتساپی ایتا بازش کن بعد رو اعمال بزن
محله شهیدمحلاتی
فصل هفتمم : صفحه سیزدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل هفتمم : صفحه چهاردهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... احمد برای عیادت مجروحان برزولی به عقب رفته بود و توفیق دیدنش را از دست دادم. بعد از مهیا شدن شرایط، ما را مرحله‌به‌مرحله عقب بردند و درنهایت، به هتل پرشین رسیدیم. آنجا تازه درد غربت و تنهایی به جانم اثر کرد. هر جا را که نگاه می‌کردم یادآور خاطره‌ای یا حضوری بود. نشستم در چادری که در آن عقد اخوت خود را با حضور اردشیر تجدید کرده بودیم. مثل یک بیابان برهوت، از رونق و آبادی خالی بود. نبودن حسین، رضا و اردشیر برایم گران تمام شد. رمق حرف زدن نداشتم. فقط می‌نگریستم و می‌گریستم. از آنجا تا برزول شاید پنجاه کلمه حرف نزدم. وقتی به خانه رسیدم، پیکر حسین تشییع شده بود و جز مزار او پناهی نداشتم. در همۀ مراسمات ختم او شرکت کردم و به زیارت پدر و مادرش رفتم. آن‌ها روحیۀ عجیبی داشتند و به‌جای اینکه ما آن‌ها را آرام کنیم، آن‌ها ما را تسلّا می‌دادند. در برابر این دل دریایی آنان حرفی نداشتیم جز اینکه وعده دهیم راه فرزند شهیدشان را بی‌رهرو نگذاریم. رضا ازدواج کرده بود، اما حسین حنابندانی جز با خضاب خون نداشت. هر دو حالت برایمان غم‌انگیز بود. از طرفی، غم داماد نشدن حسین را می‌خوردیم و از طرف دیگر، غم خانوادۀ رضا آتشمان می‌زد. آن‌ها هم‌زمان، دو دامادشان در عملیات والفجر8 شهید شده بود و بعدها داماد دیگرشان فخرالدین در کربلای5 به این توفیق نایل شد. شاید بتوان گفت آن‌ها بهترین باجناق‌های دنیا بودند و با شهادتشان این را اثبات کردند. پس از عملیات، فرصتی برای بازگشت به قم نبود. عید سال 1365 از راه رسید و تعطیلات را در برزول ماندم. باتوجه‌به آمار بالای شهدا و مجروحان، کسی آن سال را عید نگرفت. دیدوبازدید‌هایمان عیادت بود و به‌جای سالی خوش، صبر برای بازماندگان و عافیت را برای مجروحان آرزو می‌کردیم. یکی از آن مجروحانی که او را عیادت کردیم حاج‌اسکندر بود. چون از اقوام بود، تمام خانواده جمع شدیم و باهم در بیمارستان طالقانی به دیدارش رفتیم. شکم حاج‌اسکندر عفونت کرده بود و برای ضدعفونی، آن را بخیه‌نکرده، باز گذاشته بودند. اگر پارچه را کنار می‌زدند تمام دل و روده‌اش دیده می‌شد. برادر حاج‌اسکندر که وضعیت را می‌دانست، اصرار داشت شب همه بروند و فقط خودش بماند، اما مادرم قبول نکرد و برای مراقبت از او ماند. وقتی پرستاران برای ضدعفونی آمدند و پارچه را کنار زدند، مادر با دیدن این صحنه، بیهوش شد و روی زمین افتاد. با این اتفاق، او را به خانه فرستادیم و خودمان در بیمارستان پیش حاجی ماندیم تا فردا که دوباره خانواده برای عیادت بیایند. فردا وقتی خانواده در اتاق جمع شدند، در بین گفتگوها و در گرماگرم نقل خاطره‌ها، اتفاقی برایم افتاد که برای اولین بار آن را تجربه می‌کردم. ضربان قلبم بالا رفت و خون توی صورتم دوید. این احساس رنگ‌وبوی جدیدی داشت و دل و دیده را درگیر خود کرد. همۀ این دگرگونی حالات از وقتی شروع شد که نگاهم به دختر حاج‌اسکندر افتاد. بااینکه او را بارها دیده بودم و حتی در مسجد از شاگردانم بود، اما این بار احساسم نسبت به او متفاوت بود. نگاهم را دزدیدم، دم برنیاوردم و دلدادگی‌ام را مثل گنجی سرّی در خودم دفن کردم. عملیات والفجر8 هنوز ادامه داشت و در فروردین‌ماه برای اعزام مجدد درخواست نیرو کردند. من که با شهادت برادرانم طاقت ماندن نداشتم، سریع اعلام آمادگی کردم و اسم نوشتم. بین برادرانی که با آن‌ها عقد اخوت بسته بودم، این بار شیخ حسن معظمی گودرزی هم‌سفر ما شد. او قم بود و با تعطیلات عید به نهاوند برگشته بود. وقتی مطلع شدم نهاوند است، برای دیدوبازدید به خانه‌شان رفتم. حسن برایم مثل برادر عزیز بود. در طول این چهار سالی که از عملیات مسلم تا والفجر8 گذشت، حسن هم روی درسش همت گذاشته بود و هم ازدواج کرده بود. دخترش فاطمه تازه دنیا آمده بود. عشق و علاقۀ ویژه‌اش به حضرت‌زهرا(س) را می‌دانستم. خیلی خوشحال بود از اینکه دختری به نام فاطمه در خانه دارد. وقتی فهمید برای عملیات عازم منطقه‌ام، قید برگشت به قم را زد. با دختر چهل‌روزه‌اش وداع کرد و همراهمان شد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتنه در حال فروکش است و زمزمه های رفع فیلتر در حال زیاد شدن! بعضی از نمایندگان مجلس انقلابی که وقتی پای تصویب شفافیت آرا پیش می آید سرش را زیر برف فرو می کند، اکنون به همراه رئیسش دوره افتاده اند و مصاحبه میکنند برای رفع فیلتر اینستاگرام و واتساپ و... هرچند اپ‌های صهیونیستی هیچگاه برای اینها فیلتر نبوده و همیشه در این فضا فعال بوده و تحت تاثیر همین فضا هم تصمیمات مماشاتی می گیرند و وادادگی را دنبال می کنند! صحبتهای فوق مربوط به سخنرانی رهبر گرانقدر انقلاب در نوروز سال گذشته است و دستوراتی که در مورد ولنگار و لزوم ساماندهی به آن و بازی نکردن در زمین دشمن دادند رییس جمهور ولایی و انقلابی و رئیس مجلس و نمایندگان مدعی ولایتمداری و انقلابی گری بفرمایند برای این اوامر رهبری در این مدت چه کرده اند!؟ که حالا برعکس خواست رهبری مطالبه رفع فیلتر هم می کنند!! ولایتمداری باید در عمل به دستورات رهبری دیده شود وگرنه قبایی خواهد بود که به تن فرد زار خواهد زد! ضمن اینکه بنده بشما قول میدهم همین که به انتخابات نزدیک شویم نمایندگان ولایتمدار وانقلابی به اهمیت طرح شفافیت پی میبرند تا جاییکه شما هر روز وشب این نمایندگان محترم را در مساجد محل وحتی مجالس ختم و عروسی ها هم خواهید دید! فقط نمیدانم آنها مردم را چه فرض کردند. ✍️سیدنا @mahale114
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌📛پست هشدار و اخطار، پست ویژه ی امروز .... ◀️اهمیت این پست بالاست ☑️. پس با دقت ببینید و انتشار دهید .... تهیه، تنظیم و تدوین: کاری از گروه رسانه ای چشمان شهدا و تقدیم به روح بلند شهید امنیت شهید رضایی چشمان شهدا وابسته به "دانشگاه ملی جهاد مجازی" تقدیم میکند.... @mahale114
🔴 جهان در چند روزگذشته... 🔹‌ انفجار و آتش سوزی انبار آمونیاک درکریات شیمونه سرزمین های اشغالی 🔹‌ به هلاکت رسیدن استفان ترول افسرسیا دربغداد به هلاکت رسیدن اریک شیونگ افسر اطلاعاتی کانادا دربغداد 🔹‌ آتش سوزی گسترده درنزدیکی نیروگاه اتمی دیمونا 🔹‌ انفجار زیر دریایی هسته ای HMS Victoriousانگلیس 🔹‌ انهدام انبار تسلیحات سعودی در مارب 🔹‌ پرتاب ماهواره بر قائم۱۰۰ که همان اسم رمز موشک قاره پیماست. 🔹‌ اعلام خبر دستیابی به موشک های هایپرسونیک رونمایی از موشک پدافندی صیاد_۴B و ارتقا سامانه پدافندی باور۳۷۳ به برد۳۰۰ کیلومتر 🔹‌ مرگ مشکوک مریم طالقانی عضو شورای مرکز گروهک منافقین 🔹‌ هک وزارت داخلی و تلفن سران سعودی و انتشار هزاران سند محرمانه از دخالت سعودی و صهیونیست ها در اغتشاشات و... 🔹‌ باید زمین بازی را به سرزمین حریف برد و بازدارندگی را احیا کرد.منتظر ضربه اصلی میمانیم بازی را شما شروع می کنید اما ما تمام خواهیم کرد. 🔹موشکباران خانه های شیطان تجزیه طلب گروهک‌ تروریستی کوموله در سلیمانیه عراق توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. 🔹 هدف قرار دادن دفتر شبکه تروریستی اینترنشنال در اربیل عراق با پهپادهای انتحاری توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی @mahale114
202030_230089587.mp3
7.81M
35 مصیبت،فقط از دست دادن یه عزیز، یا مشکلاتِ مادی و...نیست! اینکه نیمه هایِ راه، به چیزی مشغول بشی و راهو گم کنی؛یه مصیبت بزرگه. اونوقت میوه نشده، از دنیا میری. 🎤 @mahale114
امام صادق عليه السلام میفرماید: 💠امين به تو خيانت نكرد ؛ بلكه تو خائن را امين دانسته اى لَم يَخُنكَ الأَمينُ، وإنَّمَا ائتَمَنتَ الخائِنَ بحارالانوار ج 78 ص 335 @mahale114
✍ شاکربودن انسان را مسرور می‌کند 🔹نویسنده‌ای مشهور، در اتاقش تک‌وتنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت: 🔸«سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را درآوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. 🔹در همین سال ۶٠ساله شدم و شغل مورد علاقه‌ام از دستم رفت. ۳۰ سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. 🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. 🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. 🔸ازدست‌رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.» 🔹و در پایان نوشت: «خدایا، چه سال بدی بود پارسال!» 🔸در این هنگام همسر نویسنده، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. 🔹از پشت‌سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود، خواند. بی‌آنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اتاق را ترک کرد. 🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. 🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: 🔸«سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سال‌ها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. 🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن ۶۰ رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. 🔸در همین سال بود که پدرم، در ۹۵سالگی، بدون آنکه زمین‌گیر شود یا متکی به کسی گردد، بی‌آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. 🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. 🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی‌آنکه معلول شود، زنده ماند.» 🔹و در پایان نوشته بود: «سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!» 🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم‌کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد. 🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه شاکربودن است که ما را مسرور می‌سازد. @mahale114
37.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... مهم! حمله موشکی و پهپادی به اقلیم_کردستان از همان شهری که اولین بار بژی از آن بلند شد... شبنامه / صبح امروز حمله پهپادی و موشکی ایران به اقلیم کردستان آغاز شد / برخی این حملات را هشدار ایران به مقامات اقلیم کردستان دانسته‌اند / در این حملات، مراکزی در اقلیم کردستان که ایران قبلا مختصات آنها را به مقامات اقلیم داده بود؛ زیر ضربه رفته است / اخیرا آمریکا و فرانسه همکاری‌های مشترکی را در جهت استفاده از ظرفیت اقلیم کردستان علیه ایران شروع کرده اند... / @mahale114