eitaa logo
محله انتظار
103 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
52 فایل
کانال اطلاع رسانی محله زندوان
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️فردا شنبه ۲۷ بهمن ماه مدارس اصفهان تعطیل نیست منصور شیشه فروش: 🔹مدارس ؛ دانشگاه ها و ادارات اصفهان فردا شنبه ۲۷ بهمن ماه طبق روال عادی فعالیت دارند و تعطیل نیستند. 🔹با توجه به عدم اطلاعیه از سوی استانداری اصفهان در خصوص وضعیت مدارس بنابراین تمامی مدارس ؛ دانشگاه ها و ادارات استان اصفهان فردا شنبه ۲۷ بهمن ماه دایر است. 📌 💠@basijnaein
🛎 فرصت شرکت در رزمایش را ازدست ندهید! ♻️ آخرین فرصت ثبت نام در سامانه سحاب Sahabcard.ir جهت عضویت بسیجیان در صندوق ذخیره بسیجیان و شرکت در قرعه کشی ۲۲ سفر مشهد مقدس فقط تا ۲۹ بهمن ماه امکان پذیر می باشد. 🔊 لطفا رسانه بوده و به دیگر بسیجیان عزیز اطلاع رسانی نمایید. 🔸صندوق ذخیره بسیجیان استان اصفهان Eitaa.com/szbasijian_esfahan
🔰اولین سالگرد ▪️مرحوم مغفور ماشالله حاجی زاده
هدایت شده از خبرگزاری بسیج نایین
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸💫 💐شیرزن آرپیچی زن ایران ملقب به «شکارچی تانک» ‌ ♦️شیر زن آر پی جی زن ایران در دوران دفاع مقدس که پس از شیمیایی شدن شهید شد ولی در سردخانه دوباره زنده شد و الان جانباز شیمیاییه 👌🥺 ‌ 🔹اگر مقام معظم رهبری دستور دهد؛ آن موقع با پا رفته‌ام، الان با سر می روم..👏👏👏 ‌ 🔹زن زندگی غیرت شهامت عفت پاکدامنی. ‌ 🔹به چنین زنان آزاده مملکتم افتخار می کنم. ‌ 🌸جانباز شیمیایی 📌 💠@basijnaein
🌷 🌷 ...!🌷 🌷در جبهه پدر و پسری بودند که بسیار یکدیگر را دوست داشتند. خنده‌هایشان با هم بود و گریه‌هایشان دور از چشم هم که مبادا دیگری ناراحت شود. در عملیاتی هر دو با هم به اتفاق شرکت کردند، ما در محاصره بودیم که این پدر و پسر نفس را برای نیروهای بعثی حرام کرده بودند. ناگهان.... 🌷ناگهان در گوشه‌ای از این زمین خاکی بمبی بر روی جوانی فرود آمد و او را به خاکستر تبدیل کرد. از دست هیچ‌کس کاری ساخته نبود. بعد از پیروزی، بچه‌ها شهدا را از گوشه و کنار جمع کردند و روی آن‌ها پتویی انداختند. شب از نیمه گذشته بود و پدر دلهره‌ی پسر را داشت. در آن شب مهتابی اشک در چشمان پدر دیده می‌شد. ناگهان فریاد زد: «بچه‌ها بوی بهروز می‌آید.» و به طرف پتوی شهدا رفت. 🌷در تاریکی شب هر کس آرام آرام برای این پدر و پسر گریه می‌کرد، پیرمرد پتو را کنار زد و با بدن سوخته‌ی پسر روبه‌رو شد، توان ایستادن نداشت، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و فریاد زد: «خدا……» و شروع به گریه کرد. توان دیدن این صحنه را نداشتم، شانه‌هایم لرزید و من هم با آن پدر هم‌صدا شدم. 🌷ناگهان حس کردم فقط صدای گریه‌ی من است که فضا را پر کرده؛ پیرمرد را از آغوشم بیرون آوردم، نفس نمی‌کشید، اشک بر روی صورتم خشک شد، ‌دستانم یخ کرد، او را تکان دادم اما صدایی نیامد فریاد زدم، اما باز هم صدایی نیامد، ناخودآگاه به یاد حضرت رقیه (س) و سر بریده‌ی امام حسین (ع) افتادم. با صدای بلند شروع به گریه کردم،‌ تا جایی که دیگر هیچ بغضی در گلویم نماند. روحشان شاد. : رزمنده دلاور علی‌اکبر علیزاده 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
مجموعه (1) جنگ رسانه ای دشمن یعنی... مرغ همسایه غازه 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen