eitaa logo
❥♥مهدویت❥♥
355 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
166 فایل
#ڪلیپ_استورے_مذهبے #پست_ثامن #رمان_از_شهــــــدا #مطالب_پزشڪی #مسابقه😊 ڪپی آزاد به شرط صلوات برای سلامتی آقام امام زمان❤ @mahdavieat 🍃اللهـــــ💞ـــــم عجل لولیڪ الفرج🍃 ارتباط بامدیرکانال @Rostami987
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل سوم..(قسمت اول)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین اصلان هر چند لحظه يك بار ناخودآگاه از صداي انفجارها خم و راست ميشود. آقا مهدي، آتش خيلي شديد شده. آدم نميتواند رد بشود؛ چه برسد بـه لـودر. نميتوانيم جلو برويم! آقا مهدي از بيل پايين ميپرد. صدايشان را ميشنوم: االله بنده سي، آنچه بچهها زير آتش دشمن بـدون خـاكريز و جـان پنـاه دارنـد مـيجنگنـد، آن وقـت شـماها ميترسيد جلو برويد؟ پس توكلّتان كجا رفته؟ به خدا اگر ميتوانستيم رد شويم، حرفي نبود. به حضرت عباس رد مـيشـويم. اما ميبيني كه نميشود. ـ اين حرفها چيست؟ خدا حضرت ابراهيم را از دل آتش نمـرود صـحيح و سـالم درآورد. اين آتش كه چيزي نيست. چند خمپاره در نزديكيمان منفجر ميشود. آقا مهدي ميپرد توي بيـل. صـداي اصلان را ميشنوم: «يا علي... حركت ميكنيم! دوباره لودر حركت ميكند. گلوله ها و تركشها با صدايي ناهنجار بـه بدنـه و بيـل لودر ميخورند. دست آقا مهدي را ميكشم و ميگويم: آقا مهدي، مواظـب باشـيد. آتش زياد است. آقا مهدي حرفي نميزند. يكباره صداي شادمانه او بلند ميشود: خدا را شـكر... رسيديم! آقا مهدي از بيل پايين پريد. به زحمت بلند مـيشـوم. گوشـة آسـمان در حـال روشن شدن است. بچه ها با خوشحالي به استقبالمان ميآيند. ميدانم كه ديـدن آقـا مهدي را زير آتش و در خط اول باور نميكنند. با كمك يكي از بچه ها پايين ميآيم. لودرچي با جديت در طول خط سرگرم خاكريز زدن ميشود. لنگ لنگان و بيسيم به دوش، همراه آقا مهدي به بچه ها سرميزنيم. آقا مهدي متوجه لنگيـدنم مـيشـود و ميگويد: چه شده ابراهيم... زخمي شدي؟ ميگويم: چيزي نيست. زانوم كمي ضربه خورده.آقا مهدي بيسيم را از پشتم برميدارد و ميگويد: چرا زودتر نگفتي مؤمن؟ بـرو استراحت كن. تو اين وضعيت؟ ـ به اميد خدا ديگر خطري نيست. موقع برگشتن، صدايت ميكنم... برو. با آنكه دلم نميآيد ازش جدا شوم، امـا بناچـار مـيروم و سـنگرِ خرابـهاي پيـدا ميكنم. يك امدادگر ميبيندم. ميآيد سراغم و زخمم را پانسمان ميكند. از شـدت خستگي به خواب ميروم. با صداي انفجار مهيبي از خواب ميپرم. آسمان روشن شده است و صداي لودرها لحظهاي قطع نميشود. بچهها روي خاكريز ميجنگند و بـه سـوي دشـمن شـليك ميكنند، به زحمت بلند ميشوم. خاكريز تا چشم كار ميكنـد، ادامـه يافتـه اسـت. اضطراب ميگيردم. چرا از آقا مهدي غافل مانده ام؟ نميدانم كجاست و چه ميكنـد. لنگ لنگان راه ميافتم. سراغش را از هر كس ميگيرم، نمـيدانـد. دلشـورهام بيشـتر ميشود. نكند بلايي سرش آمده باشد. يك بسيجي كه در حال پر كردن خشابش است، ميگويد: آقا مهدي؟ آنجاست. دارد خاكريز ميزند. جا ميخورم. خاكريز ميزند؟ چشمم به يك لودر مي خـورد كـه منهـدم شـده و صندلي رانندهاش خيسِ خون است. دلم هرّي ميريزد. از تك تك لودرچيها سـراغ آقا مهدي را ميگيرم. يكي از لودرچيها كه چفيه به سر و صورت بسته، با دست بـه لودر آخري اشاره ميكند. افتان و خيزان به لودر ميرسم. آقا مهدي، فرز و چـالاك، فرمان ميچرخاند، دنده چاق ميكند و بيل پـر از خـاك را روي خـاكريز مـيريـزد. صدايش ميكنم. برايم دست تكان مـيدهـد. ناگهـان خمپـارهاي در نزديكـي لـودر ميتركد. ميخزم روي زمين و تركشها ويزويزكنان از بالاي سـرم مـيگذرنـد. انگـار هزاران زنبور به جايي ميروند. سر بلند ميكنم و آقـا مهـدي را مـيبيـنم كـه روي فرمان افتاده است. شوكه ميشوم. درد پايم را فراموش ميكنم. نعره كشان ميدوم به سوي لودر و بالا ميروم. آقا مهدي، خيس خون روي فرمان نفس نفس ميزند. ميكشـمش پـايين. چنـد نفر به سويمان ميدوند. ضجه ميزنم: تو را به خدا، يك كاري بكنيـد... آقـا مهـدي زخمي شده.... آقا مهدي چشم باز ميكند و با صداي خفه ميگويد: چه شـده االله بنـده سـي... چيزي نيست، گريه نكن. اصلان جلوتر از ديگران سر ميرسد. ميزند به سرش. يا جدة سادات... چه شده آقا مهدي؟ آقا مهدي ميخواهد بلند شود؛ نميتواند. اصلان، چفيهاش را دور بدن آقا مهـدي ميبندد. چفيه سرخ ميشود. آقا مهدي به خاكريز اشاره ميكند و با درد مـيگويـد: براي فتح اينجا خيليها شهيد شدهاند. نبايـد يـك وجـب از اينجـا دسـت دشـمن بيفتد. خاكريز را تمام كنيد. يك تويوتا وانت ميآيد. به زحمت آقا مدي را سوار ميكنـيم. بچـه هـا بـه سـر و صورت ميزنند و گريه ميكنند. ماشين حركت ميكند. نشسته ام كنار آقا مهدي و بغلش كردهام. دستانم خيس خون است. آقـا مهـدي، لبخند بيرنگي ميزندو ميگويد: ديدي ابراهيم، خدا ما را هم از زيـر آتـش نمـرود گذراند. ميگريم و به جاده چشم ميدوزم. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
👌سیاه‌دانه و سیر را روی میخچه پا ضماد کنید تا برطرف گردد. برای از بین بردن میخچه، سیاه‌دانه و سیر را به اندازه مساوی بکوبید و روی محل میخچه قرار دهید و بگذارید تا سه ساعت بماند. هر روز این کار را به‌مدت یک هفته تکرار کنید. سنتی 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🚨حوادث🚨 🔺سه کشته و دو مصدوم در حادثه تصادف محور سمیرم یاسوج 🔺برخورد پژو و کامیون حمل دام در محور سمیرم _ یاسوج ۳ فوتی و دو مصدوم بر جای گذاشت 🔺علت حادثه در دست بررسی است. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘ ✅ 1⃣ با حکم فرمانده معظم کل قوا؛ امیر سرتیپ خلبان، "عزیز نصیرزاده" به عنوان جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح منصوب شد. 2⃣ طبق آخرین اخبار، پیمان جبلی ریاست سازمان صداوسیما را در دوره جدید به دلیل پایان زمان حکم علی‌عسکری برعهده می‌گیرد. 3⃣ محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در حکمی سید محمد جواد شوشتری را به عنوان مشاور و رئیس حوزه ریاست مجلس شورای اسلامی منصوب کرد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
همه موانعی که سالها جار می‌زدند که هست👇 🔺تحریم ها که هنوز هست 🔺دولت لیبرال و غربگرا جایش را به دولت انقلابی داده 🔺قیمتها داره میاد پایین 🔺توصیه هایFATF هنوز اجرا نشده 🔺واکسن به وفور هست 🔺به شانگهای پیوستن 🔺گمرک هم کالاهای اساسی هزار تن هزار تن داره تخلیه و بارگیری میشه 🔺کلنگ مسکن به میلیونی هم زمین خورده 🔺طرح خرید مستقیم از کارخانه هم برا کاهش واسطه ها و هزینه کلید خورده 🔺سوخت هم که جلو چشم دنیا میفروشیم و ارسال می کنیم. 🔺اروپا میگه بیا مذاکره کنیم، آمریکا هم که هیچ غلطی نمی کنه 🤔خب چه شده؟ دلشون برا ما سوخته؟ یا به احترام سیادت رییس جمهورمونه؟ یا شاید اونها هم منتظر یه بودند😂 ✍ محمود باقری 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🤦‍♂غفلت یا اجرای پروژه قبح زدایی؟؟؟ 🔻تیم بانوان فوتبال هفته گذشته برای حضور در رقابت های مقدماتی قهرمانی آسیا ۲۰۲۲ عازم تاشکند ازبکستان شد و لباس رسمی اعزام این تیم انتقاداتی را در پی داشت. در تصاویر منتشر شده از این اعزام، بانوان ملی پوش کت و شلوارهایی پوشیده اند که بیشتر مردانه بوده تا زنانه و برخلاف عرف فرهنگی و اجتماعی کشور است. 🔹دیدن این پوشش و فرم برای بانوان چیزی جز شترگاوپلنگ نبوده و معلوم نیست این ترکیب با طراحی قبلی بوده یا سلیقه شخصی؟! تماشای گذرای تصاویر پوشش بانوان ملی پوش به خوبی غیرمتعارف و ناهمگون بودن ترکیب لباس ها را نمایان می کند. 🔹این خرق عادت یکباره فدراسیون فوتبال جای تامل دارد و باید این سوال را از کمیته فرهنگی فدراسیون فوتبال پرسید که این طراحی و پوشش بر اساس کدام عرف و کدام شکل دینی انجام شده است؟ نمونه های قبلی که بیشتر هم پوشش ورزشی داشتند چه ایرادی داشت که این ساختار شکنی صورت گرفت؟ 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
⭕️ امیر نصیرزاده جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح شد 🔻امیر سرتیپ خلبان عزیز نصیرزاده به پیشنهاد رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، طی حکمی از سوی فرمانده معظم کل قوا به‌عنوان جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🔴 سند عضویت ایران در سازمان شانگهای تایید شد 👤( حسین امیر عبداللهیان ) وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که سند عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای به تایید سران رسید ✅ پی نوشت: کارشناسان سیاسی و اقتصادی معتقدند: عضویت در سازمانی با حضور قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان مثل چین و هند، مزایای فراوان اقتصادی، تجاری، حمل و نقل، ترانزیت، امنیتی و حتی فرهنگی برای ایران خواهد داشت. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
🌹🍃 : 🌷🕊 🌷🕊 فصل سوم..(قسمت دوم)🌹🍃 🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین حوصلة وحيد داشت سر ميرفت. نيم ساعت ميشد كه چشم بـه جـاده دوختـه بود. براي هر ماشين كه مـيگذشـت، دسـت بلنـد مـيكـرد؛ امـا هـيچ كـدام ترمـز نميكردند. آسمان در حال تاريك شدن بود و ستارة قطبي در شمال ميدرخشيد. ساكش را بر زمين گذاشت. خودخوري ميكرد كه چرا براي برگشتن بـه پادگـان دير كرده است. از دور، نور ماشيني را ديد كه نزديك ميشد. خدا خدا كرد كـه ايـن ماشين نگه دارد. ماشين نزديك شد. دست بلند كرد و با صداي بلند گفت پادگان... ماشين بسرعت از كنارش گذشت. لب گزيد. ماشين دهها متـر جلـوتر ايسـتاد و بعد عقب عقب آمد. وحيد با خوشحالي ساكش را برداشت و به سوي ماشـين دويـد. ديد كه ماشين پلاك سپاه دارد و تويوتا وانتي كرم رنگ است. مهدي، شيشة سمت راست را پايين كشيد. وحيد گفت: سلام اخوي. مهدي گفت: سلام. كجا ميروي؟ پادگان. ـ سوار شو. وحيد در باز كرد و كنار مهدي نشسـت. مهـدي دنـده چـاق كـرد و ماشـين بـه حركت درآمد. وحيد پرسيد: شما هم نيروي لشكر عاشورا هستيد؟ اگر خدا قبول كند. به مهدي نگاه كرد. نور بيرمقِ لامپ سقف بر سر و بدن مهدي ميتابيد. مهـدي گفت: تا اين موقع چرا بيرون مانده اي. حقيقتش من تازه به لشكر آمدهام. نميدانسـتم كـه از غـروب بـه بعـد بسـختي ميشود ماشين براي پادگان پيدا كرد چه كارهاي؟ ـ الان كه بسيجيام؛ اما دانشجوي هنر هم هستم. نقّاشم. آمدهام بجنگم؛ امـا بـه تبليغات مأمور شدم. رفته بودم اهواز، وسايل نقاشي بخرم. ميخواهم تصوير شـهدا را روي ديوارهاي پادگان بكشم. مهدي لبخندي زد و گفت: به به... خدا خيرت بدهد. كار شما ثواب جنگيدن در خط مقدم را دارد. هنرت را دست كم نگير وحيد متوجه نشد كه كي به پادگـان رسـيدند. بـين راه، كلّـي بـا راننـدهاي كـه نميشناخت، كپ زد و با او گرم گرفت. حتي چند لطيفه هـم بـراي مهـدي تعريـف كرد و هر دو خنديدند. مهدي، وحيد را تا نزديكي واحد تبليغات رساند و خداحافظي كرد. وحيـد وقتـي يادش افتاد اسم راننده را نپرسيده است كه ماشين از او دور شده بود سه روز بعد، گرماگرم ظهر تابستان، وحيد بيحال و كلافه از گرما در حـال گـذر از كنار ساختمان ستاد لشكر بود كه مهدي را ديد. مهدي در حال جمع كردن كاغذ پارهها و زباله هاي دور و اطراف ساختمان بود. وحيد آهسته جلو رفت و زد به گُردة مهدي. مهدي برگشت و هـر دو در آغـوش هم گره خوردند. وحيد گفت: «چه طـوري اخـوي؟ ايـن چنـد روزه خيلـي دنبالـت گشت؛ اما پيدات نميكردم. مهدي، عرق سر و صورتش را با پر چفيه گرفت و گفت: زير ساية شـما هسـتم. شما خوبيد؟ وحيد، دست مهدي را كشيد و زير سايباني رفتند. وحيد گفـت: پـدر آمرزيـده، مگر عقل نداري؟ مگر اينجا نيروي خدماتي نيست كه تو آشغال جمع ميكني؟ بـرو به رانندگي ات برس.مهدي خنديد و گفت: مگر مـن بـا نيروهـاي خـدماتي چـه فرقـي دارم؟ همـه بسيجي هستيم و به خاطر خدا به اينجا آمدهايم. بيا تو هـم كمـك كـن زبالـه هـا را جمع كنيم. شوخي ميكني؟! من وآشغال جمع كردن؟ ول كن بابا. بيا برويم به واحد ما تـا يك ليوان شربت آبليمو به خوردت بدهم، سر حال بيايي، بيا برويم. ـ نه... خيلي ممنون. بايد زباله ها را جمع كنم. انشاءاالله يك وقت ديگر. وحيد اصرار كرد؛ اما مهدي نرفت. دست آخر، وحيد بـا دلسـوزي گفـت: ببـين اخوي، يكي از دوستان من تو ستاد لشكر بيا و برو دارد. دوسـت داري بهـش بگـويم منتقلت كنند به واحد ما؟مهدي، دست بر شانة وحيد گذاشت و گفت: ممنون... همـين جـا كـه هسـتم، راضي ام. 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
باسلام همراهان خوب کانال مهدویت برای بهتر شدن کانال یا نظرات انتقادات پیشنهادات خود را به آیدی زیر با ما درمیان بگذارید سپاسگزارم🙏🙏 @rostami987👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا