eitaa logo
ماهبندان | محمدرضا شهبازی
22هزار دنبال‌کننده
69 عکس
122 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکی زنده‌س داره مزاح میکنه! 😊 بخشی از قسمت اول برنامه پاورقی زهرمار | ویدئوهای طنز محمدرضا شهبازی @zahremar_tv
قسمت دوم پاورقی امشب حوالی ساعت بیست از شبکه دو سیما
هدایت شده از پاورقی
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجوریه که اروپا باغه، بقیه جهان جنگل! «پاورقی» 🗓️روزهای فرد 🕗ساعت ۲۰ 📀بازپخش روز بعد 🕔ساعت ۱۷ 📺شبکه دو سیما پاورقی | @pavaraghi_tv2
امروز ۲۲مین شب طنز انقلاب «نطنز» برگزار میشه اسمش نطنزه اما توی تهرانه ها با اجرای استنداپ و موسیقی و نمایش طنز و شعرخوانی طنز و مسابقه و... پاشید دست خانواده رو بگیرید بیاید رایگانه
تمدید شد
هدایت شده از طنزیم
✳️ باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی برگزار می‌کند: ⭕ اگر تو جمع جوک تعریف می‌کنی و همه می‌خندن یعنی شما یه استعداد بالقوه داری که خودت خبر نداری 😏 ⭕ تو این دوره ما این استعداد بالقوه رو بالفعلش می‌کنیم 😎 👈 دوره‌هامون از این قراره: 🔺 🔺 🔺 🔺 👈 برای پیش ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیش‌تر به آیدی @amoozesh_tanz در تلگرام، بله، ایتا و روبیکا پیام بدید. ⏳ شروع کلاس ها از 25 آبان 1401 خواهد بود.
هدایت شده از پاورقی
برای حضور در برنامه طنز «سیدخندان» به عنوان مخاطب در استودیو، نام و نام‌خانوادگی خود را به شماره 09920360711 پیامک کنید یا در پیام‌رسان بله، روبیکا یا ایتا به همین شماره پیام دهید. این برنامه با مجری‌گری محمدرضا شهبازی در شهر تهران ضبط و شبهای نوروز 1402 از شبکه دو سیما پخش خواهد شد.
هدایت شده از ماهبندان | نوشته‌های غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی
. اطلاعیه تغییر کاربری شان شما اجل از این است که اساسا نیازی یه نوشته‌های من داشته باشید، اما واقعیتش این است که من خیلی نیاز دارم به نوشتن. وقتهایی که بیشتر می‌نوشتم، حالم بهتر بود. یک مدتی هم نشستم فکر کردم دیدم یکی از دلایلی که حالم به خوبی قبل نیست همین ننوشتن است. البته یک دلیل دیگر هم داشت و آن، اینکه قبلا بیشتر قرآن می‌خواندم. حالا اینکه می‌گویم بیشتر قرآن می‌خواندم نه خیال کنید مثلا روزی یکی دو جزء را ختم می‌کردم ها، نه. من فکر کنم تا حالا در خود ماه رمضان هم یک دور کامل قرآن نخوانده‌ام. قبلترها بیشتر قرآن دم دستم بود، بیشتر یکدفعه باز می‌کردمش و یک آیه می‌خواندم. حرف از این یکی نبود، می‌خواستم از آن یکی دلیل بگویم. از کمتر نوشتن... بله، آقایی که شما باشید -یا شاید نباشید! یعنی خانم باشید- قبلترها بیشتر می‌نوشتم. شده بود نصفه شب از خواب بلند میشدم، مثل مرغ سرکنده بال بال میزدم و تا یک‌ساعت صرف نوشتن چیزی که در ذهنم بود، نمیکردم، آرام نمی‌گرفتم. می‌نوشتم و بعد می‌خوابیدم. خلاصه اینکه تصمیم گرفتم بیشتر بنویسم. و اینجا غیرسیاسی و غیرطنز بنویسم. اسم کانال را هم به همین دلیل تغییر دادم یا در واقع تکمیل کردم. که اگر برای خواندن آن‌چیزها اینجا بودید، دیگر معطل نشوید. بقیه‌ش بماند در خود آن نوشته‌ها خواهم گفت. نقدا اینکه در هشت، نه ماه گذشته اندازه هفت هشت سال پیرتر شدم. شاید بهتر باشد از بار منفی و نامیدی مستتر در عبارت کم کنم و بگویم بزرگتر شدم. بگذارید یک کم از غرور و تبختر این عبارت جدید هم کم کنم و بنویسم سنم رفت بالا. نمی‌دانم چرا. ولی، شدم. اینطور شد دیگر... امسال کلا یکجور دیگری گذشت... بگذریم. غرض، اطلاع تغییر کاربری این مکان بود. ارادت. ماهبندان | نوشته‌های غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی @mahbandan
هدایت شده از کانال رسمی شبکه دو
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه‌برنامه طنز نوروزی "سیدخندان" از امشب ( اول فروردین) هرشب حوالی ساعت ۲۱ با تماشای این برنامه همراه با خانواده لخظات شادی را سپری کنید 🆔️ @tv2_irib
هدایت شده از سیدخندان
22.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می‌خواسته از جوجه دروازه‌بان بسازه!😂 📎 سید خندان 😁 🕘هر شب ساعت ۲۱:۰۰ 📺شبکه دو سیما ❇️ @seyedkhandaan_tv
هدایت شده از ماهبندان | نوشته‌های غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی
. به نیت افطاری خونه یکی از اقوام، زدیم بیرون اما یکدفعه شانزده ساعت رانندگی کردیم و سر از قشم درآوردیم! چون بی‌مقدمه و بدون وسایل راه افتادیم سمت قشم، کل مسیر و بعدش تا جاگیر شیم و... بهره من از چای،همین چای کیسه‌ای‌هایی بود که هر چند ساعت میزدم بغل و از مغازه‌ها میگرفتم و توی لیوان کاغذی می‌خوردم. و این چه عذاب دردناکیه برای کسی که خود فرایند دم کردن چای رو بصورت یه مراسم آیینی‏ برگزار می‌کنه. خانواده رو اسکان دادم، راه افتادم به نیت خرید یه قوری یا فلاسک کوچک و پیدا کردن چای خشک ایرانی درجه یک تا این خماری دردناک رو پایان بدم. چند تا سوپر مارکت و بقالی رفتم ولی چای نداشتن. البته از این چیزهای معطر مصنوعی که رنگ هم پس می‌دن داشتن اما این گمان از من‏ دور باد که اسم چای روی اینها بذارم! راه کج کردم به سمت حاشیه درگهان -یکی از شهرهای قشم- و در یک بقالی که از قضا شناخت و مشتری پاورقی از آب دراومد، عرض حاجت و استیصال کردم و گفتم دنبال چای خوب ایرانی‌ام و تازه اگر پیدا کنم، بعیده تا دم آوردنش دووم بیارم. آدرس یه عطاری رو داد‏که چای اعلای ایرانی داره و البت نشونی یه قهوه‌چی باحال در کوچه پس کوچه‌های درگهان که چای اعلا دم می‌کنه و یه لیوانش می‌تونه زمان بخره برام تا سر فرصت چای دم کنم و جرعه جرعه بنوشم. چای رو از عطاری خریدم و راه کج کردم سمت قهوه‌چی مذکور. الحق نفسش حق بود و چایش چای. چنین چایی رو‏ فقط یکبار در یک قهوه‌خانه بین رودبار و منجیل خورده بودم.اونجا جوری از چای حرف زدم که طرف بیجک دستش اومد از عاشقان و ملازمان چای و مقربان دربار سلطان اشربه‌ام و راهم داد به پستو و خودم رفتم سروقت سماور و هی استکان استکان چای ریختیم و خوردیم و قندان قندان در فضیلت چای گفتیم ‏و شنیدیم. اما اینجا در حداکثر فاصله طولی ممکن از از قهوه‌خانه بین منجیل و رودبار، کارم با قهوه‌چی به آنجاها نکشید. از ابتدایش خیره خیره نگاهم میکرد و کارت را که دادم حساب کند، اسم رو که دید خندید و گفت شک داشتم، پس خودشی. این هم مشتری پاورقی دراومد. هرچه کردم زیر بار نرفت و‏ من که نقشه کشیده بودم رفیق شم و بعد از سرکشیدن لیوان چهارم و پنجم کم‌کم راز چای خوشمزه‌ش رو بپرسم و از اسم چای تا نحوه دم کردن و... رو جویا بشم، دیدم الان خیطه که وقتی پول نمی‌گیره بگم حالا دومی و سومی رو هم بریز. قربان صدقه هم رفتیم و زدم بیرون و سریع خودم رو رسوندم ‏به اتاق تا چای دم کنم و جوری ناز بکشم ازش که دلخوری خیانتم با چای کیسه‌ای از دلش در بیاد! از قهوه‌چی درگهان تا راننده قایق موتوری جزیره هنگام که گفت غریب گیر کردی توی جزیره خبرم کن؛ از جوون متصدی پمپ بنزین قشم که ازم پرسید وضع اقتصادی خوب میشه یا نه تا فروشنده آرایشی بهداشتی‏ بازار دلفینی که پرید توی راه و خفتم کرد و گفت آقا از این وضع حجاب مسافرای نوروزی بگو، ما بومی‌های اینجا کشته مرده اینا نیستیم که لخت و پتی میان اینجا؛ از زن چادری که گفت شوهرم ضد انقلاب اساسیه اما عاشق پاورقی شده تا فروشنده گوش‌کوب برقی بازار قدیم که گفت می‌خوامت اما همه ‏حرفاتم قبول ندارم؛ از زن مانتویی و پسرش که وقتی پرسیدن مجری پاورقی‌ام اما باور نکردن و دیدم رفتن اونور دارن بحث میکنن که خودشم یا نه تا رسپشن هتل که به زور میخواست توی هتل بهم اتاق لوکس و گرون بده و با بدبختی پیچوندمش و خلاصه همه اونایی که توی این سفر اومدن جلو و گپ زدیم ‏یه بار دیگه بهم ثابت کرد توی اهالی بومی قشم هم میشه مخاطب داشت و حرف زد. اما چای... از هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است! چای کیسه‌ای نخورید. چای عطری نخورید. چای جوشیده و مونده و سرد نخورید. به چای، این اشرف مشروبات خیانت نکنید! ماهبندان | نوشته‌های غیرسیاسی و غیر طنز محمدرضا شهبازی @mahbandan