eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
368 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
تصورات رضا پهلوی 🙄😂 تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️ @mahdavieat
ثمره انقلاب ماشد رهبری سیدعلی به تمام مسلمین جهان تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️ @mahdavieat
ما به ایشون ⁧ ⁩ نمیدیم، جونمونو براش میدیم.. انشاالله تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️ @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ازدواج دختری ثروتمند و زیبا در مصر با پسری نابینا که شرط کرده بودند دامادشان حافظ قرآن باشد. این داماد صدای بسیار زیبایی در تلاوت قرآن دارد چقدر اینطور زندگی های معنوی رو کمتر شاهدیم... کتاب خدا را در دل جوان دیدند و پسندیدند نه پول و نه ثروت و نه..... معیار عرفان چیست و معیار ما چه @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه‌ی وقوع زلزله شدید خوی از نگاه دوربین مدار بسته @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{بهمن اومد و یادم داد تو زورت بیشتره...😂} @mahdavieat
•❤️🌱• حضرت آقا❤️: در نگاه من، خانواده‌های شهدا از لحاظ ارزش کاری که کردند و صبری که کردند، بلافاصله پشت سر شهدا قرار دارند...فرزندان شهید که صبر میکنند، رنج میبرند، سنگینی این غصّه بر روی دلهای آنها خیلی زیاد است امّا درعین‌حال ایستادگی میکنند، صبر میکنند، مقاومت میکنند، زبان به شکایت باز نمیکنند؛ این خیلی مهم است. ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ گزیده‌ای از بیانات در دیدارهای خانواده‌های شهدای مدافع حرم ❤️❤️❤️ @mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ... 🌱سلام بر آن خورشیدی که با ظهورش روحی تازه در کالبد اهل ایمان می‌دمد و بساط کفر را برای همیشه برمی‌چیند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم خوشحال بودم، هم ناراحت.. خوشحال از زبانِ باز شده اش.. ناراحت از زبان بسته بودنش در تمامِ مدتی که به وجودش احتیاج داشتم. شاید هم دندانِ طمع از دخترانه هایم کنده بود. چند ساعتی از ملاقات مادر و پسر میگذشت.. و جز تکرار گه گاهِ اسم دانیال و بوسیدنش تغییری در این زنِ افسرده رخ نداد.. باز هم خیره میشد و حرف نمیزد.. زبان میبست و روزه ی سکوت میگرفت.. اما وقتی خیالم راحت شد که دانیال برایم توضیح داد از همه چیز به واسطه ی حسام باخبر بوده. مدتی از آن روز میگشذت و دانیال مردانه هایش را خرج خانه میکرد . صبح به محل کار نظامی اش میرفت، و نخبه گی اش در کامپیوتر را صرفِ حفظ خاکِ مملکتش میکرد. و عصرها در خانه با شیطنتها و شوخی هایش علاوه بر من و پروین، حتی مادر را هم به وجد میآورد. با همان جوکهای بی مزه و آواز خواندنهایِ گوش خراشش.. حالا در کنار من، پروینی مهربان و بامزه قرار داشت که دانیال حتی یک ثانیه از سر به سر گذاشتنش غافل نمیشد. چه کسی میگوید نظامی گری، یعنی خشونتِ رضا خانی..؟؟ حسام همیشه میخندید.. و دانیال خوش خنده تر از سابق شده بود .. اما هنوز هم چیزی از نگرانی ام برایِ حسامِ امیر مهدی نام کم نمیشد. و به لطف تماسهایِ دانیال علاه بر خبرهایِ فاطمه خانم از پسرش، بیشتر از حالِ حسام مطلع میشدم. زمان میدووید و من هر لحظه ترسم بیشتر میشد از جا ماندن در دیدار دوباره ی تنها ناجیِ زندگیم. سرطان چیز کمی نبود که دل خوش به نفس کشیدن باشم. آن روز بر عکس همیشه دانیال کلافه و عصبی بود. دلیلش را نمیدانستم اما از پرسیدنش هم باک داشتم. پشتِ پنجره ایستاده بودم و قدم زدنهایِ پریشانش در باغ و مکالمه ی پر اضطرابش با گوشی را تماشا میکردم. کنجکاوی امانم را بریده بود. به سراغش رفتم و دلیل خواستم و او سکوت کردم. دوباره پرسیدم و او از مشکل کاریش گفت. اما امکان نداشت، چشمهایِ برادر رسم دروغگویی به جا نمیآورد. باز کنکاش کردم و او با نفسی عمیق و پر آشوب جواب داد ( حسام گم شده..) نفسم یخ زد. و او ادامه داد ( دو روز هیچ خبری ازش نیست.. دارم دیوونه میشم سارا..) یعنی فاطمه خانم میدانست؟ (یعنی چی که گم شد؟؟ معنیش چیه ؟) دستی به صورتش کشید ( یعنی یا شهید شده.. یا گیر اون حرومزاده هایِ داعشی افتاده..) و من با چشمانی شیشه شده در اشک، از ته دل برایِ شهادتش دعا کردم.. کاش شهید شده باشد.. ✍ ادامه دارد .... 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 🆔👉🏻 http://eitaa.com/mahdavieat