eitaa logo
محلّه قبا
1.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
104 فایل
خبرهای جالب و متنوع محله قبا قم، پردیسان، خیابان شهیدنجاتخواه کانال های مرتبط: تعاونی فراگیرملی پردیسان @Qoba_co بازار شاه توت @shah_toot #یدالله_مع_الجماعه ارتباط با مدیر کانال : اصفهانی 09192531349 @esfahani1001 کارت بانک ملی مسجد 6037997932729842
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚چغک داستان جذاب انقلاب ✍صهبای نوجوان 📄۳۵۹صفحه (مصور) ✂️برشی از کتاب از همه انقلابی های مشهد کوچکترم و هر کس مرا در جمع آنها می بیند فکر می کند اشتباه شده که من در جمع مبارزان درجه یک هستند اما همین کوچک بودنم باعث شده بتوانم مثل مبارزان بزرگسال کارهای مهمی برای انقلاب انجام بدهم😉 به خاطر همین جثه کوچک و البته به خاطر زبر و زرنگی ام بین بزرگان انقلابی مشهد معروف شدم به چغک ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚سیاحت غرب ✍آیه الله سید محمدحسن نجفی قوچانی 📃۲۲۴صفحه ✂️برشی از کتاب: هادی گفت:«این توبره پشتی، بار توست، باز کن ببینم چه دارد؟🤔» تمام قوطی های سربسته را دیدم روی بعضی نوشته بود:«زاد فلان منزل» و روی بعضی «خطرات و عقبات فلان منزل» و بعضی پاکتها نیز متعلق به بعضی منازل بود که در آنجا می بایست باز شود و معلوم گردد پرسیدم:«این قوطی ها چیست؟» گفت:«اینها ساعات لیل و نهار عمر تو است و عملهای زشت و زیبایی که از تو سر زده در آنها قرار دارد و پس از گذشت آن وقت بر تو، دهانش مثل صدف به هم آمده و آن عمل را همچون دانه ی مروارید در میان خود نگاه داشته و حالا به صورت قوطی سربسته در آمده است.» 😥 گفتم:«این قلاده ی گردنم چیست؟» گفت:«نامه ی عمل تو است که در آخر کار و روز حساب، باید حساب دخل و خرج تو تصفیه شود و در این عالم به او احتیاج نیست.» که فرمود: و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقاه منشورا(اسراء/۱۳) کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚دا خاطرات سیده زهرا حسینی ✍ سیده اعظم حسینی 📄۸۱۶صفحه ✂️برش هایی از کتاب: ⚪️وقتی حرفشان، بعد از یک عبارت جسارت‌آمیز، به اینجا رسید که: «...جوونای مردم رو جلوی گلوله فرستاده، خودش بهترین جای تهران نشسته🤬» طاقت نیاوردم و برخلاف میل باطنی‌ام، که نمی‌خواستم دهان به دهان آن آدم‌های... بشوم، گفتم: «به شما مربوط نیست. ما خودمون با دل و جون جلوی گلوله وایسادیم. اون کسی که باعث این شکست شده کس دیگه‌ست.» یکی از آن‌ها، که از بقیه بلندتر و هیکلی‌تر بود، گفت: «شما یه مشت بچه از جنگ چی می‌فهمید؟ از مسائل جنگی چی سر در می‌آرید؟» گفتم: «همین یه مشت بچه توی خرمشهر سی و پنج روز دشمن رو معطل کرد.»👏👌 🔵همین روزها برادر مازندرانی با یکی ـ دو نفر از بنیاد شهید آمدند و گفتند: «هر چی نیاز دارید، لیست کنید براتون بفرستیم.» من از قبل به دا سپرده بودم: «اگه از جایی اومدن، حق نداری سرِ سوزنی چیزی بخوای. ما شهید ندادیم که بیایم اینجا چیزی بگیریم.» به همین جهت، به آقای مازندرانی گفتیم چیزی نیاز نداریم. گفت: «لباس بگیرید. بچه‌ها سرما می‌خورن.» گفتم: «ما چیزی لازم نداریم.» 🔴حرف‌هایش خوب یادم مانده که می‌گفت: «خمینی فرزند امام حسینه. اگه ما به امام حسین می‌گیم ای کاش اون زمان بودیم و یاریت می‌کردیم😭 حالا باید خمینی رو یاری کنیم تا فقط حرف نزده باشیم و در عمل هم ثابت کنیم که ما یاران حسینیم» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ✳️کتابخانه محله قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚رد پای پدر ✍منور ولی نژاد، سمیه اسلامی 📄24صفحه ✂️برشی از کتاب: سعید با تعجب به پشتی تکیه داد تا کمی خستگی در کند. چشمش به قاب عکس پدر افتاد و سوالی که هنوز بی پاسخ مانده بود. مادر در حالی که از اتاق خارج می شد در ردّ نگاه او را تا قاب عکس گرفت و گفت: «به نظر من اگه بابات زنده بود مردم پایین ده را تنها نمی ذاشت» همین یک جمله، به تمام سوال های ذهن سعید پاسخ داد و چشمانش از شادی برقی زد 🤩 میخواست وقتی یاسر به خانه برگشت نظر مادر را به او بگوید در همین افکار بود که خوابش برد😴 با صدای باز شدن در، خانه از خواب پرید نگاهی به ساعت انداخت، غروب شده بود. تعجب کرد که چرا مادر بیدارش نکرده تا با برادرش به دنبال کار ها بروند؟! همان لحظه صدای یاسر را توی حیاط شنید:« سعید سعید! بجنب پسر! کلی کار داریم باید زودتر خودمونو برسونیم پایین ده... ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚هتل نیوسایت ✍ابوالقاسم وردیانی 📄۲۰۰صفحه معرفی کتاب: شهید رهنمون شخصیتی خیالی و داستانی نیست که نویسنده بتواند آن را هر طور که دوست دارد بیافریند. او شخصیتی ویژه است که گاهی به قهرمان خیالی داستان ها شبیه می شود. محیط و مشکلات زندگی او، نحوه برخورد او با مسائل، نگاه خاص به دنیا و اندیشه های رایج در جامعه، حضور فعالش در زلزله طبس سال 1357 و ماجراهای انقلاب از او شخصیتی منحصر به فرد ساخته است. شخصیتی که با تمام وجود سعی در کمک به دیگران دارد و این را بارها در طول زندگی کوتاهش به اثبات رسانده است. او در این راه پا روی بیشتر خواسته های معقول و مشروع خود می گذارد. او کسی است که خواسته هایش را می داند و می فهمد اما از آنها می گذرد تا کاری را که فکر می کند درست است انجام دهد. ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
هدایت شده از کتابخانه مسجد قبا
📚کف خیابون رمانی در مورد وقایع فتنه ۸۸ ✍محمدرضا حدادپور جهرمی 📄۳۱۶صفحه ✂️برشی از کتاب قشنگ مشخص بود که دست راستش که در جیبش هست مسلح است و حتی انگشتش هم روی ماشه است😨 حسابی غافل‌گیر شدم، نمی‌دانستم چکار کنم، فقط به چشم‌هایش زل زده بودم. اصلاً حساب این را نمی‌کردم، فکر کردم راننده اول با آن چهار نفر رفته بالا؛ اما حدسم اشتباه بود😱 همه عملیات را لو رفته می‌دانستم دیگر خبری از دفاع از حیثیت کاری و جنم زنانگی و … نبود؛ چون الان یک مسلح در فاصله کم‌تر از یک متر خیلی حساب‌شده بهت زل زده و فقط یا باید هلش بدی و در بروی یا با او درگیر بشوی که البته این دو حالت، دقیقاً باید قبل‌از این باشد که یکی دو تا گلوله در بدنت خالی کند! بعضی وقت‌ها حتی توسل هم یادمان می‌رود🥺 مثل من در آن لحظه فقط فکر می‌کردم چطوری از دست او خلاص بشوم؟ حالا فرضاً فرار کردم خب چلاق که نیست! می‌دود و می‌آید دنبالم و این‌جوری هم به چشم دوربین‌های خیابان می‌آییم و هم کلا همه‌چیز می‌رود روی هوا😫 نفهمیدم چی شد فقط بهش زل زده بودم منتظر معجزه بودم! نباید اون طوری در آن لحظه و در آن خیابان، یکی از مهم‌ترین پروژه‌های امنیت ملی به‌خاطر رو دست خوردن من می‌رفت هوا! گفتم که اصلاً نفهمیدم چی شد فقط فهمیدم که یک‌مرتبه مردی که جلویم ایستاده بود یک تکان خورد… ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚