🍃🌹🍃
برا ما اَخ، برا خودشون ایده آل😐
🔴 حمایت از زنان توی فرهنگ خودشون اینجوریه که مادر بودن بر هرچیزی ارجحیت داره، اما حمایت از زنان ایرانی اینجوریه که میگن شما باید لخت بشید ،هرزگی کنید و سگ نگه دارید
🔞عکس فوق متعلق به نماینده استرالیا در مجلس این کشور است که برای حمایت از زنان صورت گرفت .
#فرزندآوری
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️💢⭕️
⭕️مگه زن با زن فرق میکنه؟!
🔻 دستنوشته یک کاسب باشرف که در حد خودش کار رسانهای انجام داده، خدا خیرت بده👌
🍃🌹ـــــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
با تمسخر از بابا بزرگم پرسیدم: بابا بزرگ، آخه شما چطوری زندگی می کردین!؟🤔
نه تکنولوژیی؛ 📡
نه هواپیمایی؛ ✈️
نه ماشینی؛ 🚕
نه کامپیوتری؛ 💻⌨️🖥
نه موبایلی ..! 📲📱
گفت: همونطوری که شما الان زندگی می کنین ..!
نه نمازی
نه عبادتی
نه تربیتی.. نه اخلاقی ..! نه ادبی...
نه احترامی
نه شعوری...
😐😐
ینی له شدم...😱😅
طنزو خنده 😊😊😊😊
توییت سخنگوی وزارت امور خارجه
🔺 آمریکا از سفر رئیس جمهور ایران به سوریه و نتایج آن ابراز نگرانی کرده و آنها را شرور توصیف کرد!
🔺 البته عصبانيت رژیم شروری که شاخ آن در سوریه و کل منطقه توسط ایران و محور مقاومت شکسته شده و باید به حضور متجاوزانه خود در سوریه پایان دهد، طبیعی است.
"عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر."
shab-ashooraii-03.mp3
1.39M
🔷صدا و محتوایی بهشتی از شهید آوینی که همه آلودگی های دنیای جهنمی ما را از بین می برد.
💐آن را به بهترین دوستانمان هدیه دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*کسانیکه اهل نماز شب هستند، حتماً این کلیپ رو ببینند، تا با این ذکر بعد از نماز وتر پاداشی عظیم نصیبشان شود*
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای #فرج
#رسانه_باشید
http://eitaa.com/mahdavieat
حتما عضو کانال مهدویت بشوید
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰کولاک دوباره مداح انقلابی حاج حسین طاهری، عاشقتم ای مقتدر مظلوم، برای رهبر معظّم انقلاب...
🌷من پای تو هستم حتی اگه هیچکس پای تو نمونه
قدرتو میدونم حتی اگه هیچکس قدرتو ندونه
حق تویی حتی اگه دور تو خلوت بشه
حتی اگه توی شهر بهت اهانت بشه
عاشقتم هر چند که بشم محکوم
عاشقتم ای مقتدر مظلوم
راه حق برا من اون مسیریه که یاورش تو باشی
اولش تو باشی آخرش تو باشی رهبرش تو باشی
کعبه طوافم نشه روزشو سر میکنه
هر کی جدا شه ازت خودش ضرر میکنه
عاشقتم ای عشق غیور من
عاشقتم تنهای صبور من
عاشقتم هر چند که بشم محکوم
عاشقتم ای مقتدر مظلوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اظهارات مجری شبکه من و تو برای تایید یا رد یک ویدئو!!!
🔹 این برنامه برای من جالب بود؛ اگر این محتوا را صداوسیما نساخته بود و یک تلویزیون خارجی ساخته بود اتفاقا خوشم میآمد!!!
|
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ...
🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام .
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸از عمق جان نفس بکش
🌿نگرانیهایت را به خدا بسپار
🌸چایت را با آرامش خیال بنوش
🌿و تمام خاطراتِ خوبت را مرور کن
🌸این تنهـا هدیـهای هست کـه
🌿میتوانی به خودت بدهی
🌸سـلام صبحتون پر امیـد
🌿حال دلتون قشنگ
🌸روزای عمرتون گرم محبت
🌿زندگیتون پراز عطر و مهربانی خداوند.
http://eitaa.com/mahdavieat
🍁دنیا مانند گردویی است بی مغز!
ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا میڪنند...
به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد.
یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن،
گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند...
ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد.
پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟!
گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا میڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت...
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه میرویم...
http://eitaa.com/mahdavieat
🛅طبق گفته دکتر غلامی، در فصل آخر سال 1401، بانک مرکزی به هر کارمندش حداقل 1.3 میلیارد تومان وام قرضالحسنه با مدت بازگشت بیش از 30 سال پرداخت کرده است‼️
قرض الحسنه با بازگشت ۳۰ساله؟ 😳
یعنی ماهی ۳ میلیون
یک میلیاردتومن سی سال دیگه پول توجیبی بچههاهم نمیشه، تا اون موقع قسط میدن؟ اونم چقدر؟ ماهی ۳ تومن. اصلا زندهان تا اون موقع؟ اصلا مضحکه این اعداد و ارقام
آقا دلار، تحریم و دشمن و همه چیو ول کنید بانکهارو بچسبید. اینها تورم واقعی رو درست میکنن. تازه این گوشهای از کرامات بانکهاس
حسیندارابی
💢توجه توجه 💢: وقتی آقای دارابی میگه #دلار رو ول کنید یعنی دقیقا گلوگاه دلاره که ایشون از ترس #دلارزدایی داره به همه چیز چنگ میاندازه والا این روند بانک ها رو خود من که یک آدم معمولی هستم حداقل هفت هشت سال بیشتره میدونم ، حالا چیشده یهو این روند براتون مهم شده ؟!
بعله درسته یکی دست گذاشته روی یک جای حساس یعنی #دلار
در اینکه باید از این روند بانکها جلوگیری بشه که شکی نیست و بارها هم گفتیم؛ مهم حذف دلار از مواد اولیه و بطور کلی #دلارزدایی است که جیغ خیلی ها رو در میاره ‼️
مگر بقیه کارکنان دولت،، شهروند این کشور نیستند⁉️
چرا اینقدر در کشور تبعیض وجود دارد⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 جاویدالاثر، سردار شهید حسن اکبری
نثار ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تاکنون#صلوات🌹🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
❣متوسل بشیم به شهدا❣
#حکایت
💎 روزی در نماز جماعت موبایل یک نفر زنگ خورد
زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود
بعد از نماز همه او را سرزنش کردند
و او دیگر به نماز نرفت.
.
همان مرد به کافه ای رفت
و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست.
مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره،
فدای سرت...
و او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد.
.
حکایت ماست:
جای خدا مجازات می کنیم جای خدا می بخشیم...
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃⛔️
صحبتهای مادر و همسر شهید الداغی پس از انتشار تصاویر خصوصی شهید با همسرش
پ ن: چقدر امثال مصی به نکبت افتادن که گوشی خانم شهید را هک میکنن باهاش کاسبی راه بندازن😐
یه کم فقط یه کم انسان باشید، شاید خوشتون اومد
🍃🌹ـــــــــــــــ
http://eitaa.com/mahdavieat
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دوستان نماز جمعه رفتید ببینید امامان جمعه موضوع شاستی بلند را مطرح میکنند یا اظهارات امام جمعه رشت را
یا از کنار هردو عبور میکنند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
پارت١٠١
فاطمه دوباره شروع کرد به حرف زدن: فائزه... من اون همه بازی کردم... اون همه دروغ گفتم... اون همه توطعه کردم... همه اینا برای به دست آوردن جواد بود... جوادی که از بچگی دوسش داشتم ولی اون همیشه منو مثل خواهر خودش دید... فائزه من تورو از جواد گرفتم و هرکاری که در توانم بود برای خراب کردن تو جلوش و عزیزکردن خودم کردم... ولی نشد... نشد فائزه... نشد... عاشق نشداون تورو میخواست... اون رو میخواد... اون از تو دست نمیکشه دختر... من فقط شیش ماه تموم زندگی رو به کام هممون تلخ کردم... تو هر چه قدر سختی کشیدی جواد ده برابر کشید... منم این وسط شدم کسی که آب شد با آب شدن جواد... دیگه نتونستم ادامه بدم فائزه... تو رو نگاه کردم و خودمو... تو بخاطر عشقت به جواد همه چیت گذشتی... ولی من بخاطر عشقم به جواد از همچی گذشتم... تو همه چیت جواد بود که ازش گذشتی... ولی من از همه چی که انسانیت و شرف و معرفت و دین و ایمون بود گذشتم... فائزه ما هر سه مون توی این بازی باختیم... هیچ کس به خواسته هاش نرسید... فقط...
با صدای پر از گریه گفتم: فقط چی؟
فاطمه: فقط مهدی برد...
به معنای واقعی کلمه شک بهم وارد شد... یعنی چی... این داره چی میگه...
باتردید پرسیدم: کدوم مهدی؟
فاطمه: همون آشغالی کرد امشب قراره کنار بشینه سر سفره عقد... همون پسرخاله عوضیت... من و اون تو دانشگاه نیشابور همکلاسیم... به طور اتفاقی فهمیدیم که چیکار همدیگه ایم... از عشقم به جواد گفتم و اون از عشقش به تو... مهدی گفت میخوای به دستش بیاری؟ گفتم اره... گفت پس بیا یه بازی رو شروع کنیم که هردومون به عشق بچگیمون برسیم... بهم گفت باید جواد رو جلوت خراب کنم... فکر نمیکردم موقعیتش به این زودی جور شه ولی یه شب بهم زنگ زد... گفت فائزه اومده قم... سریع بلیط بگیر با اولین پرواز برو قم... همه حرفایی که بهت زدم نقشه مهدی بود... اون حتی میدونست دقیقا تو تو چه ساعتی کجایی و منو میفرستاد همونجا... مهدی گفت چه ساعتی حرمی منم به خاله گفتم حرم میخوام اونم جوادو مجبور کرد شب منو بیاره حرم... توی حرمم مهدی گفت مطمئن باشم تو میای جلو و ازم میپرسی من کیم... منتظرت بودم... مهدی گفته بود تورو میشناسه... گفته بود تو هیچ حرفی به جواد نمیزنی و همه چیز رو تموم میکنی... گفته بود باید اعتماد به نفستو نابود کنم... موفقم شدم... همه چیز طبق نقشه ما پیش رفت... منم همش داشتم سعی میکردم جوادو عاشق خودم کنم... _ببخشید یه لحظه
صدای مرد اومد چادرمو پوشیدم...
_خب...
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خانم خبرنگار و آقای_طلبه💗
پارت١٠٢
تا اینکه یه شب مهدی زنگ زد و گفت سریع زنگ بزنم به تو و خبر نامزدیمونو بدم چون تو میخوای به جواد زنگ بزنی و همه چیزو بگی... منم زنگ زدم بهت... بازم جلوتورفته بودم... مهدی گفت برای ضربه آخرم شده با گوشی جواد بهت اس بدم و نامزدی دعوتت کنم... فائزه من همه این کارارو کردم... ولی فقط روز به روز خودم داغون شدم با دیدن داغون شدن جواد از عشق زیادش به تو... فائزه این وسط فقط مهدی به هدفش رسید...
فاطمه سکوت کرد...
_باورم نمیشه... تمام مدت همه چیز بازی بود... تمام بدبختیام... تموم زجر کشیدنام... چرا الان داری میگی لعنتی؟؟؟ چرا الان؟؟؟
فاطمه: طلبکار من نباش... تخصیر خودته که پا پس کشیدی... من همینم که الان دارم بهت میگم خودش خیلیه... میتونستم بعد عقدت بهت بگم که دیگه راه برگشتی نداری.... یا حتی بهت هیچ وقت نگم... ولی بهت گفتم قبل اینکه زندگیت کامل خراب شه... فائزه... این عقدو بهم بزن... آبرو اون مهدی عوضی رو جلوی همه ببر... تورو خدا دلت به حالش نسوزه... اون خیلی عوضیه... فائزه یه کاری کن... فائزه نباید امشب بشینی سر سفره عقد اون مرد...
_فعلا همه چیزو بزار کنار... فقط بگو محمدم الان کجاست؟
فاطمه: دیشب اومد کرمان... الانم اونجاست... نمیدونم کجا رفته... فائزه یه کاری کن... تورو خدا یه کاری کن
به خودم اومدم... خیلی دیر شده... غروب شده بود...
_من باید برم... باید برم جلوی این اتفاقو بگیرم....
فاطمه: برو تورو خدا... اینم بدون هر شاهدی که خواستی من هستم... فقط نزار زندگی دوتاتون بسوزه...
گوشی رو قطع کردم و خم شدم و گوشه چادر سفیدم که سرم بود رو بوسیدم... اینو شب اول خواستگاری برام آورده بود...
از حیاط رد شدم و وارد خونه شدم.متعجب به چشمای سرخ و متورمم خیره شده بودن... به بابا نگاه کردم.
_بابا میشه بیاید اتاقم باید باهاتون حرف بزنم.
بابا: چرا صدات اینجوری شده؟
چرا گریه گردی؟
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خانم.خبرنگار و آقای طلبه💗
پارت١٠٣
_شما بیاید من بهتون توضیح میدم.
وارد اتاقم شدم و بابا پشت سرم اومد تو و در رو بست
_بابا... باید همین الان این مراسم عقد رو بهم بزنیم.
بابا با خشم فریاد کشید: چی داری میگی؟؟
_بابا...بابا...بابا بخدا این دفه دیگه الکی نیست... بابا به جون خودت... به جون مامان... به جون محمدجواد دارم راس میگم...
بابا: به جون محمدجواد؟؟؟
_آره بابا به جون محمدجواد...
بابا مهدی یه آدم عوضیه....
بابا همه بدبختیامون این مدت زیر سر مهدی بود
بابا: دختر گریه نکن مثل آدم حرف بزن بگو چیشده
رو به روی بابا نشستم و با گریه همه چیزو براش تعریف کردم.... همه چیزو... از سفر قم تا همین الان... و همه حرفای فاطمه رو....
بابا با شک گفت: فائزه نکنه این حرفایی که این دختره زده دروغ باشه...
تا اومدم جواب بابارو بدم کل زنای فامیل ریختن توی اتاق
مامان: زود باش مادر این چادرو بپوش بیا بشین سر سفره عقد عاقد اومده
خاله ناهید: زود باش عروس گلم مهدی منتظره
عمه: دختر تو چرا چشمات این قدر قرمزه
به بابا نگاه کردم... اونم داشت نگاهم میکرد... نمیخواستم بازم با آبروش بازی کنم... با بغض صداش کردم: بابا
بابا: شماره اون دختره رو بده و خودتم برو بشین سر سفره عقد
گوشیم رو دادم به بابا و چادری که مامان داد و سر کردم و با خانوما از اتاق رفتیم بیرون روی صندلی کنار مهدی نشستم و به سفره عقد خیره شدم.
منتظر بودم... منتظر بابا بودم...
مطمئن بودم اون نمیزاره من بدبخت شم...
نم نم اشکام روی صورتم می بارید و سعی داشتم چادر رو تا آخرین حد ممکن پایین بکشم... برخلاف تصورم بابا بعد یه رب اومد و کنار عاقد روی صندلی نشست و گفت شروع کنید حاج آقا.
همه امیدم زره زره با اشکام ریخت
عاقد: دوشیزه مکرمه منوره عروس خانوم خانم فائزه جاهد بنده وکیلم شمارو به عقد دائمی آقا داماد مهدی ترابی در بیاروم؟ آیا بنده وکلیم؟
فاطمه با خنده گفت: عروس رفته گل بچینه
همه شروع کردن به کف زدن و کیل کشیدن
عاقد بار دومم گفت و این بار با جواب خانم که گفت عروس رفته گلاب بیاره رو به رو شد... عاقد درحال خوندن خطبه برای بار سوم بود و من درحال جون دادن که نگاهم به قرآن توی دست مهدی افتاد... بدون اینکه نگاهش کنم قرآن رو از دستش گرفتم توی دستم و باز کردم
عاقد گفت: برای بار سوم عروس خانم بنده وکلیم؟
از پشت چشمای تر و پر از اشک سعی کردم یه خط از قرآن رو بخونم.
نگاهم روی خط اول صفحه خیره موند.
و توکلت الی الله و کفی بالله وکیلا
http://eitaa.com/mahdavieat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
▪️این عکس نماینده ی استرالیاست،برای زنان و دختران ما نسخه هرزگی می پیچن و سرگرمشون میکنن با سگ و گربه،اما به خودشون که می رسه مادر بودن میشه اولویت....
http://eitaa.com/mahdavieat