خوب سلام حافظین گلم
من بخاطر تمام تلاش و سعی شما عزیزان قرآنی که برای حفظ قرآن عزیز که امیدوارم با کمک پدر ومادرهای مهربان و عزیزتان تا #سوره بینه را خوب حفظ کردید این #قصه زیبارا تقدیم به شما. 🌷⭐️🌷⭐️🌷
#قصه_درباره : #صبر
قصه 🐿 سنجاب کوچولو 🐿
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید که هر روز صبح، برای چیدن میوه به جنگل میرفت و با سبد پر از خوراکیهای خوشمزه بر میگشت. سنجاب کوچولو هم آرزو میکرد کاش زودتر بزرگ شود تا بتواند به تنهایی از درختان بلند و پر شاخ و برگ بالا برود و هر قدر که دوست دارد فندق و بادام و گردو و بلوطهای خوشمزه و درشت بچیند.
یک روز که سنجاب کوچولو در لانه نشسته بود و داشت به بزرگ شدن خودش فکر میکرد، سنجابهای دیگر را دید که روی شاخ و برگ درختان جنگل بالا و پایین می پرند. او خیلی غصه خورد. چرا؟چون دلش میخواست مثل آنها به هر طرف که میخواهد برود.
وقتی پدر و مادرش از راه رسیدند به آنها گفت: من چه وقت می توانم به جنگل بروم؟ پدر گفت: وقتی که بزرگ شدی و توانستی یک سبد از میوههای این جنگل را بغل کنی و به خانه بیاوری! سنجاب کوچولو که فکر میکرد حالا بزرگ شده، گفت: این که کاری ندارد، من همین الان هم میتوانم یک سبد پر ازمیوههای جنگل را بچینم و بیاورم! پدر سنجاب کوچولو که خیلی بچهاش را دوست داشت گفت: اگر تو میتوانی به تنهایی به جنگل بروی فردا صبح به جنگل برو. حالا دیگر ما پیر شدیم اگر تو بتوانی یک سبد بلوط بیاوری ما خوش حال می شویم. سنجاب کوچولو تا این را شنید از ذوق تا صبح خوابش نبرد.
صبح روز بعد ، همین که آفتاب درآمد سنجاب کوچولو یک سبد برداشت و از لانه خارج شد. جنگل و همه آن چیزی که در آن وجود داشت. درختان بلند و در هم، میوههای خوشمزه و رنگارنگ، پرندگان پر سر و صدا و …. سنجاب کوچولو از دیدن آن همه زیبایی غرق لذت و تماشا شده بود. او موجوداتی را میدید که تا به حال ندیده بود: گله گوزنها ، میمونهایی که از جلوی چشم او با سرعت بالا و پایین می رفتند و پرندگانی که از این شاخ به آن شاخ میپریدند…. سنجاب کوچولو که از شوق و ذوق نمیدانست باید چکار کند، بدون هدف این طرف و آن طرف میدوید و نمیدانست باید چه نوع میوهای را از کدام درخت جدا کند. سنجاب کوچولو که حیران و سرگردان توی جنگل در حال حرکت بود، ناگهان چشمش به یک خرس قهوهای افتاد.
اول خیلی ترسید، اما وقتی خنده خرس را دید، آرام شد و در پشت درختی ایستاد. خرس مهربان پرسید: نترس… چی شده… دنبال چی می گردی؟
سنجاب کوچولو؟ سنجاب کوچولو کمی جرات پیدا کرد و گفت: دنبال میوههای خوشمزه میگردم. بخصوص بلوطهای درشت… اما نمی دانم چرا از هر درختی بالا میروم بلوط پیدا نمی کنم؟ خرس مهربان خندهای کرد و گفت: هر درختی یک نوع میوه دارد. تو اول باید درخت آن را بشناسی و بعد از آن بالا بروی.
مثلا اگر بلوط میخواهی باید از درخت بلوط بالا بروی. حالا دنبال من بیا تا درخت بلوط را به تو نشا ن بدهم ! سنجاب کوچولو وقتی دید خرس قهوهای اینقدر مهربان است، دنبال او به راه افتاد تا به یک درخت بلوط رسیدند. سنجاب کوچولو که تا به حال درختی به این بزرگی و پر از میوه ندیده بود، بدون معطلی از درخت بالا رفت و شروع به چیدن بلوط کرد.
از این شاخه به آن شاخه… هرچه بلوط میدید میچید. سبدش کاملا پر شده بود. خرس قهوهای که پایین درخت ایستاده بود فریاد زد: دیگر بس است. سبد تو پر از بلوط شده… ممکن است ازآن بالا بیفتی. اما سنجاب کوچولو که خیلی ذوق زده شده بود، به دنبال بلوطهای درشت بالا و بالاتر میرفت. تا اینکه سبدش آنقدر سنگین شد که ناگهان از آن بالا به پایین پرتاب شد.
سنجاب کوچولو شانس آورد که در لابلای شاخ و برگ درختان آویزان شد، وگرنه معلوم نبود که چه بلایی ممکن است به سرش بیاید.
خرس مهربان که در پایین درخت منتظر او بود، کمکش کرد و او را نجات داد، اما دیگر از سبد پر از بلوط خبری نبود، زیرا بلوطها همه به اطراف درخت ریخته بودند و چند سنجاب بزرگتر داشتند آنها راجمع می کردند… آن وقت بود که سنجاب کوچولو از خرس مهربان خجالت کشید و با خودش فکر کرد که: پدر درست می گفت، من بزرگ نشدهام و بازهم باید صبر کنم.
#شاد وخندان باشید...
حفظ را مورور کنید.. .
🌷 @mahde_fereshtegan
🌷⭐️🌷⭐️🌷⭐️🌷⭐️🌷⭐️
🔰اولین چیزی که هر پدر و مادری باید داشته باشد!
🌟 زیربنای برقراری ارتباط خوب، صبر است.
🔴 در تربیت اگر #صبر نداشته باشیم و زود جوش بیاوریم، موفق نخواهیم شد. هم خودمان باید صبر داشته باشیم و هم وقتی بچه بیصبری میکند او را به صبر دعوت کنیم. این اصل اول در #تربیت است.
♨️ چرا که وقتی بچهها در حال رشد هستند، ممکن است خیلی به خطا بروند و مطابق میل #پدر و #مادر رفتار نکنند. معمولا پدرها و مادرها تا زمانی که بچه کوچک است، خیلی در برابر او صبوری دارند.
مثلاً زمانی که بچه اختیار ادرار و مدفوع خود را ندارد، صبوری میکنند تا به این توان برسد. ولی وقتی به حرف زدن میافتد و حرف های ناهنجار میزند یا در مقابل بینظمیهایش عصبانی زود عصبانی میشوند.
❌ البته لازم است توجه کنیم صبور بودن به معنای منفعل و لَخت بودن در برابر بچهها نیست.
✔️ صبوری یعنی وقتی بچه کاری را خلاف میل ما انجام میدهد یا قرار است چه چیزی را یاد بگیرد، با آرامش و پشتکار رفتار آرام خود را ادامه دهیم و زود عصبانی نشویم.
مثلا مادر از فرزندش میخواهد که کاری را انجام دهد. یک بار، دوبار میگوید، دفعه سوم با تندی با او سخن میگوید و خودش آن کار را انجام میدهد.
در این حالت چون فرزند دوست نداشته آن کار را انجام دهد و انجام نداده، حس میکند یک برنده است، اما برندهای تلخ و مادر هم حس میکند یک بازنده تلخ است.
☑️ این اشتباه رایج #خانواده هاست.
🎙دکتر فرحبخش
#تربیت_فرزند #تربیت_کودک #تربیت_نوجوان #صبوری #رشد