✨﷽✨
✨
📌 سوگند به قلم
✍🏻 تا بهحال شده خاطرات زندگیت را مانند یک کتاب ورق بزنی؟ ما آدمها مانند قلمهایی هستیم که با اَعمال و رفتار هر روز یک صفحه از کتاب خود را مینویسیم.
✍🏻 یکی جز عشق نمینویسد، در آخر رمّانی عاشقانه میشود! یکی جز پول نمیبیند و آخرش مانند فاکتورهای خاکخورده گوشه بازار میشود! یکی فقط یاد خداست، آخرش میشود مفاتیح! پُر ذکرهای رنگارنگ، سلامهای عاشقانه، یکی پُر از گناه و ظلم است، آخرش کتابی پر از زشتی است که هیچکس او را نمیخواند!
🖋 حواست هست در کتابت چه مینویسی؟! کتابت را ورق میزنی؟ کلمات زشت را با توبه پاک کردهای؟ نکند با هر گناه نوشته باشی: «آقا نیا!» بیا! امروز با توبه تمام صفحاتت را پاک کن، بالای هر صفحه بنویس: «آقا جانم بیا! منتظرم...»
📔 راستی! یک کتاب قطور سراغ دارم. میدانی چند صفحه شده؟! تقریبا 420 هزار صفحه... هر صفحهاش پر از غریبی، دلتنگی، اشک و انتظار، هر صفحه را اگر فقط یک دقیقه نگاه کنی، حدود 290 شبانه روز باید صفحههای پُر از غربتش را ورق بزنی و اشک بریزی.
📝 خوشا به حال کسی که قلمی شود که خطبهخط کتاب زندگیاش را برای مولایش شعرهای عاشقانهای کنَد، مناجاتهای عطرآگین به دعای فرج در سطرهایش دل مولایش صاحبالزمان را شاد کند و کتاب اَعمالش لبخند را به چهرهٔ نورانیاش بنشاند.
⭕️ قبل از نوشتن هر سطر کتاب زندگیات، یاد این حرف خدا باش: «...وَالْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ...»
🌸 #دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
🌼اشکهای به زمین نرسیده
✍🏻 خواستم بگویم یکی هست که برمیگردد اما بغض امانم را برید. اشکهایم بیوقفه به سمت زمین سرازیر میشدند، جاذبه جذبشان میکرد اما من مانع برخوردشان با زمین میشدم. با گوشهٔ روسری به جانشان افتادم.
اهل کم آوردن نیستم، اما وقتی بحث به آمدن یا نیامدن مهدی کشیده میشود، ناخودآگاه دلم میشکند. دست خودم نیست... دلم به حرفهای ناامیدکننده رضا نمیدهد.
قلبم ناگهان تپش میگیرد و قدمهایم سست میشوند. دنیا بدون برگشت او، پایانی نخواهد داشت و دنیا بدون سوت پایان، مانند دوندهای است که هرچه میدود مسابقه تمام نمیشود یا برگهٔ امتحانی که هرچه مینویسی تمامنشدنی است.
آن مرد... چه در باران، چه در برف و کولاک و چه با صدای خشخش برگهای قرمز و زرد و نارنجی! بالاخره برمیگردد... شاید در لحظهٔ چیدن محصولات باغ تابستانی و شاید لحظهای که شکوفههای صورتی، پی به جنس تُرش آلبالوییشان میبرند!
من اعتقاد دارم و پای اعتقادم جان میدهم که آن مرد، وعدهٔ بازگشتش با قَسم یاد شده است. پس بازگشت برای او حتمی است حتی اگر من در آن روز استخوانهایم هم پوسیده باشد...
🤲 دعای هر لحظهام دیدن رویش، در دوران خوش جوانیام است... زمانی که با دلِ شکسته برگردم و با لبخند پر مِهر او روبهرو شَوم. آن زمان است که اشکهایم از شوق، بر زمین پاک خدا برای سجده فرود میآیند...
#دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
🌼روز پیروزی خلیلالله
✍🏻 در این بزم دنیا که دمی بیش نیست آزموده میشوی... و این تویی که انتخاب میکنی با سوهان سختیها روحت صیقل بخورد یا با شِکوه و شکایت خودت را فرسخها عقب بیندازی.
ادعای ایمان که میکنی باید آمادهٔ آزمونت باشی... و امروز، روز پیروزی خلیلالله است در میدان امتحان... کدامین پدر، پسرش را به قربانگاه میبَرد؟ و کدامین پسر، راضی به چنین مشیتی میشود؟
چه افتخاری میکند خدا به بندگان خالصش... عشقت به محبوب که شعله بکشد، مهربانیش را که با تمام وجود درک کنی، سر مینهی به طاعتش با عشق... سالها میگذرد اما تاریخ هنوز به این برگ از رویدادش فخر میفروشد...
هوای نفس را اگر در قربانگاه ذبح کنیم، آن وقت بیگمان نگاه پُر مِهر صاحبالزمان را بیشتر از همیشه درک خواهیم کرد... آنوقت قدم و قلم و همه چیزمان خدایی میشود... و آنوقت است که با روحی قدرتمند، ظهور را جلو خواهیم انداخت...
#دلنوشته_مهدوی ؛ ویژهٔ #عید_قربان
❣️ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣️
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
📌 به ادعا نتوان شیعه بود
✍🏻 پرسید: «میثم تمّار کیست؟» گفتم: «میثم آن است که در عصر سکوت، یاعلی گفت و سرش بَر دار رفت.» گفت: «از او بیشتر برایم بگو!»
گفتم: «میثم، رفیق بیرقیب امیرِ مومنان و در دلدادگی نسبت به ایشان مایهٔ اعجاب همگان بود. وقتی به جُرم عشق به خاندان ولایت، دست و پایش بریده شد، از عمق جان، با نطقی فصیح و آمیخته با حلاوت قرآن، زبان به مدح اهلِ بیت گشود و آنچنان از خیانتهای بنیامیه پرده برداشت که طاقت از کف دادند و بر دهانِ حقگویش لجام زدند. او اولین کسی بود که در راه دفاع از حریم ولایت و پاسداشت مقام امامت، دست، پا و زبانش بریده شد.»
جملاتم پایان یافت. چشمانش منقلب و بارانی بود. شبنمِ اشک، آرام بر گونههایش نشست. با آرامشی لبریز از نور معرفت و ایمان، در گوشهای از دفترش که مزیّن به نام امام زمان بود، نوشت:
«میثم تمّارها برای من حجتند تا از یاد نبرم که به ادعا نتوان شیعه بود…»
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ شهادت میثم تمار تسلیت باد.
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran
✍ چند خط برای مسلم...
◾️ روزی که #حضرت_مسلم به دعوت مردم کوفه، روانه کوفه شد، به دلش آمد به امام حسین بگوید: «این سفر سخت است مولا» اما حضرت عَرضه داشت: «برو»
◽️ خواست دوباره حسی که در دلش داشت را بازگو کند، که حضرت فرمود: «مسلم! برو، نزدیکتر از تو اگر داشتم او را میفرستادم»
◾️ مسلم رفت اما نفهمید چه شد که رفت. چه حال شیرینی داشت! این جمله را شنید، رفت و نفهمید خیانت یعنی چه؟! نفهمید بیوفایی يعنی چه؟! گرسنگی و آوارگیِ شب معنا نداشت، وقتی مسلم نزدیکترین به امامش بود.
◽️ در روزهای آخر که بزرگترین بی مِهریها را از مردم کوفه دید، بیشترین لذت را بُرد. مسلم نزدیکترین به امامش بود، و او هر لحظه با این جمله زندگی میکرد.
◾️ اما وقتی خیانت مردم کوفه را دید، خواست به جای تمام مردم دنیا فریاد زند: «اشتباه میکنید» خواست فریاد زند: «عدالت یعنی حسین، آرامش یعنی حسین»
◽️ مسلم وقتی جانِ امامش را در خطر دید، خواست فریاد زند: «خدایا شرمندهام. شرمندهام که نتوانستم از جان امامم محافظت کنم.»
🔻 خواست فریاد زند: «امام زمان نیا، این مردم هنوز وفاداری نمیشناسند...»
📎 #دلنوشته_مهدوی
#محرم
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
🏴 سفیر صبر
✍🏻 سرانجام روز مصیبت عُظمی تمام شد. کمکم شب فرا رسید، آتشِ خیمهها رو به خاموشی رفت و این حیوانصفتانِ رذل، دست از غارت و آزار خیامِ بیپناه حسین برداشتند و تو ماندی و یک دنیا درد…
◾️ یک دنیا مصیبت که نمیدانی از رسیدگی به کدامشان شروع کنی؛ نازدانهای که زخم گوشهای بیگوشوارهاش بیتابش کرده را آرام کنی یا پسربچهای که دست و پای کوچکش در میان شعلههای آتش سوخته را تیمار یا مادری که در این محشرِ کبری به دنبال طفل گمشدهاش میگردد را یاری کنی.
◽️ بالاخره با سختی فراوان، زنان و کودکان را آرام و در سایهٔ تنهاخیمهٔ پابرجا و نیمسوخته، جمع میکنی. شب به نیمه میرسد و اوضاع اندکی آرامتر میشود و تو سرانجام پس از روزی سراسر التهاب، کنج خلوتی برای نشستن و چارهاندیشی پیدا میکنی، زیرا تو خوب میدانی که این آرامش ماندنی نیست؛ مقدمهای است برای طوفانهای سهمگین پیشِ رو... خوب میدانی که باید صبوری کنی، چرا که اکنون تو تنها عمود خیام بیپناه حسینی.
◾️ آری! باید طاقت بیاوری تا این زنان و کودکان داغدار که تمام چشم امیدشان به توست، لااقل زنده به شهرشان بازگردند. باید طاقت بیاوری تا خونهای به ناحق ریختهٔ حسین و یارانش بیثمر نماند. باید طاقت بیاوری، چرا که از امروز، دوام اسلام به تو بستگی دارد.
◽️ پس صبور باش دخت باصلابت علی! صبور باش سنگ صبور حسن! صبور باش یاور همیشگی حسین! صبور باش و دل قوی دار که روزی مَردی از نسل حسین قیام میکند و انتقام این خونهای به ناحق ریخته شده و حقهای غصبشدهٔ خاندانت را میگیرد. صبور باش و در نماز شبت برای ظهور نهمین فرزند حسین دعا کن.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژهٔ #محرم و #حضرت_زینب
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
🌼آنجا بودی و سوختی و البته صبر کردی؛ عجب صبری...
✍🏻 سخت است رفتن همه را دیدن و داغ علی اکبرها و داغ عباسها را به جان خریدن؛ سخت است تنهاییِ امام زمان را دیدن و صدای هل من ناصرش را شنیدن و باز هم تنهاییِ امام را دیدن، همانجایی که حتی کودکانِ در گهواره تاب دیدنش را نداشتند...
▪️ البته دیدن اسارتها و شلاقها بماند، دیدن سرهای بر نیزه و داغ رقیه بماند...
▫️ آقای من عجب صبری داشتید!
همه گفتند امان از غم زینب، اما شما حتی غم زینب را هم دیدید.
▪️ ای کاش مردمِ زمان، امامت شما را درک میکردند، ای کاش گروه هایی مثل توابین، توبه خود را در اطاعت از شما میدیدند.
▫️ آقای من! چقدر زندگی شما شبیه امروز است. امامی که غم یار میبیند، امامی که کربلاهای زمان را درک میکند، بیآنکه مردمِ زمان، حقیقتِ او را درک کنند.
📎 #دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
📌 درد یک جهان به دلتان نشسته
✍🏻 اشکهای شما، نمایانگر گناهان شیعیان است که اضطرار وجودتان را از یاد بردهاند و اشکهایتان برای ما آبرو میخرند و خوب میدانید که جز شما هیچ نداریم، تنها امید دل غریبان شمایید.
نفسهایمان، جانمان هر لحظه وقف شماست. اصلا خلقت ما چه هدفی داشت؟ جز عاشقیِ منتظربودن که زندگی بیعشق شما برایش معنا ندارد...
آقا جانم! ریسمان دنیا پیچیده به دستانمان. صبری دگر نمانده. تمام آمال و آرزوی جوانان شده ظهور شما و مضطرشدنِ دنیایی برای آمدن منجی...
مولایم! میدانیم که بینگاه شما زیر بار ستم دشمن، از بین میرویم اما ما با عشق شما نفس میکشیم و در سلولبهسلول تنمان این عشق به جریان میافتد.
چشمانمان را منور کن به نور این عشق. بیا و تمام کن این دوری زمین از صاحبش را. یا صاحبالزمان! شما تنها امید رهایی مایید.
#دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
📌 زنگ آخر
✍️ گوش کن! باز هم زنگ مدرسه به صدا درآمده است. دانش آموزان یکییکی در صف میایستند. آنان که زرنگ هستند، در اول صف و آنها که... تو کجا ایستادهای؟ نکند گوشۀ حیاط آرام و بیتفاوت نشستهای و فقط تماشا میکنی؟
روزی که در مدرسۀ انتظار ثبتنام کردیم، میدانستیم باید روزها و سالها در سرما و گرما برای آنچه تعهد دادهایم بایستیم و هر روز، امتحان پشت امتحان...
آیا انسانها گمان میکنند همین که بگویند ایمان آوردند به حال خود رها میشوند و امتحان نخواهند شد؟ روز موعود که فرا برسد، بهار که بیاید، خواهیم فهمید چگونه شاگردی بودیم... تا آن روز، ما هستیم و این مدرسۀ مظلوم، ما هستیم و برگههای امتحان.
تا لحظهای که زنگ آخر به صدا درآید و آوای خوش آن، گوش عالم را نوازش دهد.
🌸 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژهٔ اول مِهر
❣️ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣️
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
🏴صبح طلوع کرد و همهمان را عزادار کرد
✍🏻 کاری با او نداشته باشید، بگذارید گریه کند. این خود مرهمی بر درد اوست؛ حداقل بغض خود را فرونمیخورد. زمان که بگذرد، حالش بهتر میشود.
◾️ چهل روز گذشت… بعد از لباسِ مشکی به تنکردن و زارزدن و خاک بر دهان و سر ریختن، صبح طلوع کرد و همهمان را عزادار کرد.
◽️ اما حالمان بهتر نشد… پس مجبور شدیم برای دلمان هم که شده دل به دریای کربلا بزنیم. نمیدانم چرا، اما دوست دارم در راه اربعین خار بر پایم برود و تشنگی بکشم. من اصلاً برای اذیت شدن آمده بودم، اما او مهربانتر از این حرفها بود. آب که بماند، انواع آبمیوهها بود که به اصرار باید میخوردی. خبری از خار نبود، اما ماساژور زیاد پیدا میشد!
◾️ اگر به دنبال سختی هستی که مرهم دردت باشد، در سرزنشها و انتظار برای امام زمانت به دنبالش بگرد… شاید مرهم و هدیهٔ ناقابل برای آقایی باشد که کشتهٔ اشکها است. پس زیارتتان قبول و التماس دعا.
🔘 #دلنوشته_مهدوی ویژهٔ #اربعین
❣️ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣️
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
📌 مهاجر
🕋 در مکه، نزد اَشرافِ بهترین قبیلهٔ عرب، محبوب بود. لقبش را محمد امین(صلواتالله علیهوآله) داده بودند. از جان خود گذشت و در آخر برای خدا از شهر خود هجرت کرد.
پیامبر فقط از مکه هجرت نکرد؛ بلکه او از خودش تا خدا هجرت کرد. او مهاجری بود بهسوی عرش خدا و با هجرت آشکار خود به تکتک ما آموخت که باید هجرت کنیم، هجرتی از خودمان بهسوی خدا.
ما همگی در این دنیا مهاجریم؛ مانند پرستوها! نکند اینجا بمانی و اسیر شوی که بهار این دنیا زود زمستان میشود. نکند جا بمانی از کاروان عشقی که پرچمش دست مولایت مهدی است. نکند با زرقوبرق هوس، بالهای پروازت را فراموش کنی.
🔺 همین امروز بالهای توبهات را باز کرده و از خودت تا به خدا پرواز کن. فردا برای حرکت دیر است ای مهاجر! همین امروز وقت رفتن است.
#دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
#ربیع_الاول
✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾
🔘 به ما بپیوندید
🏴 @mahdi313yaran
✨﷽✨
✨
📌 تمرین یار شدن برای امام زمان
✍🏻 زمین و آسمان در اختیار اوست به اذن خدا. نهایت ایمان است و عطوفت، نمیشود دوستش نداشت. من در عجبم که او چرا دوستم دارد؟ در لحظههای پر گناهم، نظارهگرم بود، بهجای من گریست، بهجای من توبه کرد و بارها شرمنده شد. اما هنوز هوایم را دارد. در همان لحظههای پر شکوه اشک و توبه، دوست داشتنش را احساس میکنم که اگر هوایم را نداشت چه بسا نه اشکی بود و نه توبهای...
اما دیگر از تباهی خستهام. طاقت اشکهای امام را ندارم و امروز میخواهم که ارادهام خط بطلانی باشد بر گذشتۀ تباه شدهام. امروز، روز تولد من است. آغازی زیبا برای تمرین یار شدن. مسیر «شدن» اگر چه سخت است ولی لذتی دارد وصفناشدنی.
ای اصالت زندگی که شاید سالها منتظر بیعت من بودهای! در همین لحظه که بیگمان نظارهام میکنی با شما عهد میبندم خود را برای یاریات آماده کنم.
#دلنوشته_مهدوی
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔘 به ما بپیوندید
✅ @mahdi313yaran