eitaa logo
محدا🌱
131 دنبال‌کننده
212 عکس
31 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ســـــــــــــرو
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرچمت بالاست خانم دکتر طناز بحری 🇮🇷 کسی که حقوق 10 هزار یورویی داشت و رئیس کلینیک هماتولوژی بیمارستان آراسموس هلند بود. ولی این موقعیت رو به خاطر وطنش رها کرد و به ایران برگشت. @SovarMedia
🌸 خودتان را با تربیت دینی بسازید. جوان دانشجو و دانش آموز باید خودسازی کند.خودتان را با تربیت دینی بسازید.امور تربیتی خوب است، معلم تربیتی خوب است، گوینده تربیتی خوب است؛ اما آن کسی که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کننده یی نداشته باشد _《واعظ من نفسه》_ این تربیتها به کارش نمی آید.خودتان را بسازید، با نفس مبارزه کنید،اجرای احکام الهی را در محدوده ی شخص خودتان بزرگ بشمارید و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و به توکل اهمیت بدهید؛ ایم شمارا پولادین خواهد کرد. 📌 ۱۳۷۰/۰۸/۱۵ 🔗 بیانات در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان
📚گعده کتابخوانی 📚 📖برای نابود کردن یک فرهنگ ، نیازی به سوزاندن کتاب ها نیست ؛کافی است کاری کرد که مردم آنها را نخوانند. 📕گعده کتابخوانی ،دقیقا همان جایی است که ما دانشجویان دور هم جمع می شویم . کتاب میخوانیم وتجربیات خود را پیرامون کتاب به اشتراک میگذاریم. 🏛 مکان :نماز خانه سرای دانشجویی ⌛زمان : دوشنبه ها ساعت۲۱ @Gole_Narges_1401 @azzahra_basij
هدایت شده از مبعوث🎓
.☆گزارش تصویری ☆ ✨گعده دخترانه ✨ ✨به مناسبت هفته کرامت✨ 1403/2//25 🎓 | @azzahra_basij
✨« اقیانوس مشرق »✨ «کسی که امام زمان خود را به درستی بشناسد، از او فاصله نمی گیرد.» داستان ، قصه سرگشتگی عِمران و وصالش به ولایت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است. در این اثر داستانی، شخصیتی به نام «عمران بن‌ داوود» در جست‌وجوی آب حیات از کرانه‌های دریای جنوب عازم دریای شمال است. او در بیابان کویری بی‌آب و علف در مسیر خراسان راهش را گم می کند و… صحنه های آغازین داستان با شرح وضعیت عمران، که از تشنگی و خستگی در حالتی بی‌رمق و وهم‌آلود در بیابان افتاده است، روایت می‌شود و اندک اندک و در داستانی جذاب و خواندنی، مخاطب را با شخصیت و مقام عظیم امام رضا علیه السلام آشنا می‌کند. این رمان، برنده جایزه کتاب‌سال پژوهش های دینی در سال 1392 و هم چنین کتاب سال رضوی در شاخه رمان در همان سال است. 🌱 📚
✨«بخشی از کتاب»✨ - به خدا سوگند که در یادم مانده. شیوخ اطراف آن وجود مقدس اجتماع کردند و عرض کردند :« ای پسر پیامبر خدا برای ما حدیثی بگو که راه را از چاه بازشناسیم.» عمران سر بلند می‌کند میان خلایق خود را بر زمین می‌کشد و با صدای لرزان می‌پرسد :« آیا چیزی گفت؟!» به مشک نگاه می‌کند که تهی است و آبی درونش نیست . پیرمردی که بر سکوی ایستاده می‌گوید:« امام علیه السلام همانگونه که در کجاوه نشسته بودند ، سر مبارک خود را از آن بیرون آوردند و با شیوخ سخن گفتند. ایشان گفتند و شیوخ نوشتند ، باشد که سخن ایشان کتاب به کتاب و پشت به پشت بماند برای فرداها.» عمران میان گریه که راه گلویش را بسته است ، سعی می‌کند صدایش را به خلایق برساند: - چه گفت ؟! جوانی بالای سرش زانو می‌زند و سر عمران را به دست می‌گیرد و در چشم‌های عمران نگاه می‌کند و می‌گوید :« فرمود به دوستان من بگویید که رسول خدا از جبرئیل و او از خداوند شنیده است که : ولایت علی بن ابیطالب قلعه استوار من است. پس هر کس در این قلعه وارد شود ، از عذاب من در امان خواهد بود.» 🌱 📚
🔺وکیل خودت باش🔺 کارگاه حقوق زن در خانواده با ارائه دکتر حسین حمدی عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه زنجان سه شنبه ۱ خرداد دانشکده اجتماعی سالن منزوی ساعت ۱۵ @basijznu