از انتشار عکس عذر میخوام
نگید خانه هنرمندان
بگید خانه شیطان!
ببینید چه راحت بی حجابی رو ترویج میدن
@mahdavieat
♦️دستور جلب فرهاد ظریف صادر شد
🔹 دادستان تهران: بهدلیل توهین فرهاد ظریف، بازیکن سابق والیبال، به مقدسات دستور جلب او صادر شد.
🔹 باتوجه به اینکه ظریف ساکنِ ایران نیست، دستور داده شده تا اقدامات لازم در موردش انجام شود.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@mahdavieat
بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه توانمندیهای صنعتی
🔹رهبر انقلاب صبح امروز از نمایشگاه توانمندیهای صنعتی در حسینیه امام خمینی (ره) بازدید کردند.
#من_فدای_سیدعلی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر میخواهيد بدانيد چرا کشورهای غربی به قرآن و پيامبر و رهبر انقلاب اسلامی ايران توهين میکنند کشيش مسيحی با عصبانيت توضيح میدهد.
👈 تا آخر اين کليپ را ملاحظه بفرماييد.
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتتتتتتتتتتما ببینید
و نشر دهیدمهم مهم
⚠️📣📣📣📣📣📣📣صبر مردم متدین هم حدی دارد
‼️📣📣📣اگر تکلیف حجاب را مشخص نکنید به زودی جنگ مردم با مردم در پیش خواهیم داشت
# مهدوی_ارفع
#ماه_رجب
#امام_زمان منتظر بیداری ماست..
#صنف_پوشاک_را_دریابید⚠️
@mahdavieat
♦️شمار کشتههای عملیات قدس به ۹ نفر افزایش یافت
نتانیاهو:
🔹بعد از نشست با سیستمهای امنیتی تصمیمات فوری بعد از عملیات را لحاظ کردیم؛ این تصمیمات را در جلسه عصر امروز (شنبه) کابینه مطرح میکنیم تا تصویب شوند.
🔹ما در یکی از بدترین حملاتی قرار داریم که طی سالهای اخیر شاهد بودهایم.
@mahdavieat
❇️تصویر زیر دفتر کار مدیرعامل #بانک_کشاورزی را نشان می دهد.
آیا نمیشد کمی ساده تر باشد؟؟
بازهر طور صلاحه
@mahdavieat
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم تصویر ماهش را نگه می داشتم
رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده بودن را چنین مشکل نمی پنداشتم
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد💔
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم
با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده ام
جای او را در دلم خالی نگه می داشتم
دوست ها را حذف کردم تک تک از تنهایی ام
جا برای هیچ کس جز یاد او نگذاشتم
وصل او را از خدا می خواستم تا قبل از این!
دیدمش با دیگری.😔. دست از دعا برداشتم🥀
🌸💎🌸
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_نود_و_یکم
دستی غرغرکنان پاهایم را گرفت و از زیر تخت بیرون کشید.
باورم نمیشد با بهت به صورتش خیره شدم. همان چشمان رنگی و صورت بور که حالا به لطفِ ته ریش بلندو طلائی اش، کمی آفتاب سوخته تر از همیشه نشان میداد.
نگاه رویِ چهره ام چرخاند. غم در چشمانش نشست.. حق داشت، این مرده ی متحرک چه شباهتی به سارایِ دانیال داشت..
محکم بغلم کرد.. آنقدر عمیق که صدای ترق ترق استخوانهایم را میشنیدم و من انقدر در شوک غرق بودم که نمیدانست باید بدوم..؟؟ فریاد بزنم..؟؟ یا ببوسمش..؟؟
دانیال، برادر من .. در یک نفسی ام قرار داشت و من رویِ ابرها، رقصِ باله را تمرین میکردم..
مرا از خودش دور کرد.. چشمانش خیس بود.. اما سعی کرد به رویم نیاورد که دیگر آن خواهر سابق نیستم. (چیه..؟؟ نکنه طلبکارم هستی..
میخوای بفرستم مناطق اشغالی، روشهایِ نوینِ مخفی شدن رو به بچه ها یاد بدی..؟؟؟
خدایی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.. اصلا اشک تو چشام حلقه زد وقتی لنگتو وسط اتاق دیدم.
بعد میگم خنگِ داداشتی، بهت برمیخوره..)
با لبخند به صورتش خیره ماندم.. کاش دنیا این لحظه ها را از فرصتِ زنده بودنم کم نمیکرد..
دوست داشتم او حرف بزند و من تماشا کنم.. از جوک هایِ بی مزه اش بگوید و من فقط تماشا کنم.. از خالی بندی هایِ مردانه اش بگوید و من باز هم فقط تماشایش کنم..
چقدر فرصت کم بود برایِ تماشایِ این تنها برادر..
طلبکارانه سری تکان داد ( چیه عین قورباغه زل زدی به من..؟؟
خوشگل، خوش تیپ ندیدی؟؟؟ یا اینکه الان میخوای بگی که مثلا خیلی مظلومی و از این حرفا؟؟
بیخود تلاش نکن.. جواب نمیده.. من حسام نیستم که سرم شیره بمالی..
خدایی چه بلایی سر اون بخت برگشته آوردی که از وقتی پاشو گذاشت سوریه دنبال شهادته.
روزی سه بار میره تو تیرس دشمن وایمیسته میگه داعش بیا منو بکش..)
خندیدم، بلند..
خودِ خودِ دیوانه اش بود.. بی هیچ تغییری..
اما دلم لرزید، کاش بی قرارِ حسام نبودم.
یک دل سیر خواهرانه براندازش کردم. بوسیدم ، بوییدم و قربان صدقه اش رفتم. خدا کند که امروز هیچ وقت تمام نشود.
پرسیدم چرا اینطور وارد خانه شد و او با شیطت جواب داد ( بابا خواستم عین تو فیلما سوپرایزتون کنم. اما نمیدونستم قرارِ گانگستر بازی دربیاری.. گفتم در میزنم بالاخره یکی میاد دم در..
وقتی دیدم کسی باز نمیکنه گفتم لابد نیستین دیگه، واسه همین با کلیدایی که حسام داده بود اومدم تو. بعدم خواستم وسایلو تو اتاق بگذارم و برم دوش بگیرم که با هوش سرشارِ خنگترین خواهر دنیا مواجه شدم. همین..
ولی خب شد نکشتیماااا..
راستی چرا انقدر ترسیده بودی آخه.. ؟؟ )
از ترسم گفتم، از وحشتم برایِ برگشتنِ افرادِ عثمان و اون شرم زده مرا به آغوش کشید و مطمئنم کرد که دیگر هیچ خطری تهدیدمان نمیکند..
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊http://eitaa.com/mahdavieat
🆔👉🏻
#یک_فنجان_چای_با_خدا
#قسمت_نود_و_دوم
مدتی از هم صحبتی مان میگذشت و جز چشمان غم زده ی دانیال، زبانش به رویم نمیآورد سرِ بی مو و صورتِ اسکلتی ام را و چقدر خود خوری میکرد این برادرِ از سفر رسیده.
از جایش بلند شد ( یه قهوه ی خوشمزه واسه داداشِ گلت درست میکنی؟؟ یا فقط بلدی با حسرت به این کوه خوش تیپی و عضله زل بزنی؟؟ )
از جایم بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم ( نداریم.. چایی میارم..)
چشمانش درشت شد از فرط تعجب (چایی؟؟ تا جاییکه یادمه وقتی بابا چایی درست میکرد از خوونه میزدی بیرون که بوش به دماغت نخوره.. حالا میخوای چایی بریزی؟؟)
و او نمیدانستم چای نوستالژیِ روزهایِ پر حسامم بود..
چای شیرین شده با دستانِ آن مبارزه محجوب که طعم خدا میداد..
و این روزها عطرش مستم میکرد..
بی تفاوت چای ریختم. در همان استکانهایِ کمر باریکِ قدیمی که جهاز مادر محسوب میشد (اما حالا همه چیز برعکس شده..
عاشق عطر چای هستم و متنفر از بویِ قهوه..)
و من چقدر ساده نفرت در دلم میکاشتم.
متجعب دلیلش را پرسید و من سر بسته پاسخ دادم ( از چای متنفر بودم چون انگار هر چی مسلمون تو دنیا بود این نوشیدنی رو دوست داشتم.. و اون وقتها هر چیزی که اسم اسلام رو تو ذهنم زنده میکردم، تهوع آور بود..)
ابرو بالا داد ( و الان چطور؟؟)
نفسی عمیق کشید و سینی چای را درمقابلش رویِ میز گذاشتم ( اما اشتباه بود.. اسلام خلاصه میشه تو علی.. و علی حل میشه تو خدا..
خب من هم اون وقتها نمیدیدم.. دچار نوعی کوری فکری بودم.. اما حالا نه..
چای رو دوست دارم.. عطرش آرومم میکنه.. چون..)
چه باید میگفتم؟؟ اینکه چون حسام را در ذهنم مرور میکند؟؟
زیر لب زمزمه کرد( علی.. اسمی که لرز به بدن بابا مینداخت..)
نگاهم کرد ( این یعنی اینکه مثله یه شیعه علی رو دوست داری؟؟)
شانه ایی بالا انداختم ( شیعه و سنی شو نمیدونم..
اما علی رو به سبک خودم دوست دارم..)
سری تکان داد، اگر پدر بود حکمی جز اعدام برایم صادر نمیکرد. و دانیال فقط نگاهِ پر محبتش را به سمتم هل داد.. بدون هیچ اعتراضی..
انگار او هم مثل مادر حب امیر شیعیان را در دل داشت.
از چای نوشید و لبخند زد (آفرین.. کدبانو شدیااا.. عجب چایی دم کردی..
خب نظرت در مورد قهوه چیه؟؟ یعنی دیگه نمیخوریش؟؟)
استکان را زیر بینی ام گرفتم.. چطور این معجون مسلمان پسند را هیچ وقت دوست نداشتم؟؟ ( اولا که کار من نیست و پروین دم کرده
دوما از حالا دیگه قهوه متنفرم، چون عطرش تمام بدبختیامو جلو چشمام ردیف میکنه و میرقصونه..
سوما نوچ.. خیلی وقته دیگه نمیخورد..)
خندید ( دیوونه ایی به خداا.. خلاص..)
ناگهان صدای در بلند شد. به سمت پنجره رفتم. پروین بود و مادری که زیر بغلش را گرفته بود و با خود به سمت خانه میآورد.
نگران به دانیال نگاه کردم. یعنی از شرایط مادر چیزی میدانست؟؟
در کلنجار بودم تا چطور آگاهش کنم که با دو به طرف حیاط رفت..
از پشت پنجره ی باران خورده به تماشا نشستم. هنوز هم لوس و مامانی بود.
بدون لحظه ایی درنگ از گردن مادر آویزان شد و غرق بوسه اش کرد. پروین با تعجب سر جایش خشک شده بود و جُم نمیخورد. و اما مادر..
مکث کرد.. مکثش در آغوش دانیال کمی طولانی شد. انتظارِعکس العملی از این زنِ اعتصاب کرده نداشتم. اما نگرانِ برادر بودم که حال مادرِ دردانه اش، دیوانه اش کند..
ولی ورق برگشت.. مادر دستانش به دورِ دانیال زنجیر شد.. بلند گریست و بوسه بارانش کرد.
✍ ادامه دارد ....
🕊
💚🕊
🕊💚🕊
🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat
May 11
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا طَالِبَ ثَارِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلْأَنْبِيَاءِ...
🌱سلام بر تو ای خونخواه فرستادگان خدا...
سلام بر تو و بر روزی که ذوالفقار تو بر گردن دشمنان خدا بنشیند و قلب مظلومان تاریخ را التیام بخشد!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
:
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محجبه شدن خانم بی حجاب توسط دختر چادری اش در موکب #دختران_انقلاب💔
😭دلنوشته پس از محجبه شدن: یازهرا با این روسری متبرک شاید خودم رو پیدا کنم
#موکب_حجاب
#زن_زندگی_شهادت
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 اینستاگرام این کلیپ چند دقیقه ای از بزنگاه بعنوان دستگیری حاج قاسم رو حذف کرد؛ در جنگ نابرابر رسانه ای هستیم.
:
@mahdavieat
🔴خانم کناریدیل ،۱۷۵ دقیقه با دستای بسته شنا کردی اما برا هیچکدوم از مدعیان حقوق زن مهم نبودی و تو هیچ رسانهای برات سوت و کف نزدن چون نیت کرده بودی به عشق شهدای غواص رکورد ثبت کنی!🇮🇷
@mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️💢⭕️
🎥 رسانههای ضدایرانی ویدیوی آتشسوزی دیشب در شهرک صنعتی تبریز را به اسم انفجار اصفهان منتشر کردند!
این #آتشسوزی در کارخانه تصفیه روغن خودرو در #شهرکشهیدسلیمی رخ داده است.
داداچ اشتپ زدی😏
🍃🌹ـــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
🍃🌹🇮🇷🌹🍃
در اصفهان خبری نیست ...
🔸️در اصفهان نه مراکز صنعتی و نظامی کوچکترین آسیبی رسیده و نه حتی کسی زخمی شده .
🔸️با این اقدامات رسانه ای آبروی رفته نتانیاهو بر نمی گردد ...
#اصفهان #وزارتدفاع
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
🍃🌹🍃
⭕️اطلاع رسانی به موقع
هرچند مطلع شدن مردم و انتشار فیلمهای حادثه ممکن است تاثیرگذار بوده باشد ولی کاش همیشه اینگونه عمل شود ...
#اصفهان #وزارتدفاع
🍃🌹ـــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
باسلام اعضای کانال لطفا با ما در لینک ناشناس درمیان بگذارید ایا رمان بزاریم یا نه چه چیزی باعث ضعف کانال میشه یا چه چیزی بیشتردوست دارید گذاشته بشه ممنونم از همراهیتون هدف ما رضایت شماست😊🙏🙏🌹🌹
https://harfeto.timefriend.net/16700763657756
نظرات انتقادات وپیشنهادات خودتون را با ما در میان بگذارید خوشحال میشیم😊🙏🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نمونه ای از تدبیر مقام معظم رهبری را مشاهده مینمایید!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#من_فدای_سیدعلی
@mahdavieat