❥♥مهدویت❥♥
قــــــرار عاشــــقانه❣ 🍃 قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا سر ع
عزیزان امروز متعلق به امام عصر ما اقام صاحب الزمان در این پویش شرکت کنید و برای امدنش همه صلوات بفرستیم وبرای تعجیل در فرجش دعا کنیم زیرا براورده شدن دعای ما در تعجیل فرج اقاست...🤲🤲🤲🤲🌹🌹🌹😊😊
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتون شاد عیدتون مبارک🌸💐💐💐💐💐🍪🍪🍪
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
💞شهید مدافع حــــــــــرم💞
🍃قایم شدیم 🍃
تا اینکه دوره آموزشی احمد تمام شد و احمد از داخل هواپیما تماس گرفت تا از من و مادرش خداحافظی کند گفتم فقط یک سوال فلانی که آمده بود برای آموزش عقیدتی سیاسی ندیدید؟
گفت چرا دیدیم ولی بو بردیم که برای برگرداندن ما آمده به همین خاطر جلوی چشمش آفتابی نشدیم حتی سر کلاس عقیدتی هم می رفتیم ولی طوری پشت بچه ها قائم می شدیم که ما را نبیند گفتم اسمتان هم توی دفتر آموزشی نبود گفت خب من اینجا دیگر احمد مکیان نیستم احمد عباسی فرزند حب علی هستم به همین خاطر اسم ما را پیدا نکرده اند گوشی را به مادرش دادم او هم حلالش کرد و بالاخره پای احمد به دفاع از حریم حضرت زینب سلام الله علیها باز شد
👈راوی: پدر شهید
حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
🌹بچه ها را برگردانید 🌹
همان یکی دو هفته اول که اینها رفته بودند برای آموزشی داعشی ها خیلی سر و صدا راه انداختند و جنایتهای زیادی کردند مادر احمد و دوستش به ما فشار آوردند که هر طور شده باید بچه ها را بر گردانید من با یکی از دوستانم تماس گرفتم و ماجرا را گفتم اتفاقا می خواست برای تدریس مسایل عقیدتی سیاسی به محل آموزش بچه ها برود گفت اگر اون ها رو دیدم حتما بر می گر دونم ولی بنده خدا توی پادگان و کلاس ها هر چقدر که گشته بود بچه ها را ندیده بود رفته بود دفتر آموزشی و اسم بچه ها را گفته بود ولی آنجا هم اسمی از بچه ها نبود جالب اینکه بچه ها زنگ می زدند و می گفتند ما در همین پادگانیم ولی بنده خدا هر چه تلاش می کرد پیدایشان نمی کرد.
👈راوی:پدر شهید حجت الاسلام و المسلمین مجید مکیان
🦋قربانی🦋
ده روزی از حضورمان در پادگان آموزشی نگذشته بود که دیدیم دوست پدر احمد که سپاهی بود وارد پادگان شد مربی اموزش عقیدتی سیاسی بود چون این بنده خدا با من خیلی آشنایی نداشت وقتی سر کلاس می رفتیم من جلو می نشستم سینه سپر می کردم و دست هایم را کمی باز می گرفتم تا احمد بتواند پشت سر من قایم شود احمد هم سرش را پایین می گرفت و خودش را جمع و جور می کرد که در زاویه دید این بنده خدا قرار نگیرد ما آنجا نذر کردیم و خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها گفتیم اگر از این مراحل رد شدیم و آمدیم سوریه یک گوسفند قربانی می کنیم
👈راوی: دوست و همرزم شهید احمد مکیان
#شهیدانه
#ادامه دارد...
روحت شاد داداش احــــمد🖤
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
زینتذکرفرجنامشریفزینباست...
🌱مشکل امر فرج
با دست او وا میشود
🌱بر خود مَهدی قسم
این کار، کار زینب است
#اللهمعجللولیکالفرج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
شبتونمهدوی🌙
#میلاد_حضرت_زینب
#امام_زمان
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat