فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #کلیپ
⭕️استاد #رائفی_پور
پیشنهاد دانلود
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:پنجاه ونه
با شنیدن سہ ڪلمہ ے آخر ضربان قلبم بالا رفت
صداش رو مے شنیدم!
صداے قلبم رو بعد از پنج سال مے شنیدم!
آب دهنم رو قورت دادم،چشم هام رو باز و بستہ ڪردم،آروم بہ سمت سهیلے برگشتم.
بہ ڪاشے هاے زیر پاش زل زدہ بود،گونہ هاش سرخ شدہ بود.
خبرے از اون لحن محڪم و قاطع ڪہ گفت "نگفت عاشقش نشو " نبود!
دست چپش رو برد بالا و گذاشت روے پیشونیش،از روے پیشونے دستش رو ڪشید همہ جاے صورتش
و روے دهنش توقف ڪرد.
چند لحظہ بعد دستش رو از روے دهنش برداشت،همونطور سر بہ زیر گفت:فقط بهم یہ فرصت بدید
همین!
نگاهم رو بہ ڪفش هاے مشڪے براقش دوختم.
این مردے ڪہ رو بہ روم ایستادہ بود،امیرحسین سهیلے،استاد دانشگاهم و دوس ت امین!
خب دوست امین باشہ،مگہ مهمہ؟
مگہ امین بیشتر از یہ پسرہ ے همسایہ ے سادہ س؟
لبخندے نشست روے لب هام.
توے قلبم گفتم:فقط یہ پسرہ همسایہ س همین!
قلبم گفت:سهیلے چے؟
جوابش رو دادم:بهش فرصت مے دم همین!
همین،با معنے ترین ڪلمہ ے اون شب بود!
صداے شهریار از توے حیاط بلند شد:هانیہ بدو مردم منتظرن!
همونطور ڪہ چادرم رو سر مے ڪردم با صداے بلند گفتم:دارم میام دیگہ!
از اتاق خارج شدم،مادرم قرآن بہ دست ڪنار در خروجے ایستادہ بود.
شهریار با خندہ گفت:آخہ ماد ر من این قرآن لازمہ مراقبش باشہ یا پسر مردم؟
چپ چپ نگاهش ڪردم و چیزے نگفتم.
قرآن رو بوسیدم و از زیرش رد شدم،پدرم بہ سمتم اومد و گفت:حاضرے بابا؟
سرم رو بہ نشونہ ے مثبت تڪون دادم.
پدر و مادرم سوار ماشین شدن،شهریار هم دنبالشون رفت.
عاطفہ ڪنارم ایستاد با لبخند نگاهم ڪرد و گفت:استرس دارے؟
سریع گفتم:خیلے!
جدے نگاهم ڪرد و گفت:عوضش بہ این فڪر ڪن از ترشیدگے درمیاے!
با مشت آروم ڪوبیدم بہ بازوش و گفتم:مسخرہ!
خندید و چیزے نگفت.
شهریار شیشہ ے ماشین رو پایین ڪشید و گفت:عاطفہ خانم شما دومادے؟
رو بہ پدر و مادرم ادامہ داد:دارن دل و قلوہ میدن!
با حرص گفتم:شهریار نڪنہ تو عروسے انقد عجلہ دارے!
عاطفہ اخم ساختگے ڪرد و گفت:با شوور من درست حرف بزن.
ایشے گفتم و بہ سمت ماشین رفتم.
عاطفہ در رو بست،قبل از من ڪنار شهریار نشست،من هم سوار شدم،پدرم با گفتن بسم اللہ الرحمن
الرحیم ماشین رو روشن ڪرد.
شهریار با ترس چشم هاش رو دوخت بہ سقف ماشین و لبش رو بہ دندون گرفت.
تو همون حالت سرش رو بہ سمت چپ و راست تڪون داد و گفت:خدا میدونہ قرارہ چہ بلایے از آسمون
نازل بشہ ڪہ ما هر قدممونو با قرآن و بسم اللہ برمیداریم.
شهریار رو بہ من جدے ادامہ داد:خواهرم حداقل همین تهران مراسم میگرفتے!تا قم نمے رسیما!
مادرم با تحڪم گفت:شهریار!
شهریار نگاهے بہ مادرم انداخت و گفت:چشم مامان جونم چیزے نمیگم!
پدرم با خندہ گفت:آفرین.
عاطفہ نگاهم ڪرد و با اضطراب گفت:هانیہ چادرت ڪو؟
خواستم دهن باز ڪنم ڪہ شهریار گفت:رو سرش!
برادر بزرگم نمڪدون شدہ بود!
یعنے خوشحال بود،خیلے خوشحال!
عاطفہ گفت:منظورم چادر سفیدہ!
آروم گفتم:جیران خانم میارہ!
صداے هشدار پیام موبایلم بلند شد ،با عجلہ موبایلم رو از توے ڪیفم درآوردم.
رمز رو زدم و وارد صندوق پیام ها شدم.
حنانہ بود. "عروس خانم ڪجایے داداشم رماتیسم گرفت از بس این ڪوچہ رو بالا پایین ڪرد"
بے اختیار لبخندے روے لبم نشست،عاطفہ با شیطنت گفت:یارہ؟
سرم رو بلند ڪردم و گفتم:نہ خواهر یارہ!
مادرم برگشت سمت ما و گفت:هانے،بهارم دعوت ڪردے؟
سرم رو تڪون دادم:آرہ میاد حسینیہ!
یڪ ساعت بعد رسیدیم سر خیابون دانشگاہ،پدرم خیابون رو رد ڪرد و وارد ڪوچہ ے حسینیہ شد.
لبم رو بہ دندون گرفتم و شروع ڪردم بہ جویدن.
نزدیڪ حسینیہ رسیدیم،سهیلے دست بہ سینہ جلوے حسینیہ قدم مے زد.
سرش رو بلند ڪرد،نگاهش افتاد بہ ما.
ایستاد،پدرم براش بوق زد،با لبخند سرش رو تڪون داد.
پدرم ماشین رو پارڪ ڪرد و پیادہ شد.
سهیلے و پدرم مشغول صحبت شدن.
ڪت و شلوار آبے نفتے با پیرهن سفید پوشیدہ بود.
موها و ریش هاش مرتب تر از همیشہ بود!
استادم داشت داماد مے شد!
داما د من!
مادرم چادرش رو مرتب ڪرد و پیادہ شد،عاطفہ چشمڪے بہ شهریار زد و گفت:مام بریم.
دستگیرہ ے در رو گرفتم و گفتم:باهم بریم!
شهریار در رو باز ڪرد و پیادہ شد.
عاطفہ هم پشت سرش!
نگاهم بہ شهریار و عاطفہ بود ڪہ چند تقہ بہ شیشہ ے پنجرہ ے ڪنارم باعث شد ڪہ سرم رو
برگردونم.
پدرم بود،در رو باز ڪردم و پیادہ شدم.
پدرم دستم رو گرفت،باهم قدم برمے داشتیم،چند قدم با سهیلے فاصلہ داشتیم.
با دیدن من نگاهش رو دوخت بہ گوشہ ے چادرم و گفت:سلام!
آروم جوابش رو دادم.
دیگہ نایستادم و وارد حسینیہ شدم.
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:شصت
با لبخند بہ حسینیہ نگاہ ڪردم، برعڪس دفعہ ے اولے ڪہ اومدم سیاہ پوش نبود!
ماہ شعبان بود و حسینیہ هم رنگ ماہ گل بارون و با پرچم هاے رنگ!
چیزے ڪہ قشنگترش مے ڪرد سفرہ ے عقد سفید و نقرہ اے بود ڪہ وسط حسینیہ مے درخشید!
مادرم و عاطفہ همراہ جیران خانم و حنانہ ڪنار سفرہ ے عقد نشستہ بودن.
خانم محمدے
بہ سمتم اومد و روبوسے ڪرد.
حنانہ و جیران خانم هم اومدن ڪنارمون.
جیران خانم گونہ هام رو بوسید و تبریڪ گفت.
حنانہ با شیطنت گفت:مامان خانم من ڪہ گفتہ بودم عروستو دیدم.
چشم غرہ اے بہ حنانہ رفتم،جیران خانم بستہ ے سفیدے بہ سمتم گرفت و گفت:هانیہ جان برو چادرتو
عوض ڪن!
تشڪر ڪردم و بستہ رو ازش گرفتم،همراہ حنانہ رفتیم گوشہ ے حسینیہ،چادر مشڪے م رو درآوردم و
دادم بہ حنانہ.
بستہ رو باز ڪردم،چادر سفید تورے با اڪلیل هاے نقرہ اے!
هم خونے جالبے با سفرہ ے عقد داشت.
شال سفید رنگم رو مرتب ڪردم،چادر رو سر ڪردم.
رو بہ حنانہ گفتم:چطورہ؟
با ذوق نگاهم ڪرد و گفت:عالے!
حنانہ دو سال از من ڪوچیڪتر بود اما روحیہ ے شیطونش بہ یہ دختر نوزدہ سالہ نمیخورد!
دوربینش رو گرفت سمتم و گفت:وایسا!
با خندہ گفتم:تڪے؟
نگاهش رو از دوربین گرفت و گفت:چہ هولے تو! خوبہ چند دیقہ دیگہ محرم میشید! چند دیقہ دیگہ
عڪس دونفرہ بخواہ.
بشگونے از دستش گرفتم و گفتم:بچہ پررو!خواهر شوهر بازے درنیار.
حنانہ بے توجہ بہ بشگونے ڪہ ازش گرفتم سریع دوربین رو بالا گرفت و عڪس گرفت!
با لبخند گفت:بفرمایید اینم اولین عڪس دونفرہ!
با تعجب گفتم:وا!
با چشم و ابرو بہ پشت سرم اشارہ ڪرد.
سرم رو برگردوندم،سهیلے چند قدمیم ایستادہ بود.
جا خوردم مثل خنگ ها گفتم:واااا!
سریع دستم رو گذاشتم روے دهنم!
حنانہ شروع ڪرد بہ خندیدن.
سهیلے لبش رو بہ دندون گرفتہ بود،مشخص بود خودش رو نگہ داشتہ نخندہ!
خجالت زدہ خواستم برم پیش بقیہ ڪہ حنانہ گفت:هانے خوبے رنگ بہ رو ندارے!
آروم گفتم:خوبم یڪم فشارم افتادہ.
سهیلے سریع دستش رو داخل جیب شلوارش ڪرد و شڪلاتے بہ سمتم گرفت.
حنانہ نگاهے بهمون انداخت و گفت:خب من برم!
و چشمڪے نثارم ڪرد.
نگاهم رو دوختم بہ دست سهیلے.
آروم گفت:براے فشارتون!
چند لحظہ بعد ادامہ داد:شیرینے اول زندگے!
گونہ هام سرخ شد،آب دهنم رو قورت دادم و شڪلات رو ازش گرفتم.
زیر لب گفتم:ممنون!
_سلام زن داداش!
سرم رو بلند ڪردم،امیررضا سر بہ زیر چند مترے مون ایستادہ بود.
چادر رو روے صورتم گرفتم و گفتم:سلام!
سهیلے با لبخند نگاهش ڪرد،سریع رفت ڪنار سفرہ ے عقد.
با عجلہ گفتم:منم برم پیش خانما دیگہ!
بدون اینڪہ منتظر جوابے ازش باشم رفتم بہ سمت بقیہ.
بهار هم رسید،محڪم بغلم ڪرد زیر گوشم زمزمہ ڪرد:هانے این برادر شوهرت چند سالشہ؟
آروم گفتم:از ما ڪوچیڪترہ!
از خودش جدام ڪرد و زیر لب گفت:خاڪ تو سرت!
صداے یااللہ گفتن مردے باعث شد همہ بلند بشن.
روحانے مسنے وارد شد،پشت سرش هم پدرم و پدر سهیلے.
سهیلے بہ سمت مرد رفت و باهاش دست داد.
با اشارہ ے مادرم،نشستم روے صندلے.
بهار و حنانہ هم سریع بلند شدن و تور سفید رنگے رو از دو طرف بالاے سرم گرفتن.
جیران خانم دو تا ڪلہ قند ڪوچیڪ تزیین شدہ سمت عاطفہ گرفت و گفت:عاطفہ جون شما زحمتش رو
میڪشے؟
عاطفہ با گفتن:با ڪمال میل،ڪلہ قندها رو از جیران خانم گرفت و پشت سرم ایستاد.
چادرم رو جلوے صورتم ڪشیدہ بودم،روحانے ڪنار سفرہ ے عقد نشست،مشغول صحبت با سهیلے
بود.
هنوز هم نمیتونستم بگم امیرحسین!
سهیلے ڪتش رو مرتب ڪرد و روے صندلے ڪناریم نشست.
استرسم بیشتر شد،انگشت هام رو بہ هم گرہ زدم.
روحانے شروع ڪرد بہ صحبت ڪردن.
انگشت هام رو فشار میدادم.
صداے سهیلے پیچیید تو گوشم:شڪلات!
نگاهے بہ دست هاے عرق ڪردہ م،ڪردم.
شڪلات بین دست هام بود،آروم بستہ ش رو باز ڪردم و گذاشتم تو دهنم.
سهیلے قرآن رو برداشت و بوسید.
آروم گفت:حاج آقا استادم هستن،یہ مقدار صحبتشون طول میڪشہ شڪلاتتون تموم شد بگید قرآن رو باز
ڪنم.
سریع شڪلاتم رو قورت دادم،اما بہ جاے شیرینے شڪلات آرامش سهیلے آرومم ڪرد.
آروم گفتم:من آمادہ ام.
قرآن رو باز ڪرد و بہ سمتم گرفت.
نگاهم رو بہ آیہ هاے سورہ ے نور انداختم.
روحانے شروع ڪرد بہ خطبہ خوندن اما نمے شنیدم!
حواسم پیش اون صدا بود،همون صدایے ڪہ تو همین حسینیہ بهم گفت دخترم!
انگار اینجا بود،داشت با لبخند نگاهم مے ڪرد!
اشڪ هام باعث شد آیہ ها رو تار ببینم،صداش ڪردم:یا فاطمہ زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان مهم و شنیدنی "حاجحسین یکتا" در مشهد مقدس
✨ آنچه امام گفت شد و آنچه این سید میگوید خواهد شد!
#القدس_لنا
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 هر کی میخواد همین الان لذت #بهشت رو تجربه کنه این کلیپ رو ببینه 😊😍💥
#منتشر_کنید
استاد پناهیان
💞
منتظران ظهور
#ثروت_در_اسلام 18 ما باید این نگاه رو در جامعه ترویج کنیم که دینداری یکی از مهم ترین نتایجش اینه که
#ثروت_در_اسلام 19
🔵 در شب های گذشته در مورد نقش ثروت در گسترش اسلام مطالبی رو عرض کردیم.
امشب یه مقدار در مورد خطرات نظام سرمایه داری صحبت میکنیم.
⭕️ از حدود صد سال پیش دو نظام اقتصادی و سیاسی در جهان به وجود اومد
یکی نظام #سرمایه_داری که اصطلاحا بهش میگن لیبرالیسم
یکی هم نظام #کمونیسم.
🔴 نظام #سرمایه_داری میگه هر کاری دلت خواست بکن و هر جور تونستی پول در بیار ولی اگه کسی ازت شکایت کرد باهات برخورد میشه.
میگه هر کسی آزاد هست که چه دینی داشته باشه و هر کسی دین داره بره توی گوشه خونش دینداری کنه.
برای لذت بردن هر طوری دلت خواست میتونی لذت ببری و هیچ حرام و حلالی وجود نداره.
🔴 نظام #کمونیستی اولا شدیدا با دین برخورد میکنه. ثانیا میگه همه مردم روی هم پول بذارن و آخر ماه پولا بین همه تقسیم بشه.
یکی برای همه و همه برای یکی!
⭕️ نظام #کمونیستی با فروپاشی شوروی تقریبا از بین رفت و فقط کشورهای محدودی هنوز کمونیست هستن. کشور کوبا، کره شمالی و یه مقدار هم چین.
⭕️اما تقریبا همه کشورهای جهان نظام #لیبرالیستی رو پذیرفتن. اصلی ترین کشور لیبرالیست هم آمریکا هست.
هر کدوم از این دو تفکر، خوبی ها و اشکالات زیادی دارن که فرصت نیست بررسی کنیم
چیزی که مورد نظر ماست بخش #اقتصادی تفکر سرمایه داری هست.
از نظر اقتصادی چرا ما با نظام سرمایه داری مخالفیم؟
✅ ببینید این خوبه که هر کسی بیشتر کار کنه بیشتر پول در بیاره
👈 ولی اینجا یه مشکلی پیش میاد و اونم به وجود اومدن "کارتل های بزرگ اقتصادی" هست.
#کارتل اقتصادی چیه؟
🔴وقتی که چند تا شرکت بزرگ بخوان تمام بازار رو مال خودشون کنن و شرکتای کوچک رو زمین بزنن از یه راه ناجوانمردانه استفاده میکنن. ❌
مثلا توی موضوع #پوشک، یه شرکت ثروتمند به همراه دو سه تا شرکت مطرح توی ساخت پوشک
میان و قیمت محصولاتشون رو خیلی پایین میارن به طوری که حتی ممکنه ضرر هم بکنن ولی تا چند سالی با قیمت بسیار پایین پوشک ها رو وارد بازار میکنن
بعد از مدتی، همه شرکت های کوچک پوشک سازی ورشکست میشن و جمع میکنن
😒
🔴 اونوقت هست که اون چند تا شرکت که تمام بازرا رو در اختیار گرفتن یه دفعه ای قیمتاشون رو چند برابر میکنن و ثروتای میلیاردی به جیب میزنن.
به این چند شرکتی که دست به یکی کردن برای در اختیار گرفتن بازار ، #کارتل اقتصادی میگن.
🔴و جالبه که 90 درصد کارتل های اقتصادی جهان دست اسرائیلی هاست. برای همینه که آمریکا بدون اجازه صهیونیست ها نمیتونه نفس بکشه.
مشکل اصلی نظام سرمایه داری همینه و اکثریت مردم در چنین نظامی، شبانه روز کار میکنن ولی سودش در نهایت به جیب ثروتمندان جامعه میره.
☢ در این جامعه پول رو میذارن وسط و به عنوان خدا میپرستنش!
✅ تنها راهی که میشه از این کارتل های اقتصادی جلوگیری کرد استفاده از "سیستم اقتصادی اسلام" هست.
🔵 در اسلام، انسان باید پول در بیاره ولی این کسب ثروت "به خاطر خدا" باید باشه نه به خاطر خود پول.
✔️ وقتی که به این شکل در بیاد طبیعتا انسان ها از هر راهی که بتونن پول در نمیارن و تلاش میکنن که دست شرکت های کوچک تر هم رفته بشه.
✅ در واقع نظام اقتصادی اسلام به جای پول محوری، #برکت محور هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیوئی زیبا برای کسانی که نماز میخونن و کسانی که میخوان شروع کنن به خوندن نماز از استاد رائفی پور
حتما ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرالزمان (قسمت ششم)
⚠️ بلاهای وحشتناک در انتظار ماست،
اگر همه باهم، حرکت جدی رو شروع نکنیم!
🔸راهکار های اهلبیت برای نجات در آخرالزمان چیست ؟
منتظران ظهور
#ثروت_در_اسلام 19 🔵 در شب های گذشته در مورد نقش ثروت در گسترش اسلام مطالبی رو عرض کردیم. امشب یه م
اصلی ترین دلیل مخالفت اسرائیلی ها با ولایت فقیه همینه که نظام ولایت فقیه اجازه نمیده به این راحتیا کارتل های اقتصادی در کشور شکل بگیره.
برای همین هم هست که رهبر انقلاب انقدر با نظام سرمایه داری مخالفت میکنن.
⭕️ولی خب کشور ما از اول انقلاب، همیشه به دست افرادی بوده که خودشون "اصلی ترین مهره های نظام سرمایه داری" در ایران بودن
⭕️ مثلا اقای #هاشمی و #خاتمی و #روحانی خیلی رسمی اعلام کردن که ما لیبرالیست هستیم و به این افتخار میکنیم!
و جالبه که بگم دولت آقای احمدی نژاد هم یه دولت سرتاپا لیبرالیست بود!
🚫 اونا معتقد بودن که شاخه نئوکینزی های نظام لیبرالیسم باید توی کشور گسترش پیدا کنه!
🚫 از ابتدای انقلاب ما تا حالا هیچ دولتی نداشتیم که دنبال اجرای نظام اقتصادی اسلام باشه!
✅ در حالی که نظام اقتصادی اسلام اگه اجرا بشه در عرض ده سال، کشور ما رو از همه کشور های جهان پیشرفته تر خواهد کرد،
چون نظام اسلام اختلاف طبقاتی رو به صفر میرسونه و همه مردم از رفاه کامل برخوردار خواهند شد.
🔵 همینی هم که میبینید کشور ما با وجود پیاده کردن نظام شکست خورده سرمایه داری، نسبتا پیشرفت خوبی داشته، به خاطر نظام ولایت فقیه در کشور هست.
✔️ اگه در کنار نظام ولایت فقیه، نظام اقتصادی اسلام هم پیاده بشه، دوران بعد از ظهور رو حتی قبل از ظهور خواهیم دید...
✅ یکی از راه های مقابله با کارتل های اقتصادی اینه که خرید مردم، #تشکیلاتی باشه
یعنی به جای اینکه قیمت اجناس رو سرمایه دارا مشخص کنن، خود مردم مشخص کنن
مردم از هر شرکتی خرید کنن، در واقع دارن اون شرکت رو پولدارتر میکنن!
برای زمین زدن شرکت های سرمایه داری، کافیه که ازشون خرید نشه.
✅ مثلا تا اونجا که میتونید اصلا از فروشگاه های کوثر، ایران مارکت، هایپرمارکت، افق کوروش، جانبو و سایر فروشگاه های بزرگ خرید نکنید
❌ این فروشگاه ها اصلی ترین مهره های نظام سرمایه داری برای زمین زدن فروشگاه های کوچکتر هست.
👌 از امشب تا اونجا که میشه خرید های خودتون رو از مغازه های اطرافتون انجام بدید
❌ از فروشگاه های بزرگ تا اونجا که میشه خرید نکنید.
نگران کارگراش هم نباشید. ببینید اگه با تعطیلی یه فروشگاه بزرگ، 20 نفر بیکار میشن، اونوقت با ایجاد فروشگاه های بزرگ در یک شهر، چند هزار نفر بیکار میشن😒
🔴 به نظرتون بیکار شدن 20 نفر بدتره یا بیکار شدن چند هزار نفر؟!
تا اونجا که میشه از این فروشگاه ها خرید نکنید، اگه دنبال بهتر شدن زندگی کل مردم کشور هستید.
#دفاع_مقدس امروز ما این هست....
🔵خیلی از اعضای محترم میپرسن پس از چه فروشگاه هایی بخریم؟
👈 ببینید فعلا هر مارکی که گفته میشه رو نخرید و از سایر مارک ها خریداری کنید
کم کم مارک هایی که صاحبانشون آدمای درستی هستن رو هم معرفی میکنیم.
ضمن اینکه کلا تا اونجا که میشه از "فروشگاه های بزرگ" خریداری نکنید حتی اگه نصف قیمت هم دادن
✅ نترسید، اون نوری که خدا به انسان میده اهمیتش خیلی بیشتره و در نهایت هم خدای متعال راه های زیادی رو برای افزایش برکت زندگیتون باز خواهد کرد...
🔴اوج گیری فشار اقتصادی به مردم برای تحمیل لوایح استعماری
🔹همزمان با تعلیق تصمیمگیری درباره لایحه استعماری #پالرمو روند اخلال در نظام اقتصادی کشور و افزایش قیمت در بازارها شدت بیشتری گرفت. بورس نزولی و دلار و طلا و خودرو و گوشت و مرغ صعودی شدند :
بازدهی بازارها در شنبه 27 بهمن
🔸وابستگان به غرب در ایران با گرو گرفتن اقتصاد و معیشت مردم میخواهند خواسته های غرب را به مرور به نظام تحمیل کنند . قبلابرجام هسته ای و حالا لوایح FATF ، مطمئن باشید بعد از تصویب این لوایح به سراغ اجرای سایر خواسته های آمریکا مانند قدرت موشکی و منطقه ای با همین فرمول گرو گیری معیشت، خواهند کرد.
☑️ #پست_ویـــــــــــــــــژه ☑️
🔷🔹 چرا رهبری فرمودن دهه های آینده #تمدن_نوین_اسلامی شکل میگیره ؟
🤔 ایا ظهور در دهه های آینده رخ میده؟
🔶🔸 در جنگ #احد وعده پیروزی به مسلمانان داده شده بود و ابتدا پیروز هم شدن!
‼️ پیامبر گروهی تیرانداز را در پشت کوه احد گماشته بود تا دشمن از پشت اون کوه حمله نکند ! بعد از پیروزی مسلمانان این گروه جایگاه را ول کردن و به دنبال غنایم شتافتن و از طرف دیگر دشمن جبهه پشت کوه #احد را خالی دید و مجدد حمله کرد و مسلمانان شکست خوردن و در این جنگ حمزه عموی پیامبر شهید شد!
‼️ خب حال بریم سراغ گام دوم ....
💠🍃 امام خامنه ای مسیر حرکت را برای ما روشن نمود و فرمود برای رسیدن به #تمدن_نوین_اسلامی و دوران حکومت جهانی امام زمان عج باید تلاش کنیم و دانش و اقتصاد سبک زندگی اسلامی را با شدت بیشتری به پیش ببریم و نباید لحظه ای از دشمن غافل شدیم !
🔷🔹 رهبر عزیز فرمودند دهه های آینده برای شما جوانان است و شما باید کار آزموده شوید و از این انقلاب حراست کنید !
🍃 اولا رهبر عزیز که نباید برای ظهور تعیین وقت کنه و بگه فلان سال ظهور میشه! چون اولا اگر ما به یقین برسیم که ۲ سال یا ۸ سال دیگه مثلا به طور مثال امام زمان میاد، دیگه کسی کار نمی کنه. کسی سربازی هم شاید نره و همه فعالیت های خود را رها می کنند و میگن خب دیگه ظهور میشه همه چیز درست میشه!
🍃 و دوم اینکه تا ظهور بشه و اسرائیل نابود بشه ۱۴ ماه طول می کشه. و بعدا قرارداد با کشور های غربی می بندن ۷ ساله که در عرض ۲ سال نقض می کنند و جنگ دیگه ای شروع میشه اما چون مردم آنها آگاه شدن و به دین اسلام وارد شدن خیلی زود با الله اکبر اروپا و آمریکا رو فتح می کنیم و بعدا #تمدن_نوین_اسلامی شکل میگیره که ندای الله اکبر در کل جهان طنین انداز میشه ....! خب همه اینا یک دهه طول می کشه!
🍃 گام دوم ما ان شاء الله تشکیل #دولت_اسلامی خواهد بود و بعدا جامعه اسلامی و بعد آوازه اسلام در جهان پیچیده میشه مردم جهان ایمان میارن و بعدا #تمدن_نوین_اسلامی شکل خواهد گرفت!
🍃 و به فرموده امام خامنه ای: شما جوانان باید کاری کنید که اروپایی ها مجبور شوند برای یادگیری علوم جدید #فارسی یاد بگیرند و به ایران سفر کنند! همه اینا #بعد_از_ظهور ان شاء الله رخ خواهد داد !
🍃 طبق #بشارت های علما و شواهد امر ان شاء الله به حول قوه الهی ظهور امام عصر و نابودی اسرائیل و تسلط امام بر خاورمیانه به ۱۰ سال هم نخواهد رسید! البته اینو گفتم به خاطر امید دادن به شما و الا قصد تعیین وقت نداشتم و این صحبت من بر مبنای حول و قوه الهی می باشد یعنی اگر خدا بخواهد چنین خواهد شد!
☑️ پس با توجه به فتنه اکبر پیش رو و تلاش جبهه باطل برای تخریب اسلام و فشار بر مومنین نابودی کفر و ظلم دور از انتظار نخواهد بود و به امر پروردگار به زودی #وعده_الهی محقق خواهد شد !
☑️ مومنین عزیز مخصوصا جوانان به #خود_سازی اهمیت دهید و هر کسی فعالیت های خودش را برای رضای خدا انجام دهد . چرا که به فرموده امام خامنه ای خود سازی ،گام دوم انقلاب برای #تمدن سازی و ظهور امام عصر عج باید به سرعت پیش رود و نباید لحظه ای متوقف شود !
#تکـــــــــــــــــاور_جنگ_نرم
⛔ درباره ولنتاین ⛔
⚠ افسانه ای که ساخته شده و بنام روز عشق و وفای به معشوق هر سال جشن گرفته میشود.⚠
⚠ از اروپای وحشی چه میدانید ؟!! ⚠ صاحبان گیوتین و گردن زدن مخالفین ⚠ روز ولنتاین یک سگ و یک بز را میکشتند .و از پوست این دو حیوان شلاق درست میکردن و زنان جوان را با آن میزدند.⚠
⛔ ولنتاین روز عشق است یا روز شلاق زدن زنان جوان؟؟؟ ⛔
⚠ ولنتاین روز عیاشی و میگساری مردان و زنان غربی است .⚠
⛔ ولنتاین در ظاهر روز عشق و هدیه است ، اما پشت پرده آن نظام سرمایه داری و سودهای کلان است.⛔
✨ ولنتاین روز ریخت و پاش و هزینه های میلیاردی است .✨
⚠ ولنتاین افسانه ای برای خالی کردن جیب مردم اروپاست. ۱۷ میلیارد دلار هزینه خرید هدایا و بریز و بپاشهای آن در یک سال !!!⚠
⛔ و بدبختی آنجاست که ولنتاین را وارد فرهنگ ما ایرانیها هم کرده اند .⛔ کسی با عشق و وفاداری مشکل ندارد .⛔ ما ایرانیها هم عاشق و معشوق تاریخی زیاد داشته ایم ⛔از لیلی و مجنون گرفته تا خسرو و شیرین ⛔ منتهی قضیه ولنتاین ، مثل همیشه ماجرای غربزدگی افراد میان تهی است .⛔
⚠ ولنتاین فرهنگ وارداتی غرب است .⚠
⛔ عده ای سودجو شما را به بهانه ولنتاین سرکیسه نکنند.⛔
⚠ همه روزها روز عشق و وفاداری است.⚠
💯 ما را چه به ولنتاین؟!!!!💯
استکبار ستیزان
🍃🍃🍃💞💞💞💞🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پاسخ به توییت نادرست حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهور
سلام
یکی از مرموز ترین و خطرناک ترین غربگراهای کشور، شخصی هست به نام حسام الدین آشنا
💢 ایشون بنابه شرایط مختلف لباس عوض میکنن و روی همه منافقین رو سفید کردن!
تک تک حرف ها و نظرات ایشون کاملا حساب شده و علیه انقلاب هست.
⭕️ مراقب باشید در دام فریب های چنین افرادی نیفتید....
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت: شصت ویک
هم زمان روحانے گفت:دوشیزہ ے محترمہ سرڪار خانم هانیہ هدایتے براے بار سوم عرض میڪنم آیا
وڪیلم با مهریہ ے معلوم شما را بہ عقد دائم آقاے امیرحسین سهیلے دربیاورم؟وڪیلم؟
هیچ صدایے نمے اومد،سڪوت!
آروم گفتم:با اجازہ ے بزرگترا بلہ!
صداے صلوات و بعد ڪف زدن و مبارڪ باشہ ها پیچید!
نفسم رو دادم بیرون.
سهیلے نگاهش رو دوخت بہ دستم،با لبخند گفت:مبارڪہ!
خندہ م گرفت،اشڪ هام رو پاڪ ڪردم و گفتم:مبارڪ شمام باشہ!
نگاهم رو از حلقہ ے نقرہ اے رنگم گرفتم و رو بہ بهار گفتم:بریم؟
بهار سرش رو بہ سمتم برگردوند،با لب و لوچہ ے آویزون گفت:مگہ تو با شوهرت نمیرے؟
ڪمے فڪر ڪردم و گفتم:هماهنگ نڪردیم!
ڪیفش رو برداشت و بلند شد،
بلند شدم چادرم رو مرتب ڪردم و ڪیفم رو انداختم روے دوشم.
با بهار از ڪلاس خارج شدیم،غیر از بهار بچہ هاے دانشگاہ خبر نداشتن من و سهیلے عقد ڪردیم.
رسیدیم بہ حیاط دانشگاہ،نگاهم رو دور تا دور حیاط چرخوندم.
همراہ لبخند ڪنار در دانشگاہ ایستادہ بود،نگاهم رو ازش گرفتم رو بہ بهار گفتم:بریم دیگہ چرا وایسادے؟
سرش رو تڪون داد،بہ سمت در خروجے قدم مے بر مے داشتیم ڪہ صداے زنگ موبایلم باعث شد
بایستم،همونطور ڪہ زیپ ڪیفم رو باز مے ڪردم بہ بهار گفتم:وایسا!
موبایلم رو برداشتم،بہ اسمے ڪہ روے صفحہ افتادہ بود نگاہ ڪردم "سهیلی"
بهار نگاهے بہ صفحہ ے موبایلم انداخت و زد زیر خندہ.
توجهے نڪردم،علامت سبز رنگ رو بردم سمت علامت قرمز رنگ.
_بلہ؟
نگاهش رو دوختہ بود بهم،تڪیہ ش رو از دیوار برداشت،صداش توے موبایل پیچید:سلام خانم!
لب هام رو روے هم فشار دادم.
_سلام ڪارے دارے؟
بهار بہ نشونہ ے تاسف سرے تڪون داد
صداے سهیلے اومد:میاے بریم بیرون؟
نگاهے بہ بهار انداختم و گفتم:باشہ فقط آقاے سهیلے برید پشت دانشگاہ میام اونجا!
با تعجب گفت:آقاے سهیلے؟!
خجالت مے ڪشیدم بگم،امیرحسین!
تازہ یڪ هفتہ از عقدمون میگذشت!
وقتے دید چیزے نمیگم ادامہ داد:دزد و پلیس بازیہ؟!
آروم گفتم:نہ! ولے فعلا تا بچہ هاے دانشگاہ نمیدونن اینطور باشہ!
باشہ اے گفت و قطع ڪرد.
بهار دستش رو بہ سمتم دراز ڪرد و گفت:من میرم ولے جانہ عزیزت با این همہ احساسات نذار سہ
طلاقہ ت ڪنہ!
همراہ بهار از دانشگاہ خارج شدیم،بهار خداحافظے ڪرد و سوار تاڪسے شد.
راہ افتادم سمت ڪوچہ پشتے دانشگاہ.
پراید سفید رنگش رو دیدم ڪہ وسط ڪوچہ پارڪ شدہ بود.
با قدم هاے بلند بہ سمتش رفتم،دستگیرہ ے در رو گرفتم و باز ڪردم.
همونطور ڪہ روے صندلے جلو مے نشستم گفتم:دوبارہ سلام!
نگاهم ڪرد و گفت:سلام.
زل زدہ بودم بہ رو بہ روم.
گفت:هانیہ خانم درمورد یہ چیزے صحبت ڪنیم
سرفہ اے ڪردم و گفتم:صحبت ڪنیم.
گفت:راجع بہ امین و بنیامین!
لبم رو بہ دندون گرفتم،چرا قبل از عقد ماجرا رو بهش نگفتم؟!
آروم شروع ڪردم بہ تعریف همہ چیز،مو بہ مو!
بدون ڪم و ڪاست!
گذشتہ م،گذشتہ ے من بود!
بہ خودم و خدا مربوط نہ هیچڪس دیگہ!
این مرد همسرم بود فقط لازم بود در جریان باشہ.
وقتے حرف هام تموم شد،با زبون لبم رو تر ڪردم گلوم خشڪ شدہ بود!
سهیلے با اخم نگاهش رو بہ فرمون دوختہ بود!
با حرص نفسم رو بیرون دادم.
قضاوت و برخورد آدم ها در مقابل صداقت آزار دهندہ س!
مـــن بـــا تـــو
✍بـہ قــلـــم لــیــلـــے ســلـطــانـــے
#قــســمــت:شصت ودو
همونطور ڪہ در ماشین رو باز مے ڪردم گفتم:بهترہ تنها فڪر ڪنید،ڪنار بیاید! اما اگہ پشیمونید باید
قبل از عقد میگفتید!
از ماشین پیادہ شدم،بغض ڪردم!
ازش توقع نداشتم،مگہ خبر نداشت؟!
رسیدم سر ڪوچہ،خیابون شلوغ بود خواستم تاڪسے بگیرم ڪہ صداش پیچید:ڪجا میرے؟
برگشتم سمتش،رسید بہ سہ قدمیم. چادرم رو گرفتم روے صورتم،خواستم برم ڪہ صداش مانعم شد:هانیہ
خانم!
لبخندے نشست روے لبم برگشتم سمتش.
سرش پایین نبود اما چشم هاش زمین رو نگاہ میڪرد با اینڪہ محرم هم بودیم باز خجالتے شدہ بود نگاهم
نمیڪرد انگار خجالت میڪشید صحبت ڪنہ!
نگاهے بہ اطراف ڪردم وسط خیابون بودیم و نگاہ عابرا رومون بود!
دست هاش رو بہ هم گرہ زد و نگاهش رو بالاتر آورد ولے باز من رو نگاہ نمیڪرد
_چرا زود رفتے،خب یہ لحظہ ناراحت شدم!
وقتے دید چیزے نمے گم ادامہ داد:
حالا قلبت شیش دونگ بہ من محرم میشہ؟
لبخند عمیقے زدم،میشد با این حرفش قلبم شیش دونگ محرمش نشہ؟!
خواستم اذیتش ڪنم با لحن جدے گفتم:نہ خیر!دیگہ باید برم خونہ عرضے ندارید؟
بہ وضوح دیدم پوستش قرمز شد،ڪلافہ دستے بہ ریشش ڪشید و گفت:حرف آخرتونہ؟
با حالت ساختگے خودم رو عصبے نشون دادم:اول و آخر ندارہ ڪہ!موفق باشید خدانگهدار
حرڪت ڪردم برم ڪہ سریع گوشہ چادرم رو گرفت و گفت:صبر ڪن!
پشتم بهش بود،لبم رو گاز گرفتم تا نخندم میدونستم دنبالم میاد!
با لحن آرومے گفت:من ڪہ عذرخواهے ڪردم!
برگشتم سمتش،دستش شل شد چادرم رو رها ڪرد!
آروم و خجول گفت:ببخشید!
این پسر چرا یڪ دفعہ انقدر خجالتے شد؟!
بے اختیار گفتم:امیرحسین!
با تعجب سرش رو بلند ڪرد،چند لحظہ بعد چشم هاش مثل لب هاش رنگ لبخند گرفتن.
مثل خودش زل زدم بہ چشم هاش و گفتم
_بریم بچرخیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ آقای بروجردی دروغ نگو!
اعتراض شدید خانواده شهدای حادثه تروریستی زاهدان به علاءالدین بروجردی (رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس و از مدافعان چشم بسته برجام و دولت)
🔸 خانواده شهدا: این نتیجه برجام شما و امثال برجام بود که نشستید و در مجلس تصویب کردید/ تصمیم کسانی بود که واسطه وام های خاوری بودند...
🔹 بروجردی: برجام تصمیم نظام بود! شما هم بیخود فرافکنی نکنید.
آقای بروجردی دروغ نگو!
برجام محصول حسن روحانی و یارانش، علی لاریجانی و یارانش مثل شما بود که در بزنگاه عبور از خطوط قرمز تعیین شده، سکوت کردند و برای ظریف کف زدند...
😡 اف بر شما