eitaa logo
مهدوی زادگان
372 دنبال‌کننده
171 عکس
54 ویدیو
19 فایل
*رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ*
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 تجربه دینی دولت- ملت در جشن غدیر امام علی علیه السلام در روایتی می فرماید: شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند؛ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا. ( بحار الانوار: ج 44/ 287 ). قریب به همین مضمون نیز از امام صادق علیه السلام روایت شده است ( امالی شیخ طوسی: 305 ). غدیر و عاشورا دو روز بزرگی است که اهل بیت علیهم السلام در یکی شاد اند و در دیگری محزون و اندوهگین اند. و به تبعیت از حضرات معصومین نه فقط زمینیان محب آل البیت بلکه عرشیان نیز در این شادی و حزن عظیم به سر می برند. بر این اساس، آیا دولت آل البیت می تواند خود را از چنین تبعیت حسنه ای مستثنا کند و همراه با شیعیان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام در سراسر جهان شاد یا اندوهگین نباشد؟ پاسخ این مسأله واضح و مبرهن است. مسلم است که دولت علوی تبار نمی تواند خود را از این فرمایش معصوم علیه السلام مستثنا بداند. تبعیت در شادی و حزن اختصاص به فرد فرد شیعیان ندارد بلکه دولتی که خود را پیرو امام علی علیه السلام می داند، باید تبعیتش را نشان دهد. بویژه نظام سیاسی اسلامی که فلسفه سیاسی اش برگرفته از روز غدیر و واقعه عاشورا است. زیباترین و باشکوه‌ترین شکل فرهنگ تبعیت این است که دولت و ملت ولایی دوشادوش هم در شادی و غم آل البیت مشارکت کنند. مردم از اینکه می بینند دولت مردان شان با آنان در شادی و غم شان همدلی و همزبانی دارند به وجد و شوق در می آیند. اصلاً مگر مردم انتظاری غیر از این دارند که دولت نیز در انجام مناسک و آئین های ملی و مذهبی با آنان همداستان و همدل شود. آن جماعتی که همدلی و همداستانی دولت و ملت در برگزاری آیین های ملی و مذهبی را بر نمی تابد و از روی بغض و کینه این هماهنگی را نامیمون می شمارد و بر دولت اسلامی تهمت و افتراء می بندد، این نحو برخوردشان یا بخاطر این است که محب امام علی علیه السلام نیستند و یا آنکه این شکل از اتحاد دولت و ملت آنها را نگران و آشفته می کند. قابل درک است که سکولارها شکل گیری تجربه دولت - ملت آیینی و مذهبی را تاب نیاورند. آنان تبدیل شدن هیئت های خرد به هیئت های ملی و یکپارچه را نمی پسندند. چنین تجربه معنوی نزد آنان رقیب دولت - ملت سازی های سکولار است. تجربه ای که نو ظهور است و با انقلاب اسلامی پدید آمده است. جشن سراسری عید غدیر در روز جمعه گذشته که در تهران با حضور میلیونی مردم در مسافت ده کیلومتری برگزار شد و همه اقشار مردمی به همراه حمایت شهرداری و دولت پای کار آمده بودند، یکی از با شکوه ترین جلوه های اتحاد دینی دولت - ملت بود. بنابراین، قابل پیش بینی بود که جماعتی این شکل از اتحاد دولت و ملت را بر نتابند و همراه با مردم شاد و خرسند نشوند و عظمت این اتحاد را تحقیر کنند و نا باورانه آن را حرکتی رو به پوچی بخوانند. این سطح از پوچ اندیشی چندش آور تازگی ندارد. پوچی که سالیان دراز خود گرفتار آن هستند و نباید بدان توجه کرد. مهم این است که تجربه جدیدی از دولت-ملت دینی در حال شکل گیری است و باید مراقب رشد سالم آن بود. انشالله ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 سنت الهی بلای جان و مساله خرسندی های نا صواب سنت الهی در برخورد با جامعه ایمانی و جامعه ظالمه و کفر کیش یکسان نیست. خداوند سبحان مردمان کفر و ظلم پیشه را مبتلا به بلا نمی کند بلکه آنان را عذاب می دهد و هلاک شان می کند ولی جامعه ایمانی را مبتلا به بلا می کند: " وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ" ( هود : 117)؛ " فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ" ( اﻷحقاف : 35 ). اما قرآن کریم دلایل سنت الهی ابتلای مؤمنین و مومنات به بلا را بیان فرموده است. یک دلیل آن، شناسایی و تمییز مجاهدین و شکیبایان است ( محمد: 31 ). دلیل دیگر که همراه با برشمردن بلاهای جامعه ایمانی آمده بشارت صابرین است: "وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ" ( البقرة : 155 ). فتنه نیز بلای الهی است و خداوند جامعه ایمانی را بدان مبتلا می سازد: " كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ " اﻷنبياء : 35 ". مؤمنین در عبور از بلای فتنه به خدا توکل می کنند ولی خواسته شان این است که آنها را به فتنه ای که دستاویز کفار و ظالمین است مبتلا نسازد:" فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" يونس : 85 )؛ " رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا "( الممتحنة : 5 ). چون ابتلای به چنین فتنه ای برای جامعه ایمانی اسباب شرمساری و ننگ است و خسارت در دنیا و آخرت است. بر این اساس، اگر مؤمنی بگوید " فضای مجازی بلای جان شده "، سخن بی راه و نا صوابی نگفته است. فضای مجازی که آلوده به شرور بی شمار ضد الهی و ضد انسانی است، فتنه ای برای اسلامیان است. انکار این حقیقت، مکابره و خیره سری است. اما بدترین صورت فتنه فضای مجازی این است که آدمی بخشی از این فتنه ای باشد که کفار و ظالمین آن را برای برهم زدن جامعه ایمانی به راه انداخته‌اند. طبق سخن وحی، دعای مؤمنین این است که آنان را وسیله فتنه جویی کفار و ظالمین قرار ندهد. بنابر این، اگر مسلمانی از اینکه وسیله فتنه جویی کفار و ظالمین علیه اسلامیان شده ابراز خشنودی و خرسندی کند، باید در ایمان و اعتقاد دینی او شک و تردید کرد. چگونه ممکن است مسلمانی نه فقط از فتنه کفار و ظالمین علیه جامعه ایمانی بیزاری و برائت نمی جوید بلکه از اینکه خود نیز به بخشی از این فتنه تبدیل شده شاد و خرسند می شود؟! اینچنین خرسندی با دعوی ایمان و اعتقاد دینی سازگاری ندارد و به یقین، خسران در دنیا و آخرت را به دنبال خواهد داشت. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🖌 چرا اندیشه ورز غرب باور ایرانی توانایی گفتگوی آکادمیک را ندارد؟ دیشب بطور اتفاقی در شبکه چهار سیما برنامه شیوه را دیدم. موضوع برنامه " فروپاشی اجتماعی؛ پروژه یا واقعیت" بود که برای بحث درباره آن، دو جامعه شناس دانشگاهی شناخته‌شده دعوت شده بودند. انتظار بیننده جویای معرفت این است که شاهد برنامه ای علمی جذاب و دانش افزا باشد. ولی متأسفانه این برنامه چنین انتظاری را برآورده نکرد. چون مناظره و گفتگو در چارچوب مبحث علمی اصلا پیش نرفت. تمام گفتگو معطوف شده بود به مساله فروپاشی در ایران. آن هم مساله فروپاشی سیاسی که موضوع گفتگو نبود و نه مسأله فروپاشی اجتماعی. جامعه شناس غرب باور در این برنامه از همان ابتدا به گونه ای انضمامی غیر علمی ( سخن غیر چارچوب دار آکادمیک ) وارد بحث شد. گویی اساساً چنین موضوع علمی با مسائل ایران بعد انقلاب گره خورده و نمی توان منتزع از ایران بحث را پیش برد. در حالی که موضوع گفتگو انضمامی نبود. لابد در غرب هم این موضوع به انضمام مسائل ایران مطالعه می شود. فرضاً بپذیریم که بحث علمی در قالب مباحثه انضمامی نیز متصور است. اما علمیت چنین بحثی تنها با پرداختن مسائل یک جامعه شکل نمی گیرد. در بحث نظری به یک نمونه جامعه شناختی بسنده نمی کنند. باز فرضاً که از این شرط هم کوتاه بیاییم اما از جامعه شناس مدعی پیشکسوت بودن در این رشته، انتظار نمی رود که در سطحی نازل و عامیانه، به گونه ای که از هر دری بی محابا و عاری از پشتوانه تحقیق، سخن بگوید. بطوری که بیشتر مطالب وی را در محاورات عامیانه رایج در مترو و کوچه و بازار می شنویم و از آن عبور می کنیم. البته ممکن است که این امر را نشانه ی ارتقای افکار عمومی دانست. اما بطور قطع نشانه ی تراز علمی بالا برای استاد دانشگاه نیست. چون فرض این است که استاد دانشگاه جلوتر از جامعه می اندیشد و نه همراه یا پیرو آن. اگر استاد دانشگاه در اندیشه ورزی جلودار نباشد، باید رکود علمی دانشگاه را اعلام کرد. به هر روی، قابل پیش بینی بود که پرداختن به مسائل ایران آن هم به زبان عامیانه نگذارد گفتگویی علمی و کلاسیک پا بگیرد و احساس خسران کنیم. اگرچه جامعه شناس طرف مقابل گفتگو سعی در ارائه بحث نظری داشت، اما متأسفانه او به دلیل سخنان ژورنالیستی طرف دیگر، نتوانست مسیر بحث را در چارچوب گفتگوی علمی پیش ببرد. علیرغم اینکه پاسخ های ایشان چارچوب دار و منطقی بود. البته وظیفه حفظ گفتگو در چارچوب موضوع بر عهده مجری برنامه است. شاید اگر مجری برنامه فردی متخصص و مجرب تر بود، گفتگو مسیر بهتری را طی می کرد. اما غرض اصلی نگارنده این نیست که یک برنامه گفتگوی بظاهر علمی را نقد و بررسی کنم. بلکه مقصود طرح مساله ای اساسی تر درباره گروه خاصی از اصحاب اندیشه ورز است که اصولاً نمی توانند غیر سیاسی یا غیر انضمامی طرح بحث و نظریه پردازی کنند. آنان از هر دری که وارد شوند به بحث درباره ایران بعد انقلاب ختم می شوند. حال، پرسش این است که چرا این دسته از جامعه شناسان ایرانی اینگونه اند؟ چرا نمی توانند کلاسیک گفتگو کنند؟ چرا نمی توانند فارغ از گرایش های سیاسی به مبحث علمی بپردازند؟ پاسخ های متعددی برای این پرسش مهم مطرح است. یک دلیل آن مربوط به سیطره ایدئولوژیکی بر حوزه علوم انسانی و اجتماعی نظام آموزش عالی است که مانع تفکر آکادمیک در دانشگاه های ایران شده است. دلیل دیگر، فقر تفکر فلسفی در میان این دسته از اصحاب اندیشه ورز دانشگاهی است. فقر اندیشه فلسفی موجب می شود که مدرس دانشگاه در پرداختن های انضمامی به افراط کشیده شود و از مباحث نظری فاصله بگیرد. اندیشمندان انگلیسی آمریکایی یا پوزیتیویست ها. به دلیل فقر تفکر فلسفی با این مساله بیشتر درگیرند. اما مهم‌ترین دلیل این است که اساساً بن مایه این دسته از اساتید دانشگاهی سیاسی بودن شان است. اینان بالعرض فکرت اندیش اند و بالاصاله سیاست ورزند. سیاست ورزانی که برای سیادت در قدرت به کسب دانش رو آورده اند. آنان برای اعمال قدرت به حداقلی از شبه مرجعیت علمی نیاز دارند. برخی از آنها بعد کسب حد اقل های امتیاز علمی به میدان سیاست باز می گردند تا مستقیما اعمال قدرت کنند. اما برخی دیگر در دانشگاه مانده اند و تکثیر شدند. اینان به جای آنکه میدان سیاست را علمی کنند، محیط علمی و دانشگاهی را سیاسی کردند. طبیعی است که فارغ‌التحصیلان برنامه آموزشی این جماعت دانشگاهی بیشتر سیاست ورز باشند تا اندیشه ورز در علوم انسانی و اجتماعی. به گفته آن خردمند دلسوز فرهنگی، کار اینان تربیت دانشمند علوم انسانی نیست بلکه کارشان تربیت تکنوکرات میدان سیاست است. لذا آنچه اینان می آموزند علم نیست بلکه شبه علم است که به کار بازی قدرت می آید و بس. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 انقلاب اسلامی و تحول گفتمانی در فرهنگ سیاسی عاشورایی مخالفان و بد نظران و بد خواهان مذهب حقه تشیع در طول تاریخ کم نبوده اند. خیلی از اوقات، نظام های طاغوتی و استبدادی در ستیز با تشیع، با این جریانات خشونت طلب کینه توز هم داستان و همراه می شدند. بخشی از این کین توزی ها معطوف به تخریب و تحریف فرهنگ سیاسی عاشورایی است. دشمنان آشکار و پنهان ابا عبدالله الحسین علیه السلام از همان روز واقعه تا به امروز تلاش کردند با تولید شبه و تردید، مسلمانان بویژه شیعیان را از فرهنگ عاشورایی دور کنند. با وصف این، تا کنون در کارشان نا موفق مانده و خواهند ماند. بدون شک، عالمان بزرگی اعم از شیعه و سنی در حفظ فرهنگ عاشورایی و دفع شبه افکنی های مغرضانه نقش بی بدیلی داشته و دارند. اما در این میان شعله عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام در دل مؤمنین و مؤمنات هم نمی گذارد این جدایی و هجرانی اتفاق افتد. چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرموده اند که قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله) : " اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً "؛ براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556). مانایی حرارت عشق به ابا عبدالله الحسین علیه السلام نه فقط خشم و کینه بدخواهان فرهنگ عاشورایی را تشدید کرده است بلکه دل‌مشغولی و نگرانی آنان را از وقوع اتفاق تاریخی بزرگ بیشتر ساخته است. بزرگترین نگرانی نظام های استبدادی و سلاطین جور و مغرضان کینه توز در طول تاریخ این بوده است که فرهنگ عاشورایی مبنا و الهام بخش نهضت های رهایی بخش مستضعفین نشود. آنها بهتر از دیگران از این ظرفیت فرهنگ سیاسی عاشورایی آگاهند. اما نکته مهم این است که به فضل الهی آن اتفاق رعب انداز در دل دشمنان خدا و ملل به استضعاف کشیده با انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته است. زلال عشق به امام حسین علیه السلام در گذر سده های متمادی متأثر از فرهنگ عاشورایی با گفتمان مقاومت تا حوالی شکل گیری انقلاب اسلامی تداوم یافته بود. عاشقان حسینی در این مدت طولانی فقط به مقاومت و تقیه مبادرت می ورزیدند. اما در دوره معاصر، فرهنگ عاشورایی وارد زایش گفتمان دولت سازی شده است. امامیه در این زمان از گفتمان نهضت مقاومت با سابقه هزار و سیصد ساله وارد گفتمان نهضت دولت سازی شده است. در دوره جدید وجه ایجابی گفتمان اسلام سیاسی ظهور و بروز پیدا کرده است و ثمره این زایش گفتمانی، وقوع و پا گیری انقلاب و نظام اسلامی است. در واقع، انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در فرهنگ عاشورایی است. این انقلاب مرحله ای از تطور تاریخی گفتمان نهضت عاشورا تا ظهور حضرت حجت مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. شدت گرفتن آشفته حالی جبهه معارض با قیام کربلا و انقلاب اسلامی بخاطر وقوع چنین تحول گفتمانی است. لذا طبیعی است که آهنگ تخریب و تحریف فرهنگ سیاسی عاشورایی از سوی جاهلان و مغرضان تندتر و شدیدتر از گذشته باشد. چنانکه ولی فقیه در دیدار اخیرشان با روحانیون و طلاب ( 21/ 4/ 402 ) سعی در بیان و التفات به این تحول گفتمانی و خصومت ورزی دشمنان اسلام داشته است. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
ولی فقیه در دیدار اخیرشان با حوزویان نسبت به فرعی شدن مساله تبلیغ ابراز نگرانی کردند و روحانیون و طلاب خواستند که تبلیغ را مأموریت اول خود بدانند. ایشان همچنین به این نکته مهم اشاره کردند که مسأله امروز پاسخ به شبهات با دیروز فرق کرده است. در گذشته شبه افکنی عموما شخصی بود و صحنه گردان نداشت. اما امروز شبه افکنی ها برنامه ریزی شده است و پروژه ای است و پشت صحنه دارد. شبهات امروز غایت مند است و سعی زیادی در پنهان نگه داشتن غایت شبهات می شود. لذا هر قدر شبه خود را حق جانب و صمیمی جلوه دهد، بیشتر نفوذ می کند و افراد بیشتری را همسو با خود می سازد. پس، باید در پاسخ به شبه افکنی های امروزی غایت شناسی کرد. باید معلوم شود که این شبه معطوف به چه غایتی است. باید پشت صحنه شبه را شناسایی کرد. 👇👇👇 @mahdavizadegan
4_5870546804105285148.pdf
2.41M
📝 | متن بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه. ۱۴۰۲/۴/۲۱ 💻 Farsi.Khamenei.ir 🖌 پشت صحنه شبه افکن را بشناس " نکته‌ی دوّم اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ این‌جور نیست که ما خیال کنیم بنشینیم ببینیم چه شبهه‌ای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است امّا فقط این نیست؛ طرفِ مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرفِ مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانیِ این منطق، مبانیِ غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی به معنای واقعی کلمه بخواهد تحقّق پیدا کند، لازمه‌اش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟ حالا فرض کنید که یک شبهه‌ای را فلان سرمقاله‌نویس یا فلان ستون‌نویسِ فلان روزنامه یا مثلاً فلان توییت‌زن در فلان شبکه یک چیزی را مطرح کرده؛ ما با چه کسی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که این‌جور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشتِ‌صحنه‌ای داشته باشد؛ آن پشتِ‌صحنه کیست؟ باید او را شناخت". 👇👇👇 @mahdavizadegan
🔰 چرا اندیشه سکولار با حضور خیابانی دین مخالف است؟ خیابان عرصهٔ عمومی است. در مقابل خانه که عرصهٔ خصوصی آدمیان است. از منظر سکولارها هر آئین و مسلک و گفتمانی که بتواند خیابان را جولانگه خود سازد و به تصرف در آورد، پیروز میدان است. چون یکی از نشانه های سیادت گفتمانی، تصرف خیابان است. تابلوهای خیابان صرفاً کارکرد تبلیغاتی یا اطلاع رسانی ندارد بلکه کارکرد گفتمانی هم دارد. تابلوی تبلیغ کنسرت یا فروش لوازم خانگی یا تبلیغ ورزشی بیانگر استیلای گفتمان زندگی روزمره و عرفی شدن است. گفتمان عرفی با همین تابلوها خیابان را به تصرف خود در می آورد. بر این اساس، گفتمان سکولار حضور دین در عرصهٔ خیابان را رقیب خود می داند. از نظر آنان خیابان پدیده مدرن و عرفی است و برای دین ساخته نشده است. چون به زعم آنان دین امر خصوصی است و در خیابان جایی ندارد. از این رو، روشنفکر و کارگزار سکولار دین زدایی از خیابان را پروژه اصلی خود می داند. از سویی می کوشد امور عرفی کننده در سطح خیابان منتشر و نهادینه شود. از جنسی شدن شهر استقبال می کند. رواج بی حجابی و برهنگی در سطح خیابان را امر مطلوبی می داند. هر یک از اینها نمادی از استیلای گفتمان سکولار بر خیابان است. از سوی دیگر، اندیشه سکولار در اشکال مختلف می کوشد دین را از حضور خیابانی باز دارد. همان اندازه که از جنسی شدن شهر خرسند می شود از خیابانی شدن هیئت های مذهبی بیمناک است. بر افراشته شدن هر بیرق جشن و عزای مذهبی را بر نمی تابد. چون جشن یا عزای خیابانی مطلوب اندیشه سکولار نیست. پوستر برگزاری مجلس جشن غدیر یا عزای حسینی، شربت و چای نذری که در خیابان توزیع می شود، صدای طبل و سنجی که برای عزای اهل البیت بلند می شود و پیشانی بندی که به یاد علی اصغر امام حسین بر سر کودک خردسال بسته می شود و دسته عزایی که در خیابان به راه می افتد و بانوی محجبه و چادری که در خیابان آمد و شد می کند، گشت ارشادی که در خیابان دیده می شود، همه اینها از نظر اندیشه سکولار تهدید است و نمی بایست گذاست چهره خیابان بواسطه حضور این امور تغییر کند. چون تغییر چهره خیابان و مذهبی شدن آن موجب کاسته شدن استیلای گفتمان دنیوی گرایی است. امروز، نگرانی های سکولارهای وطنی در چند سال اخیر از تضعیف سیادت گفتمانی بر خیابان خیلی بیشتر از گذشته شده است. اگرچه در تحلیل های رسانه ای شان مدام از کاهش دینداری مردم و افول دین گرایی سخن می گویند ولی باطن گفتارشان حکایت از نگرانی های عمیق نسبت به از دست دادن خیابان دارد. بی جهت نیست که نویسندگان شان جشن های کیلومتری غدیر و عزای خیابانی امام حسین علیه السلام را تحقیر می کنند. آنان مشاهده می کنند که در چند سال اخیر نه فقط عزای خیابانی کم نشده است بلکه جشن های خیابانی هم به آن اضافه شده است. حمایت آنها از خشونت های خیابانی پاییز 401 ریشه در همین نگرانی ها دارد. عجیب است که اندیشه سکولار ایرانی علیرغم داعیه های تکثر گرایی و تسامح و تساهل، حضور دین در خیابان را بر نمی تابد و سرسختانه پی گیر دین زدایی از خیابان است. تاسف‌بارتر اینکه آنان برای اجرای پروژه شوم شان علوم انسانی را به خدمت گرفته اند. اکنون رشته هایی مانند جامعه شناسی، مردم شناسی، مناسک شناسی و غیره توسط سکولارهای بزرگ و کوچک به خدمت گرفته شده است تا دینداران را به کوتاه آمدن از کنش‌گری خیابانی و ترک آن متقاعد سازند. بنابراين، تردیدی باقی نمی ماند که حضور با شکوه دین در خیابان در همه اشکال آن؛ از جمله شکل مناسکی جشن و عزا، امر به معروف و نهی از منکر و فرهنگی عفاف و حجاب، عرصه را بر گفتمان سکولار و دین ستیز تنگ تر می کند. البته ثمره این حضور به اینجا ختم نمی شود بلکه ساحت علم بویژه علوم انسانی و اجتماعی از استفاده ابزاری سکولار ها نجات پیدا می کند. انشالله ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🖌 از که باید عبرت گرفت و بر چی مقاومت کرد؟ چند سالی است که جماعت اندکی در کسوت دانشگاهی و حوزوی عزم شان را جزم کرده اند که مدافع ارزش های فرومایه و غیر اخلاقی و غیر شرعی باشند. هر گاه حاکمیت در صدد مهار و کنترل هنجارشکنی های قشر خاصی از جامعه - که عموماً متعلق به طبقه مرفهین بی درد و رنج هستند - بر می آید، به یکباره فریاد اعتراض شان بالا می رود. این جماعت دنیوی منش عزم به اصطلاح فرهنگی خود را منسوب به اصل آزادی و کرامت انسانی می دانند و خود را کنشگران مرزی می خوانند. ولی حقیقت چیز دیگری است. آری، اینان همیشه در خط مقدم جبهه تهاجم فرهنگی دیده می شوند ولی نه این طرف مرز یا حتی روی مرز بلکه همواره آن طرف مرز می ایستند. مسلماً اصل آزادی و کرامت انسانی از اینکه مدافع ارزش های غیر اخلاقی و غیر دینی باشد، شرم دارد. مگر اینکه مفهوم شرم در دنیای مدرن از معنا تهی شده باشد. پس، این عزم ضد فرهنگی - بخوانید آزاد منشانه و کریمانه! - از چه روست؟ حقیقت این است که مبنای عزم این جماعت اندک عرفی گرا مخالفت با حکمرانی دینی است. اساساً ملاک اندیشه ورزی آنان جهت گیری های حکومت اسلامی است. هر آن امر فرهنگی که از نظر حاکمیت دینی ارزش باشد، در نظر آنان ضد ارزش است و باید برابر آن ایستاد. اگر حاکمیت مبتنی بر خواست عمومی در صدد مهار و کنترل هنجار شکنی های اخلاقی و شرعی برآید آنان فریاد مخالفت بر می آورند. تردیدی نیست که اگر اینان در حاکمیت غیر دینی به سر برند، هیچ مخالفتی با سیاست های فرهنگی آن ندارند بلکه دستگاه فرهنگی غیر دینی را یاری می دهند. اما به هر روی، این جماعت اندک که در کسوت دانشگاه و حوزه خود نمایی می کنند، این روزها در وضعیت رقت باری از سقوط و انحطاط قرار دارند. آن بیچاره که کارگزار حاکمیت دینی را بیچاره می خواند و به گمان باطلش خرسندانه مقابله با هنجار شکنان فرهنگی و اخلاقی را موجب تسریع سقوط حاکمیت می داند، همو آشکارا هنجار شکنان را به اخلاق ماکیاوللی فرا می خواند. می گوید مقابل مأمور گشت اخلاقی محجوب باشید و از او که دور شدید از حجاب در آئید! به راستی، کدام استاد دانشگاه اخلاق مدار و فرهنگی را می توان سراغ گرفت که به مخاطبان جوان خود بگوید " پوشش تان را آن جور که دوست دارید ادامه بدهید و در این راه مقاومت کنید" که گوینده این سخن دومی آن باشد؟! اما بیچاره تر از این دانشگاهی نما روحانیان دنیوی گرایی هستند که در کنج حوزه علمیه خزیده اند و فقط هنگامی که حاکمیت در صدد مقابله با هنجار شکنان اخلاقی و شرعی بر می آید، فریاد وا اسلاما سر می دهند. آنان با وجودی که قبول دارند حجاب واجب شرعی است ولی الزام حکومت به این واجب شرعی را وهن به اسلام می دانند!! یعنی اگر رسول خدا و حضرت وصی علیهما السلام مردم را امر به معروف حجاب و عفاف کنند، نعوذبالله وهن به اسلام کرده اند؟!! بر این اساس، نعوذبالله قیام امام حسین علیه السلام هم حرکتی موهن به اسلام است. چون اگر آن حضرت در جنگ نا برابر ظالمانه پیروز می شد و حکومت را به دست می گرفت، امر به معروف های شرعی چون عفاف و حجاب می کرد. یا شاید به زعم باطل این مدرسین حوزوی نما، آن حضرت کاری به کار هنجار شکنان اخلاقی و شرعی ندارد و آنان را آزاد می گذاشت!! آری، اینگونه هم می توان قیام ابا عبدالله الحسین علیه السلام را از معنا تهی و تحریف کرد. اما چرا این آقایان هر گاه که حاکمیت در مهار هنجار شکنان جدی می شود، یادشان می آید که منکرات بزرگی از قبیل اختلاس، تضییع اموال عمومی، ربا، انتصاب های فامیلی و سایر مفاسد اقتصادی هم وجود دارد؟ چرا این آقایان در وقت دیگر، خصوصاً زمان روی کار آمدن دولت های منتخب شان نسبت به این مفاسد اقتصادی از خود حساسیت نشان نداده و نمی دهند؟ چرا این آقایان فقط زمان مبارزه با فرهنگ بی حجابی و برهنگی وارونه به یاد وهن اسلام می افتند؟ چرا این آقایان برابر اهانت به قرآن کریم در سوئد و دانمارک حساس نمی شوند و بیانیه نمی دهند؟! ادامه متن 👇👇👇
ادامه مطلب 👇👇👇 تردیدی نیست که امروز با این قبیل بیانیه ها که همداستان با گفتار آموزگاران ماکیاولیستی است می توان در سپاه اموی بود و برابر قیام سرخ حسینی احتجاج کرد. مگر کارگزار فرهنگی اموی در توجیه کار خود سخنی غیر از این دارد. او نیز هر گونه برخورد با هنجار شکنی های اخلاقی و فرهنگی اعم از بی حجابی و سایر منکرات را غیر شرعی و غیر قانونی و دور از کرامت انسانی می داند. آری، باید عبرت گرفت و مقاومت کرد. اما از کی؟ حاکم و ملتی که امر به معروف و نهی از منکر می کند مایه عبرت نیستند. آنان الگو و اسوه حسنه هستند و باید روی آن ایستاد و مقاومت کرد. بلکه آیندگان از آموزگاران ماکیاولیستی و بیانیه نویسان اموی عبرت می گیرند. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مداحی معروف نریمان پناهی همخوانی ذاکرین حسینیه معلی با نوای ماندگار و شنیدنی نریمان پناهی @moallatv3
🖌 هدف ارشادی و اصلاحی در قیام امام حسین علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 گروهی بر این باورند که حاکمیت نسبت به مسائل فرهنگی و اخلاقی و اجتماعیات مردم هیچ وظیفه ای ندارد. حکومت مأموریتی در باب هدایت گری و ارشاد مردم ندارد. مردم خودجوش به این امر می پردازند و نیازی به حاکمان ندارند تا آنان را موعظه و ارشاد کند. اصلاحات فرهنگی و تربیتی جامعه توسط خود جامعه انجام پذیر است. دخالت حاکمیت در این امور عواقب ناگواری دارد و وضع را بدتر می کند. اگر این دیدگاه را در کنار دیدگاه دیگری بگذاریم که می گوید نباید دولت در امر اقتصاد دخالت کند و ورود در این کار موجب دستوری شدن اقتصاد می شود و کار به سامان نمی رسد بلکه باید بازار را آزاد گذاشت تا خود جوش اقتصاد را سامان دهد؛ آیا از جمع این دو دیدگاه به پوچی و بیهودگی دولت نمی رسیم؟ قطعاً آنارشیسم سیاسی نتیجه این دو دیدگاه است. اگر حاکمیت هیچ وظیفه ای در عرصه فرهنگ و اقتصاد ندارد، دیگر چه ظلم بزرگی متصور است که دولت مأمور به دفع آن شود. ظلم های کوچک را هم خود مردم می توانند دفع کنند. جای این پرسش باقی است که چرا پیروان چنین دیدگاهی وقتی قدرت را تصاحب می کنند مأموریت های اصلاح گرانه فرهنگی را وظیفه خود می دانند و اسناد فرهنگی غربیان مانند سند 2030 را مبنای اصلاحات فرهنگی و آموزشی شان قرار می دهند و اساساً دولت شان را دولت اصلاحات می خوانند. بنا بر فرض مذکور، دولت را چه به اصلاح گری؟ و نیز چرا در پی تثبیت اقتصاد دولتی بر می آیند. این نکات تناقضات محتوایی دیدگاهی است که خواهان عدم مداخله دولت در امور فرهنگی و اقتصادی است. لکن جدای از تناقضی که در این دیدگاه وجود دارد، از منظر دینی چنین دیدگاهی مردود است. اسلام سیاسی بر مبنای کتاب و سنت و دلایل عقلی چنین دیدگاهی را نفی می کند. در اینجا به مناسبت ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین علیه السلام به یک دلیل از کلام آن حضرت بسنده می شود. درباره هدف امام حسین علیه السلام از خروجش و حرکت به سمت کوفه نظریات مختلف مطرح است. اما نظریه صحیح آن است که آن حضرت بنا به دعوت بزرگان و مردم کوفه برای به دست گرفتن حکومت قیام کرد. لکن اغلب مردم کوفه وفادار نماندند و در میانه راه نه فقط از خواسته شان اعراض کردند بلکه با آن حضرت جنگیدند و او و یاران با وفایش را به شهادت رساندند. امام حسین علیه السلام در طول مسیر حرکت از مدینه تا کربلا و حتی در روز عاشورا، در هنگامه نبرد، دوست و دشمن را از هدف قیام و برنامه کاری که در نظر دارد آگاه ساخته است. هیچ کس نبود که نداند اگر امام حسین علیه السلام قدرت را به دست گیرد چه کار خواهد کرد. قصد امام علیه السلام از امارت اصلاحات و امر به معروف و نهی از منکر بود. آنچنان که در وصیت به برادرش محمد بن حنیفه آمده است : إنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِي أُمَّه جَدِّي مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ، وَأَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّي وَسِيرَه أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام. من خروج نكردم از براي تفريح و تفرّج ؛ و نه از براي استكبار و بلندمنشي ، و نه از براي فساد و خرابي ، و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري ! بلكه خروج من براي اصلاح امّت جدّم محمّد صلّي الله عليه وآله مي باشد. من مي خواهم امر به معروف نمايم ، و نهي از منكر كنم ؛ و به سيره و سنّت جدّم ، و آئين و روش پدرم عليّ بن أبي طالب عليه السّلام رفتار كنم . چنانکه از این وصیتنامه بر می آید، امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار هدف خروجش را اصلاح گرانه معرفی می کند و اعلام می دارد که می خواهد از فردای بیعت کوفیان با ایشان و بر پایی حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر کند و به سیره جد و پدرش حکمرانی بورزد. سیره حکمرانی رسول خدا و امام علی علیهما السلام همه عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه را شامل می‌شود. بنابراين، تردیدی نیست که دولت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اصلاح گرانه است و اصلاح و ارشاد اسلامی بخش اصلی وظایف دولت حسینی است. زیرا مسلمانان از جهت فرهنگی با سیره نبوی و علوی فاصله زیادی گرفته بودند. لذا دولت اسلامی نمی تواند از پرداختن به امور فرهنگی و ارشادی مردم شانه خالی کند. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔰 حسین شاخص حق و عدالت و کرامت است دنیای امروز از حرف و سخن اشباع شده است. ما با انبوه کلام مواجه هستیم. گویی نشانه فردیت در ابراز عقیده و حرف زدن است. فضای مجازی به نحو بی سابقه ای این امکان پر حرفی را برای انسان فراهم ساخته است. جهان زیر انبوهه حرف و سخن های راست و غلط پنهان شده است. بنگاه‌های سخن پراکنی، پروپاگاندای رسانه ای نظام سلطه در این بمباران و پرتاب کلمات به سراسر جهان پیشتازند. نتیجه انبوهه کلمات سرگشتگی و حیرت آدمیان در شناسایی و معرفت حق است. گمشده انسان امروز همانا شاخص حق شناسی است. ملاک و شاخص حق و حقیقت چیست. به چی می توان باور داشت تا به سوی حقیقت رهنمون مان کند. شاخصی که مکتب اهل بیت علیهم السلام در چهارده قرن پیش به جهانیان معرفی کرده حسین سلام الله علیه است. ناب ترین و زلال ترین روح پرستنده بعد نبی و وصی، حسین است. تا دنیا دنیاست، حسین سلام الله علیه برترین شاخص دنیای امروز و فردا و فرداها است. هیچ نقطه تاریکی در راه حسین وجود ندارد و برترین معارف الهی و انسانی را در همان سفر ربانی که به شهادت ختم شد از ایشان ثبت و ضبط شده است. بی جهت نیست که در جهان سراسر دنیوی شده و دین گریز اقبال عمومی به مکتب حسین علیه السلام رو به فزونی است. چون امام حسین علیه السلام همان شاخصی است که جهان سرگشته می تواند بدون هیچ شک و شبهه‌ای بدان اعتماد کند و تکیه زند. سخن در این نیست که مفاهیم والا و مقبول امروز چون آزادی، حقوق بشر، برابری و کرامت را در مکتب امام حسین علیه السلام می توان یافت بلکه کلام در این است که نمی توان از این مفاهیم دم زد و کینه و نفرت راه حسین را داشت. با شاخص معرفت دشمنی نمی کنند بلکه عشق می ورزند. امروز هیچ نحله و گفتمان و مسلک و ایدئولوژی نمی تواند از آزادی، حقوق بشر و کرامت انسان و غیره سخن براند و در عین حال با مکتب امام حسین علیه السلام مخالفت کند و خصومت بورزد. هیچ جریانی و گرایشی نمی تواند از مقام زن و از زندگی حرف بزند و همزمان راه حسین را نا چیز بشمارد و خیمه و بیرق حسینی را به آتش بکشد. چون راه حسین شاخص است. آنچنانکه مکتب حسین برای نظام اسلامی شاخص بوده و هست. راه حسین علیه السلام عمود خیمه نظام اسلامی است و اگر این شاخص به محاق رود فرو می ریزد. پس، باید راه حسین را در ارزیابی هر نظر و عملی ملاک خود قرار داد. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🏴🏴🏴🏴🏴 🖌 مشکل با خداست خانم محجبه ای در یکی از برنامه های سیما می گوید در نمازخانه باغ کتاب خانم بی حجابی را دیدم که آمد نماز خواند و بعد شالش را کنار گذاشت. او در تحلیل نماز خواندن خانم بی حجاب چنین می گوید: " اون آدم‌ ( خانم بی حجاب ) با خدا مشکلی نداره و حرف خدا را هم گوش می ده و خدا را هم دوست داره، تو را دوست نداره" خب، این نوع تحلیل ها از نماز خانم های بی حجاب در میان برخی از افراد مذهبی و غیر مذهبی رایج است. لکن در درست بودن آن تردید های جدی وجود دارد. اولاً چرا این خانم محجبه می گوید با تو مشکل دارد، چرا نمی گوید با من و تو مشکل دارد. ثانیاً مگر این تو چه کار کرده که می گوید با تو مشکل دارد. اصلاً این بی حجاب ها چقدر با این تو ها دیدار و هم صحبتی داشته و دارند که با آنها مشکل پیدا کرده اند. خب، عکس داستان هم می تواند باشد؛ این توها هم با امثال این نوع بی حجاب ها مشکل دارند. اما ثالثاً اگر این بی حجاب ها با خدا مشکل ندارند، چرا بی حجاب شده اند. با تو مشکل دارند چرا حکم حجاب را نقض می کنند. حجاب را که من و تو تشریع نکرده ایم. حجاب را خدا واجب کرده است. مگر می شود خدا را دوست داشت ولی حجاب را که واجب شرعی است دوست نداشت و کنار بگذاریم. وظیفه شرعی در جذب چیست؟ جذب حداکثری افراد به دیانت ورزی خوب است ولی وظیفه اصلی دینداران نیست. قرآن کریم خطاب به رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود که شاید تو از اینکه مردمان ایمان نمی آورند خود را به تباهی اندازی در حالی که نباید چنین کنی: " لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ " ( الشعراء : 3 ). در جای دیگر می فرماید آنچه وظیفه داری رساندن پیام خدا است اما حساب ایمان نیاوردن شان با ما است: " فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ" ( الرعد : 40 ). بنابر این، وظیفه دینداران تبلیغ سخن خدا است و نباید برای جذب حداکثر خود را تباه کرد یا دیگر دینداران را به کاری که نکرده اند متهم کنیم. اما مشکل کجاست؟ این خانم محجبه گمان کرده که بی حجاب های نماز خوان با خدا مشکل ندارند و حرفش را گوش می دهند. اما آیا این چنین است که ایشان می گوید؟ در اینجا باید این گروه از افراد بی ححاب نماز خوان را به دو دسته تقسیم کرد. گروهی از آنها کسانی هستند که فقر فرهنگی و ضعف در بینش دینی دارند. آنان بر اساس تصورات غلط از دین بی حجاب شده اند. لذا در اثر کسب آگاهی و معرفت دینی خود را اصلاح می کنند. در اینجا، با این دسته طرفی نیست. بلکه سخن با گروه دوم است. اما دسته دوم کسانی هستند که بر اساس برداشتی خاص و از روی مبنای نظری بی حجابی و نماز خواندن را کنار هم جمع کرده اند. به زعم آنان باید خدا را آنچنان که می پسندیم، دوست بداریم نه آنچنان که او می پسندد. من خدا را اینطوری دوست دارم که کار به حجابم نداشته باشد. او نماز را نه بخاطر اینکه خدا پسندیده است بلکه بخاطر اینکه خودم پسندیم می خواند. حتی ممکن است نماز را همراه با موسیقی بپسندد و بخواند. لذا برخی از آنها حتی نماز را لازم نمی دانند و می گویند دل پاک کافی است. آری، این دسته از بی حجاب ها با چنین خدایی هیچ مشکلی ندارند. خدایی که نحوه عبادت ( با حجاب باشی یا بی حجاب ) را به خود انسان واگذار کرده است. ولی با خدایی که مداخله می کند و مدام از التزام به پسند و نفی نا پسند هایش می کند، با چنین خدایی مشکل دارند. اینان با زبان تکلیف مخالفند و می گویند گذشتگان تکلیفی می اندیشیدند ولی ما خود را مکلف نمی دانیم. این چنین دیدگاهی گونه ای از تفکر سکولاریستی است که جماعتی با عنوان روشنفکری دینی چند دهه است که مبلغ آن هستند. این دیدگاه با اساس اصل اسلامیت دین خدا مشکل دارند. چون دین خدا از پیروانش تسلیم محض برابر فرامین الهی را خواستار است. ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
🏴 در فضیلت علمداری علمدار کربلا لواء و رایت و عَلم، هر سه واژه در صدر اسلام با مختصر اختلاف در موضع استعمال به یک معنا است. اگرچه کاربرد عَلم عام تر است. پرچم نشان قوم و قبیله و ملت است که به منظور شناسایی و شناساندن استفاده می شود. در گذشته بیشترین کاربرد آن در میدان جنگ بوده است. اهتزاز پرچم لشکر در میدان رزم از جهات مختلف اهمیت دارد. اجتماع و شناسایی مختصات مکانی لشکریان و امیدواری و تقویت روحیه و پایمردی در جنگاوری از وجوه مهمه برپایی عَلم است. به همین خاطر، پرچمدار مسئولیت گرانی بر عهده دارد و تا پای جان می کوشد که آن را در برافراشته نگه دارد. و باز به همین خاطر، دشمن می کوشد که علمدار را از پای در آورد تا روحیه جنگاوران خصم تضعیف و تسلیم شود. لواء در جنگ ها به دست دلاور ترین و شجاع ترین جنگاوران سپرده می شد تا سربازان روحیه بگیرند و نیروهای دشمن به وحشت افتند. اولین علمدار در صدر اسلام عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت حمزه بن عبد المطلب بود. بعد شهادت آن حضرت، امیر المومنین علی علیه السلام پرچمدار مسلمانان بود. گاه علمدار لشکر به دلیل شایستگی هایی که دارد به عنوان فرمانده لشکر انتخاب می شود. چنانکه در فتح قلعه خیبر یهودیان، پرچم و فرماندهی عملیات به دو صحابی، ابوبکر و عمر سپرده شد ولی آن دو موفق به فتح قلعه نشدند تا اینکه رسول خدا فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله (و یحبه الله و رسوله) یفتح الله علی یدیه لیس بفرار، همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدای و رسول او را دوست دارد (در بعض روایات: و خدا و رسول او هم او را دوست دارند) خدا خیبر را به دست او می‌گشاید. او هرگز نمی‌گریزد". و او کسی جز علی نبود و قلعه خیبر به علمداری و فرماندهی آن حضرت فتح شد. همه یاران ابا عبدالله الحسین علیه السلام در صحرای کربلا، در روز عاشورا از برترین جنگاوران دلیر عرب بودند. هر یک از آنان شایستگی علمداری سپاه امام حسین را داشتند اما این افتخار نصیب عباس بن علی، حضرت ابا الفضل شده بود. چون او اشجع الناس و عمود خیمه ابا عبدالله الحسین علیه السلام بود. بطوری که با افتادن هر یک از یاران امام حسین، اهل بیت دل شان به وجود عباس علمدار حسین گرم بود. امام حسین تنها بخاطر شجاعت و دلاوری عباس بن علی نبود که پرچم را به دست او سپرد بلکه می خواست ایشان نزدیک حرم بماند و به قلب دشمن نزد تا زودتر از دیگران به شهادت نرسد. مرحوم مجلسی گوید: " در برخي از تأليفات شيعه است كه عباس بن علي هنگامي كه تنهايي برادرش امام حسين (ع) را ديد، به ايشان عرض كرد: آيا رخصت ميدان رفتن به من مي دهيد؟ امام شديد گريست و فرمود: " يا أخي أنت صاحب لوائي". تو پرچمدار لشكر مني. اگر تو بروي، لشكر من متفرق خواهند شد! ( بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،انتشارات اسلانیه: 45/ 41 ). حتی لشکر عمر بن سعد لعنت الله عیه و من تابعه، از جایگاه و تکیه گاه عباس بن علی در سپاه امام حسین علیه السلام باخبر بودند. آنها از روی رحمانیت برای ایشان امان نامه نفرستادند بلکه می دانستند که با افتادن علمدار حسین همه امیدها نابود خواهد. این را از گفتگوی میان عمر بن سعد و شمر می توان فهمید. به همین خاطر، وقتی عباس در شریعه فرات بر زمین افتاد، امام فرمود: " الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِى وَ قَلَّتْ حِيلَتِى‏ وَ شَمَّتْ بِى‏ عَدُوِّى؛ اكنون كمرم شكست و بى‏چاره شدم و دشمنم نسبت به من، پرده‏در و مغرور شد". آری، علمدار و پرچمدار امام حسین که افتاد، حرم به عزا نشست. حضرت زينب سلام الله عليها به نوحه‏سرايى برخاست و گفت: «واى عباسم! واى برادرم! فرياد از بى‏كسى پس از تو!» امام نيز گريست و فرمود:" إى وَ اللَّهِ وا ضَيْعَتاه وَ انْقِطاعُ ظَهْراهُ بَعْدَكَ اباالفَضْل عليه السلام! يَعُزُّ عَلَىَّ وَ اللَّهِ فِراقُكَ؛ آرى به خدا! فرياد از بى‏كسى و شكستن كمر [من‏] پس از تو اى ابالفضل! جدايى تو [چقدر] بر من گران خواهد بود". ادامه مطلب 👇👇👇
روایت‏ شده، هنگامى که وسائل غارت شده از شهداى کربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آن‌ها پرچم بزرگى بود. یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولى دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه کسى حمل مى‌‏کرد؟ گفته شد: عباس بن على ـ علیه السلام ـ آن را حمل مى‌کرد. یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت: «انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التى تحمله:به این پرچم بنگرید، که بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جاى آن سالم نمانده جز دستگیره آنکه پرچمدار آن را با دست ‏حمل مى‏ کرده است. سپس یزید گفت: «ابیت اللعن یا عباس، هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه: لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا براى تو زیبنده نیست) اى عباس، این است معناى وفادارى برادر نسبت به برادرش‏". آری، باید در بیان عظمت افتخار پرچمداری یاد آور شد که این افتخار نصیب بزرگانی چون حمزه عموی پیامبر و امیر المومنین علی و عباس بن علی علیهم السلام شده است. علمداری هر ملت و قومی منصبی نیست که بتوان به هرکسی سپرد. باید در هر عرصه و میدانی، پرچم ملت را به کسی سپرد که امین، شجاع و وفادار و راسخ در عقیده باشد. انشالله ✍ داود مهدوی زادگان 👇👇👇 @mahdavizadegan
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ ای اباعبدالله، هرآینه عزایت بزرگ و سنگین شد و مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام بس دشوار و طاقت‌فرسا گشت و سنگین و دشوار و طاقت‌فرسا شد مصیبتت در آسمان‌ها بر همه اهل آسمان. @mahdavizadegan
🏴 قومی بر امام معروف و قومی بر امام منکر مردى در منزل «ثعلبيه» نزد امام حسين عليه‏السلام آمد و در مورد اين آيه كريمه سؤال نمود " يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ " ( اﻹسراء : 71 ) امام فرمود: يعنى پيشوا و امامى كه مردم را به راه راست هدايت كند و مردم هم او را اجابت كنند، و امامى كه مردم را به گمراهى و ضلالت دعوت كند و مردم نيز به دعوت او پاسخ مثبت دهند؛ گروه اول در بهشت و گروه دوم در آتش خواهند بود، و اين قول خداى متعال است كه" فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ" ( الشورى : 7 )(مقتل الحسين مقرم: 179 ). مطابق فرمایش قرآنی امام حسین علیه السلام آدمیان در اجتماع و گروه زندگی می کنند و هیچ گروهی بدون امام و رهبر نیست. گروه با امام و الگوی خود به این سو و آن سو حرکت می کند تا به مقصد نهایی می رسد. این مقصد یا خیر است یا شر. عاقبت گروه خیر، بهشت برین است و عاقبت گروه شر دوزخ است. پس، برای اینکه دانسته شود اهل کدام فرقه هستیم، باید امام خود را بشناسیم. باید نسبت به گفته ها و اعمال و سیاست ها و جهت گیری های امام خود شناخت پیدا کنیم. روز عاشورا، دو فرقه رو در روی هم صف آرایی کردند. فریقی اهل جنت بود و فریقی اهل نار. هر دو گروه هم کاملاً امام شان را می شناختند. هیچ کس نبود که امامش را نشناسد. گروهی بر امام معروف بودند و گروهی بر امام منکر. امام معروف، حسین فرزند زهرای مرضیه دخت پیامبر خدا بود و امام منکر، دعی بن دعی، ابن مرجانه فرزند زیاد و یزید بن معاویه بن ابوسفیان بود. اگر گمان کنیم که صف آرایی این دو امام فقط مربوط به واقعه کربلا است و تکرار شدنی نیست، سخت در اشتباهیم. دنیای امروز نیز بواسطه دو امام معروف و امام منکر به دو فرقه تقسیم شده است. امامی که دعوت به آخرت می کند و حیات دنیوی را در برابر آخرت قلیل و نا چیز می شمارد: "قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا " ( النساء : 77 ). امام دیگری که نفی آخرت می کند و می گوید هر آنچه هست همین دنیا است: " وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ " ( الجاثية : 24 ). همگان هر ساله در روز عاشورا مختصات خودمان را که در کدام فرقه حضور داریم، بازخوانی و باز شناسی می کنیم. هر بار معلوم می کنیم که امام مان کیست تا معلوم شود اهل نوریم یا اهل نار. اگر امام مان را حسینی می دانیم، باید همه ساله تجدید عهد کنیم. چون معلوم نیست که تا به آخر بر این عهد مقدس باقی بمانیم. امام رهایمان نمی کند ولی از ناحیه خودمان تضمینی نیست. ✍ داود مهدوی زادگان @mahdavizadegan
🏴 با شکوه تر از گذشته بحمدالله به برکت خون شهدای کربلا محرم امسال ( 1445 ق ) با شکوه تر از سال های گذشته برگزار شد. مساجد، تکایا و هیئت های عزاداری مهربانانه تر و کریمانه تر از گذشته از عزاداران ابا عبدالله الحسین علیه السلام پذیرایی کردند. البته امسال، جریان معارض و دین ستیز در این شکوه عزاداری سهیم بودند. چون هواداران شان را به منظور بر هم زدن صورت معنوی و قدسی هیئات فرا خوانده بودند. ولی همان چای و شربت نذری امام حسین اثر خودش را کرده بود و نزاع شان را مغلوبه ساخت. کسی نبود که به عشق امام حسین علیه السلام نیامده باشد. حتی بانوان مکشفه هم در این شبهای عزای حسینی احترام گذاشتند و غالباً در مجلس روضه امام حسین محجبه حاضر می شدند. بعضاً هم مکشوفه وارد مجلس عزا شدند ولی با حجاب که هدیه حسینی است، خارج شدند. بد خواهان مجلس حسینی چی می خواستند و چی پیش آمد. اینها بخاطر همان عشق به حسین است که همه را گرد هم جمع کرده است. امید است که با این اجتماع حسینی همگی در رکاب امام زمان عج و نایب بر حقش رهسپار شویم تا شهادت‌ و عاقبت بخیری. انشالله 👇👇👇 @mahdavizadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین انصاریان: گفتند در جلسات محرم شرکت نکنید و سیاه نپوشید اما حضور مردم چند برابر شد ▪️نور اباعبدالله با نور حق تعالی پیوند خورده و این نور را تا قیامت نمی‌توان خاموش کرد. @mahdavizadegan