🚩 همه جا کربلاست...
🏴 پیاده روی جاماندگان اربعین حسینی شهرستان نایین
❤️تجلی عشق و ارادت جاماندگان اربعین و دلدادگان حسینی در نایین
📆 زمان: فردا جمعه ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
⏰️شروع حرکت: ساعت ۷:۳۰ صبح
قرائت دعای ندبه ساعت ۶ صبح در محل شبستان قمربنی هاشم (ع) بافران
🗺#مسیر_پیاده_روی👇
گلزار شهدای گمنام شهر بافران، گلزار شهدای شهر بافران، گلزار شهدای روستای مزرعه امام، گلزار شهدای محله محمدیه_جاده قدیم محمدیه_گلزار شهدای امامزاده سلطان سید علی (ع)_خیابان امام خمینی (ره)_خیابان دکتر طبا_خیابان مسجد جامع_گلزار شهدای گمنام بوستان لاله نایین
📣🚌 سرویس حمل نقل از نایین به بافران ساعت ۶ صبح در محل امامزاده آماده خواهد بود و سرویس حمل نقل جهت برگشت نیز پس از پایان مراسم در محل بوستان لاله مستقر خواهد شد.
🔻نایینِ حسین علیه السلام
🔻الی اصحابِ الحسین علیهالسلام
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعين يعنى به سوى امام زمانت بازگرد
#ملت_حسینی #حب_الحسین_یجمعنا
#اربعین #محرم #دلتنگى #مشایه
#پیاده_روی_اربعین #عراق
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ياسيدالشهدا ما دلمون ميخواست بياييم ولى نشد...💔❤️🩹
رزقمون كن گريه براى اهل بيت رو آقاجان
#حب_الحسین_یجمعنا
#ملت_حسینی #اربعین #محرم
#كربلا #مشایه #دلتنگى
همین یکی دو سال قبل بود که در ایام ماه مبارک رمضان، غذای متبرک حضرتی را برای افطار در مناطق مختلف مشهد و اطراف مشهد پخش میکردیم. آن روز ماشین پر از پک افطار را به یکی از محلههای مرفه مشهد بردیم. دوستان ما گفتند: مرفهین مشهد نیز مجاورین امام رضا هستند و حق دارند از عنایات حضرت بهرهمند شوند.
یک خیابان را به طور کامل پذیرایی کردیم. چند بسته غذا داخل ماشین مانده بود. داخل یک کوچه رفتیم. نگاه کردم و دیدم چندین خانه است و فقط سه تا پک افطار مانده.
خانه مجاور ما ده واحد آپارتمان بود و بقیه هم خانه های چندطبقه، فقط خانه روبرو، یک ویلای بزرگ یک طبقه بود.
به یکی از همراهان گفتم من خسته شدم. این سه تا را به همان خانه روبرو تحویل بده و برویم.
او پیاده شد و با لباس خادمی حضرت به سمت آن خانه رفت و زنگ زد. من هم داخل ماشین نشسته بودم.
خانم بدحجابی دم در آمد و با صدای بلند شروع به داد و بیداد کرد!
از ماشین پیاده شدم و جلو رفتم و گفتم: خانم چی شده؟ ما از طرف امام رضا اومدیم و برای شما سه تا بسته افطاری و غذای حضرتی آوردیم، کار بدی کردیم؟!
یک دفعه این خانم ساکت شد، یک نگاه به من کرد یک نگاه به بستههای افطاری که در دست همکارم بود.
چند لحظه ای ساکت شد و یک باره اشک از چشمانش جاری شد و گفت: قربون امام رضا برم، پس شما رو فرستاد برای آشتی کنون! بعد هم غذاها را تحویل گرفت.
تعجب کردم و گفتم: نفهمیدم شما چرا داد و بیداد میکردید؟ آشتی کنون چیه؟!
گفت من هفته قبل آمده بودم برای زیارت امام رضا، چادرم را از کیفم درآوردم و جلوی حرم سرم کردم، اما یکی از خدام حرم خیلی بد با من صحبت کرد و جلوی همه گفت جای شما اینجا نیست.
من هم عصبانی شدم و با او دعوا کردم. همکاران شما آمدند و دعوا رو فیصله دادند. من هم برگشتم و دیگه حرم نرفتم وگفتم: امام رضا با شما قهر کردم و دیگه حرم نمیآیم، مگر اینکه خودت برای آشتی اقدام کنی.
امروز که همکار شما را پشت در دیدم فکر کردم برای پیگیری آن دعوا آمده، با خودم گفتم اینها چطور منزل من را پیدا کردند؟! برای همین عصبانی شدم.
اما حالا میفهمم آقا شما را فرستاده برای آشتی کنان. قربان امام رضا برم. فردا حتما میام حرم.
مصاحبه هفته قبل با یکی از مسئولین حرم مطهر رضوی.
🇮🇷
📝 مردم کوفه با امام حسین ع آزمایش نشدند چون امام حسین به کوفه نرسیده بود و آنان ، آن حضرت را درک نکرده بودند.
🍃🌹🍃
🔹بلکه آنان با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین ع رسید، مقابل او هم ایستادند!!!
🔸ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان میشویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش ، خوب امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم شد. انشاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان ع هم کوتاهی خواهیم کرد.
🔹 شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبتبهخیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنهای عزیز است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان ( ع )را نخواهد شنید.
#یاامامرضا
استاد تقی اصفهانی معروف بود که چاقوساز قهاری است. او در اصفهان در کار خود استاد بود، طوری که بزرگان شهر برای تهیه چاقو و خنجر به او سفارش می دادند.
استاد میگفت چاقوی بسیار تیز و زیبایی درست کردم و نذر کردم آن را به آشپزخانه حرم حضرت رضا علیه السلام هدیه نمایم.
چاقو را در غلاف زیبا و محکمی قرار داده و با کاروانی راهی مشهد شدیم.
آن سالها مردم به صورت پیاده و با مرکب، مسیر طولانی را برای رسیدن به امام رضا طی میکردند. وقتی نزدیک کاشان رسیدم در کاروانسرایی که آنجا بود جوانی را دیدم که مریض است و روی بستر با حالتی ناتوان افتاده، دلم برایش سوخت. از احوال او جویا شدم گفت اهل ایران نیستم ولی دوست دارم به زیارت مشهد بروم، اما به اینجا که رسیدم مریض شده و بیماری من طولانی شد.
استاد تقی میگفت: من که قصد زیارت امام رضا را داشتم با خودم گفتم بهتر است مدتی بمانم و به این زائر امام رضا خدمت کنم.
یک هفته توقف کردم تا اینکه حال و روز او بهتر شد. تا اینکه یک روز وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دست و پایم، محکم با طناب بسته شده!
همان جوان که ادعا میکرد میخواهد به زیارت مشهد برود چاقوی مرا در دست گرفته و بالای سرم راه می رفت و قصد کشتن مرا داشت.
او با خنده به من گفت: آرزو داشتم حالم خوب شود و با همین چاقوی تو، تکه تکه ات کنم. من ناصبی هستم و آرزوی کشتن محبان اهل بیت را دارم.
بعد نگاهی به چاقو کرد و گفت عجب چاقوی تیزی با یک ضربه، حتی حیوان بزرگ را از پا در میآورد.
او بالای سرم راه میرفت و حرف میزد و من با اضطراب امن یجیب میخواندم و به حضرت رضا توسل پیدا کردم.
او همینطور که بالای سرم در اتاق کاروانسرا راه میرفت، چاقو را در غلاف فرو میکرد و بیرون میآورد.
چشمانم را بستم و آماده مرگ بودم. برای آخرین بار امام رضا را صدا زدم. همین که چشمانم را باز کردم دیدم او تلاش میکند چاقو را از غلاف بیرون بیاورد، اما گویی قفل شده!
غلاف را زیر بغل خود گذاشت و با دو دست تلاش میکرد آن را بیرون بکشد اما نمیشد.
با تعجب نگاهش میکردم، وقتی فشار زیادی آورد یکباره چاقو بیرون آمد و به سینه و شکم خودش کشیده شد!
آنچه می دیدم باور کردنی نبود. خون به شدت از سینه او جاری بود و رودههایش بیرون ریخته بود و... او جلوی من به زمین افتاد و دست و پا میزد و لحظاتی بعد به درک واصل شد و من از اینکه زنده ام خدا را شکر میکردم.
ولی با دست و پای بسته داخل اتاق کاروانسرا افتاده بودم.
همان لحظه مردی وارد شد، تا مرا دست و پا بسته و آن شخص را با آن وضعیت دید ترسید و خواست فرار کند.
داد زدم نترس، برگرد که اینجا در این کاروانسرا معجزه امام رضا رخ داده.
او برگشت و نگاهی کرد و مرا شناخت. گفت استاد تقی تو هستی؟
گفتم بله. دست و پای مرا باز کرد. او هم مانند من عازم سفر به مشهد بود.
وقتی ماجرا را شنید جنازه آن ملعون را به بیرون کاروانسرا برد تا غذای خوبی برای سگهای بیابان فراهم شود. من هم راهی شدم و آن چاقوی پرماجرا را به آشپزخانه حرم در سال ۱۱۳۴ قمری تحویل دادم.
برگرفته از کتاب کرامات رضویه
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌یادت گرامی شهید بزرگ..
انگار برای امروز ما سخن می گویی. تو رفتی و جایت را چه کوتاه قامتانی گرفتند.. چه خسرانی..
#ملت_امام_حسین
#مردم_حسینی
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🚨🚨🚨 #مهم
این کلیپ کار دهها ساعت توجیه و استدلال را در سه دقیقه توضیح میده
👆مراحل گام به گام برخورد آمریکا با ایران!
👌خیلی شنیدنی و بسیار مهم
👈نشر حداکثری 👉
نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا