#رمان
#داستان_ظهور
#ادامه_قسمت_بیست_و_سوم
امام دستور داده است سنگ بزرگی را پیش او بیاورند.
این سنگ کجا بوده است؟
گویا از زمانی که از مکّه حرکت کرده ایم، این سنگ همراه این لشکر بوده است.
اکنون، امام با عصایش به این سنگ می زند. ناگهان همه فریاد می زنند: آب ! آب !
چه آب گوارایی از این سنگ جاری می شود ! خدایا این سنگ و این عصا چه حکایتی دارند؟
اصل ماجرا به زمان موسی(ع)، برمی گردد، آن زمانی که قوم موسی در بیابانی بدون آب، گرفتار شده بودند و نزدیک بود از تشنگی هلاک شوند، پس موسی(ع) عصای خود را بر سنگی زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جاری شد.
همه قوم بنی اسرائیل که بیش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سیراب شدند. اکنون همان سنگ در مقابل امام زمان می باشد.(1)
این سنگ از موسی(ع) به امام به ارث رسیده است، آری به راستی که او وارث همه پیامبران می باشد.(2)
آبی که از این سنگ می جوشد هم تشنگی را برطرف می کند و هم نیاز انسان را به غذا!(3)
✍️ داستان ظهور/ مهدی خدامیان آرانی
❁┄┅•|•⊰❁〇⃟:❁⊱•|┅┄❁
1- «تسیل کل عین فی جدول إلی سبط کانواستمئه ألف»: تفسیر البیضاوی ج 1 ص 329، مجمع البحرین ج 1 ص 462.
2- الإمام الباقر علیه السلام : «ویحمل حجر موسی بن عمران وهو وقر بعیر ، فلا ینزل منزلا إلا انبعث عین منه »: بصائر الدرجات ص 208، الکافی ج 1 ص 231، کمال الدین ص 670، الغیبه للنعمانی ص 244.
3- الإمام الباقر علیه السلام : «من کان جائعا شبع ، ومن کان ظمان روی»: الغیبه للنعمانی ص 244، بحار الأنوار ج 13 ص 185، ج 52 ص 324.
🌐مرکز مجازی مهدویت
🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷
🆔 http://eitaa.com/mahdi313com