11.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سیلی محکم دختران نجف اباد به عمامه پرانان
با تولید و پخش این کلیپ ها نگذاریم به روحانیت عزیز که گناهی ندارند توهین شود نگذاریم به لباسی که به یادگار از پیامبر مهربانی مانده توهین شود نشان دهیم ما بیشتر از افراد ناآگاه عمامه پراکنیم .
#لبیک_یا_خامنه_ای
#عمامه_بوسی
#امام_زمان
این اون چیزی بود که من گفتم بهتر بود انجام می شد راحت تر و برای انقلابی ها که اکثرا کم رو هستند بهتر بود
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣
سید علیرضا و سید محمد سادات حسینی دو کودک دهه نودی از مشهد مقدس
فقط به عشق رهبرم✌️
#عمامه_بوسی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
:
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا آنچه خیر است تقدیر ما کن🤲🌿❤️
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸جواب دخترای چادری کشورمون به شکرخوری #پرستوصالحی
جوووون کی بهت گفت اینارو بگی باباجون😂
#پایانمماشات
🍃🌹ـــــــــــــ
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طنز آخوندی
😁 حیف که تو آخوند شدی تو باید پزشک می شدی😂
😍 چند دلیل مهم که ثابت می کنه آخوندی بهتر از پزشکیه😜
@mahdavieat
♨️امام زمان علیه السلام یار فهمیده میخواد!!
🔸چکار کنیم شخصیت ما برای امام زمانمان مورد قبول باشد؟
آنهایی که می خواهند شخصیتشان برای امام زمان و خدای امام زمان مورد قبول باشد باید چند عامل را در وجود خودشان تقویت کنند.
🔸اولی این است فهمشان را بالا ببرند. بفهمند عالم چه خبر است. آنهایی که اهل بیت و قیامت و دین و... را فراموش کرده اند فهمیده ها نیستند!
🔸دوربین های خدا را نفهمیم فهمیده نیستیم. از آیت الله بهجت درس اخلاق خواستند، ایشان فرمودند: «اَلَم یَعلَم بِانَّ اللهَ یَری» یعنی «آیا نمی داند خدا دارد نگاهش می کند؟»
🔸شخصی به شخصی گفت بیا برویم گناه بکنیم. گفت باشه، یه جایی بریم گناه بکنیم کسی نبینه!
بلندش کرد گفت بریم یه جایی من سراغ دارم که هیچکس نمیبینه، از این کوچه به اون کوچه از این خیابون به اون خیابون از این خلوت به اون خلوت، رسیدند به جایی که احد الناسی اونا را نمیدید، گفت بیا مشغول گناه بشیم، گفت یکی داره میبینه! گفت کیه؟ گفت خدا داره میبینه!
🔸 میتونی چشمای خدا را هم ببندی؟! خب کسی که این ها را نفهمد، کجا به درد امام زمانش میخورد؟اینا را نفهمیم هر چقدر هم مدرک و سواد داشته باشیم، نزد امام زمانمان، نفهمیـم!! ما را انتخابمان نمیکنند!!
🖋حجت الاسلام ماندگاری
@mahdavieat
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 کار زیبای یک دبیر
🔹 چادر دانشآموزانی که باچادر به مدرسه میآیند رو میبوسه👏
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمعی دیگری از اوباش مسلح درون گونی قرار گرفتند
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ😍
یک جواب ساده ولی تاثیرگذار
به منتقدین حجاب
از دختره میپرسه چرا با حجاب، زنهاتونو محدود میکنید.. جوابشو ببین
#زن_عفت_افتخار
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
11.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴آتش زدن پایگاه بسیجی که کارگاه دوخت ماسک برای بیماران کرونایی بود! برای زندگی؟!
@mahdavieat
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_بیست_و_ششم
آنقدر سرعتِ چرخیدنِ سرم به سمت عثمان زیاد بود که صدایِ مهره های یخ زده گردنم را به گوش شنیدم ( چی گفتی؟)
و عثمان لیوان قهوه را به طرفم دراز کرد (بخور.. الانه که کل بدنت تَرَک برداره.. دختر، تو چطوری انقدر تحملِ سرمات بالاست. از کافه تا اینجا قدم به قدم شال و کلاه به دست، پشت سرت اومدم.. دریغ از یه بار لرزیدن.. ببینم نکنه ملکه برفی که میگن، خودِ تویی؟! دیگه کم کم باید ازت بترسمااا )
وقتی در بورانِ حسدهای دنیا تبدیل به آدم برفی شوی، دیگر زمستانِ زمین برایت حکمِ شومینه را دارد..
عثمان با بی خیالی از جایش بلند شد ( دیگه این کمر، کمر بشو نیست. اوه اوه ببین چه قندیلیم بسته..)
چرا جواب سوال و نگاهم را نداد.
ایستادم. درست در مقابلش ( دانیال کجاست؟؟ برگردیم پیش صوفی.. چرا دروغ گفت؟ اما اون گفت که مرده.. گفت که خودش دانیال و کشته.. ) و با گامهایی تند به سمتِ مسیرِ کافه رفتم. عثمان به دنبالم دوید و محکم دستم را کشید (صبر کن.. کجا با این عجله؟؟ صوفی رفته..).
ناگهان زیر پایم خالی شد. دست پاچه و وحشت زده، یقه ی عثمان را چنگ زدم ( کجا رفته؟؟ تو فرستادیش که بره، درسته؟ توئه عوضی داری چه به روز زندگیم میاری؟ اصلا به تو چه که من میخوام وارد این گروه بشم، هان؟ اصلا تو صوفی رو از کجا پیدا کردی؟ از کجا معلوم که همه اینا چرت و پرت نباشه؟ اول میگین دانیال مرده، حالا میگی زنده ست.. توام یه مسلمونِ آشغالی.. مثه پدرم، مثه اون دوست دانیال که زندگیمو با دین و خداش آتیش زد، مثه همه مسلمونای وحشی و سادیسمی.. چرا دست از سر این زمین و آدماش برنمیدارین هان؟ ازت متنف….) و سیلی محکمی که روی صورتم نشستو زبانی که بند آمد...
این اولین سیلیِ عمرم بود؛ آن هم از یک مسلمان.. قبلا هم اولین کتک عمرم را از دانیال خوردم، درست بعد از مسلمان شدنش.. چه اولین هایی را با این دین تجربه کردم..
آنقدر مغرور بودم که دست رویِ گونه ام نکشم. گونه ایی که سرمازده گیش، سیلیِ عثمان را مانندبرشهای تیغ به گیرنده های حسی ام منتقل میکرد. دست از یقیه اش کشیدم. انگار زمان قصدِ استراحت نداشت.
عثمان عصبی، دست به صورت و گردنش میکشید و کلافه دور خودش میچرخید. و من باز اشکهایم را شمرده شمرده قورت دادم. باید میرفتم. آرام گام برداشتم. بی حس و بی هدف. این شانه ها برایِ این همه درد زیادی کوچک نبود؟ دانیال یادت هست، گاهی شانه هایم را فشار میدادو با خنده میگفتی، که با یک فشار میتوانی خوردشان کنم؟؟ جان سخت تر از چیزی که هستم که فکرش را میکردی!
ناگهان درد شدیدی به شقیقه هایم هجوم آورد. تهوع به معده ام مشت زد.. ناخواسته روی زمین نشستم. فقط صدای قدمهای تند عثمان بود و زانو زدنش، درست در کنارم روی سنگ فرش پیاده رو. نفسهای داغ و پرخشمش با نیمرخ صورتم گلاویز بود. زیر بازویم را گرفت تا بلندم کنم، اما عثمان هم یک مسلمان خبیث بود و من لجبازتر از هانیه. کمکش را نمیخواستم، پس دستم را کشیدم. صدای دو رگه شده از فرطِ جدال اعصابش واضح بود ( به درک..) ایستاد. و با گامهایی محکم به راهش ادامه داد.. او هم نفرت انگیز بود، درست ماننده تمامِ هم کیشانش.. انگار تهوع و درد هم، دستم را خوانده بودند و خوب گربه رقصی میکردند، محضه نابودیم!
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊http://eitaa.com/mahdavieat
🆔👉🏻