❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ...
🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها.
سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
امام #حسین(علیه السلام)
[سوگند به خدا ؛
خون من از جوشش باز نمی ایستد تا سرانجام خداوند،
#مهدی عّجّّل اللَّهُ تعالی فّرجه الشِریف را برانگیزد. ]
📚 مناقبابنشهرآشوب ، ج۴ ، ص۸۵
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🔸بهترین رفیق...
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
http://eitaa.com/mahdavieat
♨️ سرمایه ایگرانبها...
💠آیت الله وحید خراسانی؛
🔸ما شیعیان باید خاضعانه و خاشعانه برای ظهور آن حضرت دعا کنیم، همواره به یاد ایشان باشیم و بدانیم که آن حضرت ناظر بر رفتار و کردار ما هستند و از اعمال صالح ما خوشحال و از گناهانمان اندوهگین و آزرده خاطر می شوند.
🔸شایسته است که همواره در جهت خشنود کردن آن حضرت بکوشیم.
توسل مداوم به امام زمان علیه السلام و خواندن #دعای_عهد و #زیارت_آل_یس سرمایه ای گرانبهاست که باید آن را غنیمت شماریم.
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سه دعای مستجاب در پیشگاه خداوند؛
🔹حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
سه دعاست که مانعی برای مستجاب شدن آنها در نزد خداوند نیست ، آن سه دعا قطعا مستجاب میشود:
1⃣دعای پدر در حق فرزندش، آنگاه که نسبت به پدر نیکی نماید و همین طور نفرین پدر هرگاه که فرزند احترامش را نگه ندارد.
2⃣نفرین ستم دیده درباره ستمگر خود، و همچنین دعایش برای آنکس که حق او را از ظالم گرفته باشد.
3⃣ دعای مرد مؤمن برای برادر مؤمن خود، هنگامی که او را کمک نموده و نفرین او بر برادرش زمانی که قدرت داشته ولی او را یاری نکرده و او نیز به شدت نیازمند یاری او بوده است.
📚بحار ج ۷۴، ص ۷۲ و ص ۳۹۶
و ج ۹۳، ص ۳۵۶ و ص ۳۶۰
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درساخلاق
کلیپ شماره (۷۳۲)
🎙 حجتالاسلام عالی
💢عاقِ فرزندان!
🔸کوتاه و شنیدنی👌
http://eitaa.com/mahdavieat
♨️رمز استجابت دعا
🔸خدا میداند، کسی مدتها قبل به محضر حضرت تشرف پیدا کرده بود، حضرت قریب به این مضمون فرموده بودند:
به دوستان ما بگو مرا فراموش نکنید. من شما را فراموش نمیکنم، فرج من نزدیک شده است دعا کنید بَداء حاصل نشود.
هر موقع خواستيد دعا كنيد اول برای فرج امام زمان دعا کنید و بعد حاجتتان را از خدا بخواهید. اول دعا کردن به #امام_زمان سبب میشود که دعاهای بعدی هم مستجاب شود.
🖋آیت الله ناصری دولت آبادی
#اللهمعجللولیکالفرج
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
بالاخره یکی گردن گرفت!!!😁
آقا برید فکر کنید ببیند چرا مردم شماها رو از خودشون نمیدونن 😁
📝 پاورقی
🍃🌹ــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
هدایت شده از خانم رستمی💞
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه...
🌱سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمینیان، عطر خدا را تنها از وجود تو می شنوند.
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درساخلاق
کلیپ شماره (۷۳۳)
🎙 حجتالاسلام فرحزاد
💢ذکری برای رفع گرفتاری ها!
🔸کوتاه و شنیدنی👌
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این کلیپ رو حتما ببینید.
هم کلی خندیدم😂 هم کلی درس گرفتم👌
برخورد جالب شهید حاج قاسم سلیمانی با یک خانم بدحجاب در هواپیما
#حجاب #لبیک_یا_خامنه_ای
@mahdavieat
📚حکایت طبیب و قصاب
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشهای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.
طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد.
شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید کسی مراجعه نکرد.
گفت چرا قصابباشی آمد.
طبیب گفت تو چه کردی.
شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت.
طبیب دودستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی؟
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان...
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢⭕️💢
🔴جایگاه زن در فرهنگ غرب
🔸مقام منزلت زن در فرهنگ غرب به جایی رسانده اند که در خیابان واق واق می کنند جلوی هم پارس مي کنند!
🔹زنان ایرانی!
مسیری که غربی ها و غرب گرایان برای شما ترسیم کرده اند این است 👆👆
✍بفرمائید ظاهرا این جا هلند است مظهر تمدن غربی!
# زن_زندگی_آزادی
🍃🌹ــــــــــــــــ
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️💢⭕️
اجرای آهنگ حامد زمانیشون در تجمع ضد ایرانی شهر "استراسبورگ" فرانسه!😅😅
شما همه چیتو کپی انقلاب ما میکنی بعد چطور میخوای کشور اداره کنی
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
@mahdavieat
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_هفتاد_و_نهم
بعد از حرفهایِ حسام، تازه متوجه دلیل مخالفتهایِ عثمان با ورودم به داعش شدم. و من چقدر خوش خیال، او را مردی مهربان فرض میکردم.
پرسیدم ( اون دختر آلمانی.. اونم بازیگر بود ؟)
حسام آهی کشید ( نه.. یکی از قربانی هایِ داعش بود و اصلا نمیدونست که عثمان هم یکی از همونهاست و واقعا میخواست کمکت کنه تا به اون سمت نری..)
مشتاقانه و جمع شده در خود باقی ماجرا را طلب کردم ( و نقش یان تو این ماجرا چی بود؟)
لبانش را جمع کرد (خب… شما باید میومدین ایران.. به دو دلیل.. یکی حفظ امنیتتون و قولی که به دانیال داده بودیم..
دوم دستگیری ارنست.. یه دو رگه ی ایرانی انگلیسیه، و مامور خرابکاری تو ایران..
از خیلی وقت پیش دنبالش بودم اما خب اون زرنگتر از این حرفا بود که دم به تله بده..
پس از طریق شما اقدام کردیم. چون جریان رابط و دانیال انقدر مهم بود که به خاطرش وارد کشور بشه..
به همین خاطر یان رو وارد بازی کردیم. اون و عثمان چندین سال پیش تو دانشگاه با هم دوست و همکلاسی بودن. اما همون سالها، عثمان با عضویت تو گروههای سیاسی قید دانشگاه رو زد و تقریبا دیگه همدیگه رو ندیدن..
یان هم بعد از مدتی عضو یکی از گروههای محلیِ حمایت از حقوق بشر شده بود و به عنوان روانشناس برای درمان مهاجران جنگ زده ، توی این انجمن ها فعالیت میکرد.
پس من هم به عنوان یه فعال وارد انجمنی شدم که یان توش حضور داشت. و با نزدیک شدن و جلب اعتمادش، اون رو برای کمک وارد بازی کردم..
و از دانیالو خوونوادش گفتم..
و اینکه از داعش فرار کرده و چون من یکی از دوستان قدیمش بودم ازم خواسته، قبل از اینکه آسیبی از طرف افراطیون متوجه خوونوادش بشه، هر چه زودتر بی سرو صدا اونا رو راهی ایران کنم.
وازش خواستم تا با برقراری ارتباطِ مثلا اتفاقی، با عثمان رو به رو بشه و بدون اینکه اجازه بده تا اون از موضوع بویی ببره، خودش رو به شما برسونه و با استفاده از ترفندهای روانشناختی ازتون بخواد تا به ایران بیاید..)
منظورش را درست متوجه نمیشدم. ( خب یعنی چی؟؟ یان نپرسید که چرا خودت مستقیم به خوونواده اش، چیزی نمیگی؟؟ یا اینکه چرا عثمان نباید از موضوع چیزی بدونه ؟؟ )
سری به نشانه ی تایید تکان داد ( قاعدتا باید میپرسید.. پس من زودتر جریان رو به شیوه ی خودم توضیح دادم..
اینکه سارا با مسلمون جماعت به خصوص من، مشکل داره. چون فکر میکنه که من باعث عضویت برادرش تو داعش و تنها موندش شدم. در صورتی که اینطور نیست و تمام تلاشم رو برای منصرف کردنِ دانیال انجام دادم.. اما نشد..
و برایِ اینکه یان حرفهامو باور کنه، کلی عکس و فیلم از خودمو دانیال بهش نشون دادم و با یه تماس تلفنی از طرف برادرتون اطمینانشو جلب کردم..
در مورد قسمت دوم سوالتون.. اینکه چرا عثمان نباید چیزی بدونه؟ اینطور گفتم که..
چون عثمان هم به واسطه ی خواهرش هانیه به نوعی با این گروه درگیره و ممکنه علاقه اش به سارا باعث بشه تا فکر کنه میتونه ازش محافظت کنه و مانع سفرش به ایران بشه، اونوقت جون خودش و خوونواده ی دانیال رو به خطر میندازه..
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_هشتادم
از اونجایی که یان یکی از فعالان انجمنهایی مدافع حقوق بشر و مهاجرین بود به راحتی قبول کرد.. )
تقریبا با شناختی که عثمان داشتم، این نقشه برایم قابل قبول نبود (یعنی اینکه یه درصد هم احتمال ندادین که عثمان و رفقاش از این نقشه تون بویی ببرن.. اینکه شما از یان کمک خواستین؟؟)
لبخندش عمیق شد و چالِ رویِ گونه اش عمیق تر ( خب ما دقیقا هدفمون همین بود..
اینکه عثمان از تلاش ایران ونزدیکی حسام به یان و کمک خواستن ازش، برایِ برگردوندنِ سارا به ایران مطلع شه..)
اصلا نمیتوانستم منظورش را بفهمم.. چرا باید عثمان متوجه نقشه ی ایران برای کشاندنم به این کشور میشد؟؟ مبهوت و پر سوال نگاهش کردم..
و با تبسم ابرویی بالا داد ( خب بله.. کاملا واضحه که گیج شدین..
در واقع طوری عمل کردیم تا عثمان و بالا دستی هاش به این نتیجه برسن که ما داریم به طور مخفیانه و از طریق یان، شرایط برگردوندنتون به ایران رو مهیا میکنیم..
و این اجازه رو بهشون دادیم تا از هویت حسام، یعنی بنده با خبر بشن..
اینجوری اونا فکر میکردن که دانیال ایرانه و خیلی راحت میتونن از طریق شما بهش برسن..
که اگر هم دستشون به دانیال نرسید، میتونن حسام رو گیر بندازن و اون رابط رو شناسایی کنن..
و در واقع یه بازی دو سر برد رو شروع میکنن.. غافل از اینکه خودشون دارن رو دست میخوردن و ما اینجوری با حفظ امنیت شما، ارنست رو به خاکمون میکشونیم..
پس بازی شروع شد..
یان به عنوان یه دوست قدیمی به عثمان نزدیک شد و عثمان خودشو به سادگی زد.. به اینکه یه عاشقِ دلسوخته ست که هیچ خبری از نقشه ی ایران و نزدیکیِ من به یان نداره..
حتی مدام با برگشت شما مخالفت میکرد.. میگفت که بدون شما نمیتونه و اجازه نمیده..
بالاخره با تلاشهایِ یان شما از آلمان خارج شدین.. و مثلا به طور اتفاقی منو تو اون آموزشگاه دیدین..
در صورتی که هیچ چیز اتفاقی نبود..
و عثمان و صوفی بلافاصله با یه هویت جعلی به امید شکار دانیال و یا حسام وارد ایران شدن..
اما خب این وسط اتفاقات غیر قابل پیش بینی هم افتاد. که بزرگترینش، بد شدن حالتون بعد از دیدنم تو آموزشگاه و این بیماری بود..
اون شب تازه نوبت کشیکم تموم شده بود و واسه استراحت رفتم خونه که پروین خانووم باهام تماس گرفت..
وحشتناک بود.. اصلا نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم..
تو راه مدام به دانیال و قولی که واسه سلامتی تون بهش داده بودم، فکر میکردم..
اون قدر صلوات نذر کردم که فکر کنم باید یه هفته مرخصی بگیرم، تا بتونم همه شونو بفرستم..
ولی خب از اونجایی که هیچ کار خدا بی حکمت نیست، بد شدن حال اون شبتون و اومدن من به خونتون باعث شد که عثمان و صوفی زودتر نقشه اشون رو شروع کنن..)
دیگر نمیداستم چه چیزی باید بگویم ( نکنه پروین هم نظامیه؟؟)
خندید..بلند و با صدا ( نه بابا.. حاج خانووم نظامی نیستن.. )
حالا میفهمیدم چرا وقتی از یان میپرسیدم که دوست ایرانیت کیست؟؟ اسمش چیست؟؟ مدام بحث را عوض میکرد..
بیچاره یانِ مهربان..
دیوانه ترین روانشناس دنیا..
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊http://eitaa.com/mahdavieat
🆔👉🏻
May 11
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ...
🌱سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند.
🌱سلام بر او و بر لحظهای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat