eitaa logo
موکب علمدارمهدی یاوران کرمان
185 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
17 فایل
باسلام این کانال جهت اطلاع رسانی خادمین موکب علمدار مهدی یاوران حاج قاسم شهیدقهرمان در جهت پذیرایی از میهمانان امام زمان ارواحنا فدا درآستان مسجد مقدس جمکران فعالیت می‌نمایند ایجاد شده است
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تروریست «شورشی» وهابی که پرچم امام حسین در سوریه را پاره کرد، به همراه عکاسش توسط مبارزان ارتش سوریه اسیر شد.
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 تحلیل و پیش‌بینی‌های قابل تامل اسکات ریتر، افسر سابق اطلاعات تفنگداران دریایی آمریکا از وضعیت این روزهای 🍃🌹🍃 🔻تهاجم علیه که توسط اسلام‌گرایان [تروریست‌ها] متحد ترکیه از گروه تحریر‌الشام و ارتش ملی سوریه متحد آمریکا آغاز شده، نتیجه یک طرح استراتژیک پیچیده بین اسرائیل و ترکیه و آمریکاست. 🔸هدف اصلی این طرح، قطع خطوط تأمین حزب‌الله لبنان از ایران و تضعیف محور مقاومت است. 🔹احتمالاً حلب به دست نیروهای اسلام‌گرای طرفدار خواهد افتاد. در پاسخ به این تهدید، روسیه و ایران تلاش خواهند کرد تا وضعیت رو در سوریه تثبیت کنند. این کار زمان‌بر خواهد بود و ممکنه به درگیری‌های طولانی‌تری منجر بشه. 🔸این حمله ممکنه به افزایش تنش‌ها در منطقه و تشدید رقابت‌های بین قدرت‌های بزرگ بینجامد. 🔹بزرگترین بازنده در این بازی پیچیده، ترکیه و رئیس‌جمهور اون، رجب طیب اردوغانه. این حمله بدون هماهنگی و همکاری نزدیک با اسرائیل و آمریکا ممکن نبود. سخنان انتقادی اردوغان علیه اسرائیل صرفاً لفاظی‌های توخالی بوده. او با حمایت از این حمله، یه بار دیگه به روسیه خیانت کرد و حمایت ادعایی‌اش از رو زیر سوال برد. 🔺در نهایت، روسیه و ایران موفق خواهند شد سوریه رو تثبیت کنند. این کار زمان‌بر خواهد بود و نیازمند تلاش‌های دیپلماتیک و نظامی گسترده است. سوریه و متحدانش نیز برای نابودی پایگاه‌های اسلام‌گرایان در ادلب تلاش خواهند کرد. این نیز یک فرآیند طولانی‌مدت خواهد بود.
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید....
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی واقعی از دفاع مقدس که توسط فیلم‌بردار ارتش تصویر برداری شده است! دقت کنید تانک دشمن تا روی خاکریز آمده است اما هیچ کدام از نیروهای بسیجی فرار نمی‌کنند! ✅️شما که ایثارگر هستید تکلیف مدارانه و جهت انجام وظیفه در قبال شهیدان این ویدئو را در برای ایرانیان ارسال کنید که همه بدانند عده ای چگونه با چنگ و دندان و سلحشورانه ایستادند تا وجبی از این خاک کم نشود. امنیت امروز مدیون از خودگذشتگی هاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😡 تفکر تکفیری‌ ها نسبت به ایران و ایرانی: ایرانی ها مسلمان نیستند مرتدهستند کشتن ایرانی ها حلال هست فرصت نمیدیم حتی توبه کنند چون دروغگو هستند اگر الان یک ایرانی را ببینم سرش رو می بُرم
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این رو گوش کنید و بدانید اگر در سوریه ورود نکردیم باید از همین امشب خود را برای نبرد در داخل آماده کنیم!
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌محمود المدهون سرآشپزی که بیش از ۴۰۰ روز در غزه ماند و از مردم منطقه با غذای رایگان پذیرایی کرد، دو روز پیش به شهادت رسید.💔 🚀🔥 🚀🔥
روایتی هست که میگوید: خواجه شمس‌الدین محمد؛ شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبارو بنام شاخ نبات. در کنار نانوایی مکتب خانه ای قرار داشت که در آنجا قرآن آموزش داده می‌شد و شمس‌الدین در اوقات بیکاری پشت در کلاس مینشست و به قرآن خواندن آنان گوش می‌داد. تا اینکه روزی از شاخ نبات پیغامی شنید که در شهر پخش شد " من از میان خواستگارانم با کسی ازدواج می‌کنم که بتواند 100 درهم برایم بیاورد!" 100 درهم، پول زیادی بود که از عهده خیلی از مردم آن زمان بر نمی‌آمد که بتوانند این پول را فراهم کنند عده ای از خواستگاران شاخ نبات پشیمان شدند و عده ای دیگر نیز سخت تلاش کردند تا بتوانند این پول را فراهم کنند و او را که دختری زیبا بود و ثروتمند به همسری گزینند در بین خواستگاران خواجه شمس‌الدین محمد نیز به مسجد محل رفت و با خدای خود عهد بست که اگر این 100 درهم را بتواند فراهم کند 40 شب به مسجد رود و تا صبح نیایش کند. او کار خود را بیشتر کرد و شب‌ها نیز به مسجد می‌رفت و راز و نیاز می‌کرد تا اینکه در شب چهلم توانست 100 درهم را فراهم کند و شب به خانه شاخ نبات رفت و اعلام کرد که توانسته است 100 درهم را فراهم کند و مایل است با شاخ نبات ازدواج کند. شاخ نبات او را پذیرفت و پذیرایی گرمی از او کرد و اعلام کرد که از این لحظه خواجه شمس‌الدین شوهر من است. شمس‌الدین با شاخ نبات راجع به نذری که با خدای خود کرده بود گفت و از او اجازه خواست تا به مسجد رود و آخرین شب را نیز با راز و نیاز بپردازد تا به عهد خود وفا کرده باشد. اما شاخ نبات ممانعت کرد. خواجه شمس‌الدین با ناراحتی از خانه شاخ نبات خارج شد و به سمت مسجد رفت و شب چهلم را در آنجا سپری کرد. سحرگاه که از مسجد باز می‌گشت چند جوان مست خنجر به دست جلوی او را گرفتند و جامی به او دادند و گفتند بنوش او جواب داد من مرد خدایی هستم که تازه از نیایش با خدا فارغ شده‌ام، نمی‌توانم این کار را انجام دهم اما آنان خنجر را به سوی او گرفتند و گفتند اگر ننوشی تو را خواهیم کشت بنوش، خواجه شمس‌الدین اولین جرعه را نوشید آنان گفتند چه می‌بینی گفت: هیچ و گفتند: دگر بار بنوش، نوشید، گفتند:حال چه می‌بینی؟ گفت: حس می‌کنم از آینده باخبرم و گفتند :باز هم بنوش، نوشید، گفتند: چه می‌بینی؟ گفت :حس می‌کنم قرآن را از برم؛ و خواجه آن شب به خانه رفت و شروع کرد از حفظ قرآن خواندن و شعر گفتن و از آینده‌ی مردم گفتن و دیگر سراغی هم از شاخ نبات نگرفت! تا اینکه آوازه او به گوش شاه رسید و شاه او را نزد خود طلبید و او از آن پس همدم شاه شد؛ و شاه لقب لسان‌الغیب و حافظ را به او داد. (لسان‌الغیب چون از آینده مردم می‌گفت و حافظ چون حافظ کل قرآن بود) تا اینکه شاخ نبات آوازه او را شنید و فهمید و نزد شاه است و به دنبال او رفت اما... حافظ او را نخواست و گفت: زنی که مرا از خدای خود دور کند به درد زندگی نمی‌خورد... تا اینکه با وساطت شاه با هم ازدواج کردند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کزآن شاخ نباتم دادند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آقای اردوغان اگه بخوای اینجوری کنی اصلاً توی نقشه وجود نخواهی داشت..!!😉😁
🚨 | سرهنگ دوم حسن عبدالغنی از ارتش آزاد سوریه: ⛔️در دولت جدید به فرماندهی و رهبری القاعد ابومحمد الجولانی، هرکس اسم علی و خاندان خیانت کار آنها بیاورد، زنده زنده دفن خواهد شد و در دمشق آن مکان هم بعد از تشکیل دولت ویران خواهیم کرد؛ هرکس در حمص هست می تواند به سمت حماه حرکت کند، ما به شما امان نامه کتبی خواهیم داد .
🚨 | یکی از فرماندهان تحریر الشام، حسن آل احمد: ⛔️وقتی به دمشق رسیدیم، اگر می خواهید شما زنان زنده بمانید باید جلوی جوخه ها کتاب های دینی مثل قرآن آتش بزنید یا خودتان به نکاح خانه ای که احداث می شود موقت معرفی کنید؛ هیچ پسر بچه و مرد مرتد زنده نخواهیم گذاشت ⚠️دارند اون خوی داعشی خودشان را نمایان میکنند
فتنه ی شام ❗️