eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
367 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️این عکس نماینده ی استرالیاست،برای زنان و دختران ما نسخه هرزگی می پیچن و سرگرمشون میکنن با سگ و گربه،اما به خودشون که می رسه مادر بودن میشه اولویت.... http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح ها یک لیوان چای تازه دم بنوشید ☕ یک موسیقی خوب برای خودتان پخش کنید و گذشته و آینده را بگذارید به حال خودشان مهم همان صبح، همان لبخند، 😁 همان چای، همان موسیقی ست... صبحتون بخیر🌱🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ته آزادیشون در غرب، میشه قلاده سگ به گردن... که انسان و انسانیت رو به لجنزار میکشه‼️ 🔴 وقتی در عصر تکنولوژی، انسان «مانند حیوانات بلکه گمراه‌تر» می‌شود! 🚨 قلاده سگ بر گردن انسانِ از خدا جداشده غربی... ==========---------- ⛔️ با شیطان، همراه نشوید، چون سرانجام، سقوط می کنید آنگاه خداوند ندا میدهد : 📖 أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِينٌ {اعراف، ۲۲} آيا به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمنى آشكار است⁉️ ==========---------- 📖 اے بنی‌آدم! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید؟ {یس/۶۰} 📖 ابليس گفت : ... اگر تا قيامت مهلتم دهی، بر نسل او افسار زده، زیر سلطه می‌کشم مگر اندكی را {اسراء/۶۲} ==========---------- ✅ منزلت انسان در نگاه خداوند : 📖 وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَم َ {اسراء/۷۰} همانا ما فرزندانِ آدم را گرامی داشتیم
⚡️تلنگر⚡️ 🌱از شیخ انصاری پرسیدند:چگونه میشود یک ساعت فکر کردن، برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟ 🌿فرمودند:فکری مانند فکر جناب حر در روز عاشورا... https://eitaa.com/mahdavieat
«فریدون عباسی» نماینده مجلس: چرا باید این گدابازی‌ها را درآوریم و به ماشین شاسی‌بلند گیر بدهیم؟ 👤 فریدون عباسی، نماینده مجلس درباره ماجرای واگذاری خودروهای شاسی‌بلند به نمایندگان گفت: 🔸چرا باید این گدابازی‌ها را درآوریم و به ماشین شاسی‌بلند گیر بدهیم؟ مگر قیمت ماشین شاسی‌بلند چقدر است؟ 🔸بالاخره این همه هزینه می‌کنند برای اینکه کسی نماینده بشود و در مجلس بماند و این همه سرویس به او می‌دهند. فقط خودرو نیست که مردم به خودرو توجه کنند و تصور کنند خرج زیادی برای نماینده می‌شود./ایرنا 💢 پ‌ن: جناب آقای نماینده! در همین کشوری که شما نماینده مجلس آن هستید، امورات عده‌ای با یک پرایدِ در شرف اوراق‌شدن می‌گذرد. عده دیگری همان پراید را هم ندارند! 🔸در شرایطی که مردم برای خرید خودرو با بلوکه‌کردن ۱۰۰میلیون تومان به ۱۸ ماه بعد حواله می‌شوند، اعتراض به شاسی‌بلند گرفتن بی‌نوبتِ عده‌ای که قرار بوده نوکر مردم باشند، گدابازی نیست. 🔸اما شاسی‌بلند گرفتن بی‌نوبتِ آن عده، نوکیسه بودنشان را می‌رساند! https://eitaa.com/mahdavieat
🥀ای کاش ✨کاش می شد دستمان رابگیرید درمیان انبوه دست های ملتمسی که چشم به اسمان دوخته اند 👈می دانم انتظار زیادی است اما خودتان که ناظر به اعمال ماهستید ! تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️
شعری که آقا رو حسابی خندوند 😂😂😂 خنده آقا بند نمیاد😅😅😅😅 تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️❤️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗 پارت١٠۴ توی دلم آرامش عجیبی سرازیر شد... مطمئنم تصمیمم درسته و خدا مدافع و پشتیبانه منه... دلمو از یاد خدا پر کردم و قرآن رو بستم و سرمو گرفتم بالا و به آینه جلوم خیره شدم که صورت خندون مهدی توش افتاده بود به یاد آوردم تمام بدبختی هایی که توی این مدت خودم و خانوادم کشیدیم... محمدمو بیاد آوروم... محکم و باصدای بلندی گفتم: _نه چییییی؟ صدای همه همزمان بلند شد و گفتن : چی؟؟؟ چیشده دختر؟؟؟ فائزه دیوونه شدی؟؟؟ قبل اینکه کسی چیزی بگه از جام بلند شدم و به صورت متعجب همه و مبهوت مهدی خیره شدم. _تو مکر آخر شیطان بودی مهدی ولی حتما نشنیدی که میگن والله خیر المکرین از وسط سفره عقد رد شدم و داشتم از اتاق میرفتم بیرون. بابا: فائزه صبرکن به طرف بابا برگشتم و با شرمندگی نگاهش کردم بابا به طرف مهدی رفت و بین اون همه صدای پچ پچ که بلند شده بود یه سیلی محکم به مهدی زد خاله ناهید یه جیغ خفیف کشید و مامانم گفت: چیکار میکنی؟؟؟ مات و مبهوت نگاهش کردم... باورم نمیشد... بابا بهم نزدیک شد و سوییچ ماشین رو گذاشت توی دستم و سرمو بوسید بابا: برو دنبالش فائزه... برو پیداش کن علی: اینجا چه خبره فائزه؟ بابا: تو برو دختر من به همه توضیح میدم. با گریه دست بابارو بوسیدم و سریع رفتم روی حیاط و از خونه اومدم بیرون با چادر رنگی سفید پشت ماشین نشستم و با یه یاعلی ماشین رو روشن کردم ظبط ماشین رو روشن کردم و صدای آهنگ لشگر فرشتگان حامد پخش شد... شدت گریه ام بیشتر شد... یاد اون روز روی کوه افتادم که محمد اینو برام خوند باید پیداش کنم... باید برم پیشش... خدایا ازت ممنونم... خدایا محمدمو بهم پس دادی... حضرت زهرا ممنونم... سرگردون توی خیابونای شهر میگشتم و گریه میکردم به خودم که اومدم دیدم نزدیک مزارشهدام... نمیدونم چه نیرویی ناخداگاه منو کشیده بود اینجایه حسی بهم گفت محمد اینجاست... اره... قلبم دروغ نمیگفت... قلبم منو تا اینجا کشونده بود... ماشین و پارک کردم و پیاده شدم. از پله های گلزار پایین رفتم و مردی رو دیدم که کنار مزار شهید مغفوری نشسته بود... آره خودشه... اون مرده منه... اون محمده منه... http://eitaa.com/mahdavieat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸