eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
373 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🔴⭕️ لحظه ورود تروریست داعشی از زاویه‌ای دیگر 🔹این تروریست تنها پس از چند ثانیه ورود به راهرو‌ها دستگیر می‌شود. 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــ
بسمه تعالی سلام علیکم 🔴 ابلاغ مأموریت 🔴 ضمن عرض تسلیت بابت حادثه تروریستی حرم حضرت شاه چراغ علیه السلام سیاست های فضای مجازی به شرح زیر اعلام می‌شود: ۱) بر روایت واحد و متقن تاکید شده و از بازنشر آمارهای متفرقه و غیرمستند و انتشار اخبار فاقد منبع پرهیز گردد. ۲) با توجه به سابقه ترور، از روایت بهره‌گیری شود. ۳) باتوجه به عدم امکان ورود تروریست ها به داخل حرم و دستگیری تروریست با سلاح و مهمات همراهش، استحکام حفاظت از اماکن متبرکه روایت شود. ۴) ذلیل بودن دشمن و توسل به داعش برای ترور و ضربه زدن به مردم ایران از این طریق به عنوان تنها گزینه‌های پیش رو تبیین گردد. https://eitaa.com/mahdavieat
▪️🍃🌹🍃▪️ 📝 / راهبرد «توافق کوچک با نتایج برابر» 🔹سیاست خارجی ایران در مواجهه با آمریکا دو دهه درگیر دو گزاره متناقض «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» و «عدم توافق بهتر از توافق بد است» بوده است. توجه به هر یک از این گزاره‌ها از سوی دستگاه سیاست خارجی مسیر مواجهه با غرب را بین یک نگاه حداقلی و دیدگاه حداکثری دچار تغییر کرده است. 🔺با شناختی که از دنیای غرب داریم، اگر در روی پاشنه گزاره اول که همان «رسیدن به توافق به هرقیمت ممکن» است بچرخد، آنگاه داده‌ها بر ستانده‌ها فزونی خواهد داشت و لاجرم کفه ترازو به نفع طرف مقابل سنگین خواهد شد و دقیقاً نتایج به دست آمده همان می‌شود که در دولت دوازدهم به دست آمد و اگر گزاره دوم که همان «یا هیچ یا آنچه ما می‌خواهیم» را دنبال کنیم، باید پاشنه در مذاکره را از جا درآوریم؛ چرا که نه میزی برای مذاکره چیده خواهد شد و عملاً نه داده‌ای و نه ستانده‌ای خواهد بود. این مدل را پیشتر در برهه‌ای از تاریخ آزموده‌ایم و حاصل آن نتایجی بود که هنوز با آنها گلاویز هستیم. 🔹واقعیت آن است که هیچ یک از این دو نگاه و گزاره صفر و صدی منافع ملی را تأمین نخواهد کرد و اینجاست که یک سیاستمدار هوشمند، آرمان‌خواه و واقع‌بین می‌طلبد تا از تألمات اقتصادی بکاهد و ترسی هم برای نشستن پشت میز مذاکره نداشته باشد؛ چرا که استخوان هویت و غرور ملی آنچنان محکم است که در مقابل زیاده‌خواهی بیگانگان تسلیم نمی‌شود. ✅اینجاست که نقش توازن‌گرای دیپلماسی دولت سیزدهم نمایان می‌شود؛ زیرا دولت سیزدهم سعی کرده است تا همزمان با ارتقای ارتباط با شرق همچنان بر سر میز مذاکره با غرب نیز بماند، چرا که مناسبات اقتصادی ما سال‌ها از این مسیر دنبال شده است. بنابراین به ناچار باید راهی بینابین را جست‌وجو کرد، راهی که بتواند در حصول به توافق میان داده و ستانده تعادل نسبی برقرار کند. 👈🏻از آنجایی که رسیدن به یک «توافق بزرگ با نتایج برابر» حداقل در کوتاه‌مدت دور از دسترس به نظر می‌رسد، دستیابی به چندین «توافق کوچک با نتایج برابر» می‌تواند تا حدودی از بار تنش‌ها بکاهد. توافق اخیر میان ایران و آمریکا را در این راستا می‌توان ارزیابی کرد. ✍🏻حسین حسینی‌نژاد ══•ஜ۩🥀۩ஜ•══ https://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷 🎥(۲) | عملی فراجناحی و فراسیاسی است. 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/mahdavieat
🇮🇷 🎥(۳) | برگزاری در نهایت امنیت 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ بچه های ایران اسلامی از بی‌شرف‌های اینترنشنال شجاع ترند. 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🍃🌹🍃 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 شهادت یک بسیجی در تنکابن 🔴سپاه مازندران: در بامداد امروز ‌بسیجی حامد لزر‌غلامی از بسیجیان حوزه امام علی(ع) شهر شیرود در قالب تور ایست و بازرسی که با مجوز شورای تامین شهرستان اقدام شده بود در جهت تامین امنیت مردم، به وسیله یک خودروی سواری مشکوک زیر گرفته شد که به دلیل شدت جراحات وارده دعوت حق را لبیک گفت. 🔴این حادثه در مقابل امام زاده سید حسین(ع) شیرود اتفاق افتاد. پس از وقوع حادثه، ضارب توسط نیروهای امنیتی دستگیر و برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد. راه شهدا ادامه دارد ❤️❤️ https://eitaa.com/mahdavieat
⭕️💢⭕️ این دوتا از بچه های فرح هستند که درگیر فساد اخلاقی و اعتیاد شدن و بعدم خودکشی کردن، اونوقت یه تعداد میگن فرح مادر ایران زمینه! اون مادر خونه خودشم نبود چه برسه ایران... فضای مجازی از اینا فرشته ساخته براتون باید به چشم ببینید 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــhttps://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ 🔴 بدون تعارف با کسی که تروریست داعشی حرم شاهچراغ(ع) را زمین گیر کرد 🔹"بدون تعارف" جمعه بعد از خبر۲۰:۳۰ 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁کوچه‌ی هشت ممیز یک🍁 قسمت سی و چهار 🔻میرشکاری دست سنگینی داشت. چنگیز تمام همت و مردانگی‌اش را گذاشت که دست روی میرشکاری بلند نکند. گذاشت هر چقدر می‌خواهد بزند و فحاشی کند و وسایل خانه را به بیرون پرت کند. فکر کرد شکستن این ها چه ارزشی دارد. ما که دیگر جایی برای زندگی نداریم. با خود گفت "مادربزرگ کجا رفت؟" نگرانی به جانش افتاد. خواست برود اما آقا مسعود دستش را گرفت. اشاره ‌کرد "بگو غلط کردم و راضی‌اش کن." اما چنگیز، لب از لب باز نکرد. سکوت چنگیز، میرشکاری را وحشی تر کرد. انتظار داشت دعوا راه بیندازد. میرشکاری فریاد زد :" تا یک ساعت دیگه برمی‌گردم وای به حالت اگه اینجا باشی. " و درِ خانه را محکم بست. آنقدر عصبانی بود که موقع برگشت، صدای آقای مرتضوی را نشنید که او را صدا می‌کند. سوار ماشین شاسی بلندش شد و رفت. 🔸چنگیز به سمت در خیز برداشت. همزمان سید و آقای مرتضوی، داخل حیاط شدند. آقای مرتضوی دست چنگیز را که در حال بیرون رفتن از درِ خانه بود گرفت و گفت: "حاج خانم منزل سید هستند." اسم سید که آمد، خیال چنگیز راحت شد. نگاه قدرشناسانه‌ای کرد و روی رختخواب هایی که آقای میرشکاری بیرون انداخته بود زانوی غم بغل گرفت. حال حرف زدن نداشت. حیاط پر بود از خرده ریزه و وسایل شکسته قدیمی. هر از گاهی چشمش به چیزی می‌افتاد و بلند می‌شد برمی‌داشت و کنارش روی زمین می‌گذاشت. آقا مسعود که از حضور سید شوکه شده بود، جلو رفت و جریان را تعریف کرد. آقای مرتضوی همین طور تسبیح می گرداند و لااله الا الله می گفت. رفتار میرشکاری را نمی توانست هضم کند. سید، ساکی که گوشه حیاط افتاده بود را برداشت. خرده وسایلی که سالم مانده بود را با دقت داخل ساک گذاشت. رو به چنگیز گفت: آقا چنگیز قرص‌های حاج خانم و کمی لوازم شخصی برایشان بیاور، همه بریم منزل ما." 🔹زهرا ظرف میوه را جلوی سید گرفت که برای مهمانان ببرد و گفت: "احساس می‌کنم حال مادربزرگ خوب نیست. به نظرم بهتره درمانگاه برویم" سید موافقت کرد. میوه‌ها را جلوی آقای مرتضوی و چنگیز گذاشت و بفرمایید گفت. آقای مرتضوی به خانه ساده سید نگاه می‌کرد و تسبیح می‌چرخاند. به نظرش آمد خانه‌ی سید زیادی ساده است" سید، علی اصغر را حاضر کرد. زینب و زهرا هم حاضر شدند. آقای مرتضوی گفت: "خیلی دوست داشتم در خدمت حاج خانم می‌بودم ولی خانواده منزل نیستند." چیزی بخور آقا چنگیز" این را سید گفت و سیب قاچ شده‌ای را جلوی چنگیز گرفت. "اشتها ندارم حاج آقا" این اولین جمله ای بود که چنگیز از بدو ورود، بر زبان راند. آقای مرتضوی بلند شد که برود. سید، ایشان را بدرقه کرد و به سرخیابان رفت تا تاکسی بگیرد. همان جوان تاکسی ران را دید. تا جلوی کوچه آمدند اما کوچه باریک بود و ماشین داخل نمی‌شد. 🔸زهرا زیربغل مادربزرگ را که قدم از قدم نمی توانست بردارد، گرفته بود. چنگیز در حال خودش نبود. گوشه‌ای ایستاده بود. سید حال و اوضاع مادربزرگ را که دید، ترسید. با وجود خوردن قرص فشار و قرص زیرزبانی، هنوز حالش بد بود. قلبش درد می‌کرد و نفس نفس می‌زد. سید به چنگیز نگاهی انداخت. در حالی نبود که بتواند کاری کند. یکی باید خود چنگیز را جمع می‌کرد. فرصت نبود. زهرا چادر را دور مادربزرگ به نرمی پیچید. سید خم شد. مادربزرگ را کول گرفت و تا سرکوچه سریع و نرم، دوید. جسم نحیف مادربزرگ، روی دوش سید، تکان نخورد. زهرا و بچه‌ها دویدند. چنگیز به صدای بلند سید، از جا پرید: "بدو آقا چنگیز. بیا سوار شو." چنگیز دوید. ماشین حرکت کرد. 🔻عبدالله از دیدن چنگیز در خانه‌ی سید، تعجب کرد. به نزدیک ترین درمانگاه رفت. دکتر شیفت به محض دیدن مادربزرگ گفت "باید به بیمارستان ببرید." دلهره‌ای عجیب به جان زهرا افتاد:"کاش نیم ساعت پیش از همان مسجد به درمانگاه می‌رفتیم." تا بیمارستان یک ربعی راه بود. مادربزرگ نمی‌توانست نفس بکشد. سید داروخانه بزرگی دید: "وایسا آقا عبدالله" سرعت ماشین که کم شد، سید در را باز کرد و بیرون پرید. به دقیقه نکشیده بود که با کپسول کوچکی برگشت. آماده‌اش کرد و داد دست زهرا: "بگیر جلوی دهانشان." زهرا ماسک اکسیژن را جلوی صورت مادر بزرگ گرفت. بعد از چند دقیقه، قفسه سینه مادربزرگ آرام‌تر بالا و پایین رفت. به بیمارستان رسیدند، سید مادربزرگ را روی ویلچر گذاشت و همزمان به عبدالله گفت:" ی کم به نرمی با چنگیز حرف بزن از شوک در بیاد. چیزی بخورد هم خوب است."و رفت. ویلچر را به سرعت از شیب کنار پله ها بالا برد و داخل اورژانس شد. پرستار که چشمش به چهره مادربزرگ و کپسول اکسیژن افتاد، سریع دکتر را صدا زد و به سمت مادربزرگ دوید. https://eitaa.com/mahdavieat