درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 10.mp3
3.83M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 10
https://t.me/mahdi_domeiri
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 2
عاشق که بشوی، عاشقی می کنی؛ و عاشقی در نگاه آنان که عشق را نچشیده اند، دیوانگی است. در نگاه مرداب، رود دیوانه است. چه معنی دارد که هزار پستی و بلندی را تحمل کنی، هزار رنج را به جان بخری، با هزار مانع رو به رو شوی، که چه؟، به دریا برسی. این همه تکاپو برای چه؟. اگر این دیوانگی نیست، پس چیست؟. ترحّمَت می کند و نصیحتت که یک جا بنشین، این همه زجر کشیدن زِ چه؟، دو روزِ دنیا که نمی ارزد به این همه خون دل خوردن. می سوزد دلش برای تو، برای تو که راه و رسم زندگیِ آرام را نمی دانی، برای تو که نمی فهمی لذّت بردن از دنیا را، برایِ تویِ بی عقلِ دیوانه.
مرداب چه می فهمد عاشقی را؟، چه می فهمد خروش را؟، سروش را؟. چه می فهمد آرامِ عاشق را معشوق ربوده و عاشق تا رَه به معشوق نبَرَد، آرام ندارد؟. نمی فهمد حلقۀ عشق بر گردن عاشق بی اختیار می کشدش سوی معشوق.
حلقه ای بر گردنم افکنده دوست می کشد آنجا که خاطرخواه او است
عاشق گوش شنوا ندارد که نصیحت « مرده آب » را شنود. عاشقی که به عشق زنده شد، زبانِ مرده ها را نمی فهمد، نمی شنود، درک نمی کند اموات را. نصیحت که فایده ای ندارد. یا باید در بندش کرد و از رفتن باز داشت که مگر می شود؟، و یا باید با جنونش تنها گذاشت.
عاشق است و شورِ عشق و بویِ معشوق و دلدادگی و جنون،
عاشقیِ عاشقِ مجنون ...
ناصح برو شرمی بدار، با پند عاشق را چه کار
یا بَند بهرِ او بیار، یا با جنونش واگذار
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
41.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تقلب
صحبتهای صریح حجت الاسلام دومیری
در پاسخ به توییت جنجالی تاجزاده
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 3
عاشق که می شوی، دل می دهی، دل داده می شوی که او دلدار است. جَلَواتِ جمال یار دل می رباید زِ دلت. نگاه به معشوق که می کنی، دعوتت می کند به عاشقی، به عاشق تر شدن، نصیحتت می کند که ترک نکنی عاشق پیشگی را. عاشق که باشی، هر جلوۀ جمال معشوق پندِ تداومِ عاشقی است. عاشق که باشی، نصیحتِ معشوق را به جان می خری، عاشق تر می شوی، عاشق تر و عاشق تر و عاشق تر.
عاشق که باشی مستِ دیدارِ دلدار می شوی و این دیدار بندِ عشق را به دست و پای قلبت می زند. اسیر می شوی، اسر معشوق و در بندِ عشقش.
معشوق در بند می کِشدَت و پندَت می دهد به عاشقی. هر چه عاشق تر شوی، بند اسارتت محکم تر می شود، اسیرتر می شوی. ای خوشا که معشوق در بندَت کند و پابندَت، در آغوشَت کشد و دستانش را دورت حلقه کند،در بندَت کند و اسیرت کند، اسیر شوی، در بند شوی، در بندِ قفسِ آغوشِ معشوق، اسیرِ آغوشِ عشق.
عاشق که باشی، پندَت که از معشوق باشد و بندَت، مجنون می شوی. نیازی نداری به پند و بندِ دگران. مجنون از پند و بند آزاد است و تو آزادی، آزادِ آزاد در وسعتِ آغوشِ معشوق ...
ای پند گویِ هوشمند، جان و دلم را شد پسند
از روی و مویش پند و بند، پندی مَگو بندی میار
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
هدایت شده از آدینه بشرویه
#امام_جمعه_حامی_مستضعفین
#رسیدگی_به_محرومین_در_دستور_کار
💢دیروز حجت الاسلام و المسلمین معلمی در خانه های تعدادی از محرومین حضور پیدا کرد.
🔰در این دیدار صمیمانه، امام جمعه مردمی شهرستان بشرویه پای درد و دل محرومین نشست و خواستار رفع مشکلات از مسئولین مربوطه شد.
🔹گفتنی است در این دیدار مسئولین گروه جهادی امام رضا(علیه السلام) هم حضور داشتند.
🌐https://b2n.ir/708417
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مقایسه نشو!
⚠️ #رازهای_همسرداری
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 4
عاشق که باشی، نَصَب العین ات می شود صورتِ یار. چشم از یار بر نمی داری، فکر و ذکرت یار است، همّ و غمَّت یار است، همه چیزَت یار است، همه کَسَت یار است. جانَت یار است و جانانه ات یار. عاشق که باشی، جان و جانانت یار است، آن قدر که شیدا می شوی، واله می شوی. همه چیز و کَسَت که یار شد، عاشق که شدی، شیدا که شدی، هر آنچه از یار و یادِ یار دورَت کند، بیگانه ات می شود. همه جز یار، حتی خویشتنِ خودت، بیگانه اند. خودت با خودت بیگانه ای و از خودت دوری می جویی و به یار قُربَت. شیرین ترین پارادوکس عالم است که خودت از خودت بگریزی و بگسلی و به آغوش یار پناهنده شوی و بپیوندی. از خود که بیگانه شدی، محرم یار می شوی، محرمِ خود کی محرم یار شود هیهات ...
از خودت که گسستی، از خودت که گریختی، جاهلانِ عالم عاقلَت نام نَنَهند که دیوانه ای در نظرشان. از خود بریده و به دیگری پیوسته را مگر می شود نامِ عاقل نهاد که این عین جنون است، و تو که عاشق می شوی، مجنون می شوی، شیدا می شوی، دیوانه می شوی، واله می شوی، عاشق می شوی؛ وَ عاشقی جنون است و عشق جنون آور. کجا و کِی خودعاقل پنداران عالَم زبان جنون عشق را می فهمند؟. با چه زبانی و با چه تعبیری می توانی عاشقیَت را شرح و بیان کنی برای آنانی که دیوانه ات می پندارند؟. خودعاقل پنداران که زبانِ آدمیّت نمی فهمند. ناچاری، ناچاری به سکوت، سکوتی شیرین که به همین اندازۀ توضیح برای دِگران از یار فاصله نگیری. سکوت می کنی و می گذاری هر آنچه دلِ سنگشان می خواهد از جنونَت بگویند. خودعاقل پنداران را با عاشقِ دیوانۀ شیدا چه کار؟.
تو سرت به عاشقیَت گرم است، به وَلَهَت، به شیدائیَت، به عشقت، به معشوقت، به یار. عاشق که باشی سرت گرم یار است، گرمَ عشق است ...
من واله جانانه ام، از خویشتن بیگانه ام
عاقل نیَم دیوانه ام، دیوانه را کاری مدار
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 5
عاشق که می شوی، دیوانه می پندارنت. می خواهند با این زخم زبان ها از مسیر منحرفت کنند، بازت دارند. دیوانه که باشی، درمان نداری. تنها دوایِ دیوانگی بند و زنجیر است. باید به چهار میخ کشندَت تا فکر عاشقی از سرَت بپرد. اما مگر می شود؟. کی می شود دل را در بند کرد؟. چگونه می شود عشق را در قفس نهاد و زندانی اش کرد؟. دست و پای عاشق را که ببندی، دلش نجواها دارد با معشوق. عاشق را که در قفس زندانش کنی، فراغ بال می یابد برای عاشقانه های بیشتر با معشوقش. دیوانۀ عشق را با هیچ تدبیری نتوان باز داشت.
نصیحت اگر می کنندَت، برای این است که مأیوس اند از انحرافت، ناامیدند از دست شستنت از عاشقی. نصیحت یعنی فهمیدند که گوشت، گوشِ توی عاشق بدهکار گفته هایشان نیست. نصیحت می کنندَت اگر، بدان دیوانگی ات بر عاقلی آنها سیطره یافته و پیروز شده است.
عاشق که باشی، با غیرِ یار بیگانه ای، کاری نداری بهشان. دوست داری تو باشی و یار و عشق. می خواهی تنها باشی، با خود خلوت کنی، بدون مزاحمت به قلبت بنگری و عکس رخِ یار را در آئینۀ دلت عیان ببینی و مست شوی و مجدد ببینی و مست شوی و ببینی و ... .
عاشق که باشی تنهایی را دوست داری، تو و عشق و یار ...
دیوانه را تدبیر چیست؟، جز بند و جز زنجیر چیست؟
این وعظ و این تذکیر چیست؟، یکدم مرا با من گذار
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 11.mp3
5.67M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 11
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 6
عاشقی کارِ دل است و عشق در دل رسوخ می کند. عاشق که بشوی، دِلَت طور دیگر می شود. می طپد و عشق را در رگ هایت جاری می سازد. ضربانِ قلبَت معشوق را فریاد می زند و نبضَت عطر زلفِ یار را در وجودت می پراکند. عاشق که بشوی، عوض می شوی، رنگ و بوی معشوق می گیری. عاشق که بشوی، دل که بدهی، قلبت منزلگاه عشق می شود، حضرتِ معشوق نزولِ اجلال می فرماید به کلبۀ محقرانۀ قلبَت. خانۀ دلَت را واگذار می کنی، خانۀ دلَت را تصاحب می کند. معسوق که آمد، دلَت نور می گیرد، شور می گیرد، می شوی دل داده، می شوی دل بسته. دل می بندی به معشوقَت وَ دل می کَنی از جز او. به معشوق می پیوندی و از جهان می گُسَلی. خلوت می کُنی با معشوقَت، با عشقَت.
تو هستی و معشوق، اما « تو » هستی وَ معشوق نمی پسندد دوگانگی را، دوئیَت را. باید بروی، باید رخت بربَندی، باید تنها بگذاریَش، باید نباشی. جسارت است اینکه هنوز محوِ معشوق نشده باشی، زشت است که تا کنون از شوق حضورش قالب تهی نکرده باشی، قالبِ بودن. ادب عاشقی است که معشوق باشد در دلَت اما خودت نباشی. باید بگذری از خود، باید دل بکَنی از خود. نمی شود دل به معشوق بدهی و دل به خود نیز. رسم عاشقی نیست این. نمی شود مدعیِ عاشقی باشی و حاضر نباشی فدای معشوقَ بشوی. رسم عاشقی نیست این. باید بِرَهی از خود، باید کوچ کنی از خود به معشوق. دست شستن از خود، شرطِ به دست آوردن معشوق است. عاشق که باشی، رها می کنی هر آنچه غیر یار است، رهای می کنی خود را، رها می شوی از خود. زان پس، عشق است و معشوق است و معشوق است و عشق، عشق است و عشق است و عشق، نور است و عشق است و نور، نور است و نور است نور، الله نور ...
دل از جهان بگسسته ام، در زلفِ جانان بسته ام
از خویش هم وارسته ام، با غیرِ یارم نیست کار
(فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 7
عاشق که شده باشی، دل به جانان که بسته باشی، یار را در خانۀ دلَت می یابی. مستِ حضورِ معشوق می شوی، مستِ مست. وَ در این میان خود را از یاد می بری، خودت را نمی بینی. از حقارتِ نظر دوختن به خود اوج می گیری تا عظمت نگاه به معشوق. قله نشین می شوی، قله نشینِ عشق. سیمرغ را می مانی که در کوه قاف مأوی گرفته و حاضر نیست از آن بلندا به زیر آید. عاشق که باشی، می ترسی از قلبِ بدونِ عشق، می گریزی از پستیِ زیستن بدونِ عشق. عاشق که باشی، عزّتِ عشق را با هیچ حقارت و ذلّتی عوض نمی کنی.
عاشق که بشوی، عشق برایت شیرین است، یادِ معشوق برایت شیرین است، عاشقی برایت شیرین است. لذّتِ عاشقی را که چشیده باشی، اسیرش می شوی. نمی توانی بی خیالِ عاشقی بشوی. زبان قال و زبانِ قالت فریاد می زند:« الهی من ذا الذی ذاقَ حلاوةَ محیّتک فرامَ منک بدلاً ». لذّتِ عشق را که چشیده باشی، در پیِ چشیدن بیشتری. « هل من مزید » می گویی و خود را در اقیانوسِ عشق غوطه ور می سازی. عاشق که باشی، شهود می کنی، می بینی، که عشق منشأ و مدار و مرجع عالم است. با همۀ وجودت درک می کنی این حقیقت را که:« إنّا للعشق و إنّا إلی العشق راجعون »....
من ترکِ مستی چون کنم؟، سر سوی پستی چون کنم؟
در عشق سستی چون کنم؟، عشقست عالم را مدار
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 12.mp3
4.66M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 12
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فقط تلاش نیست!
⚠️ #رموز_موفقیت
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 8
عاشق که شوی، بی قرار می شوی، بی قرارِ وصال، بی قرارِ وصالِ دوست. دلَت غنج می رود که هم نشینش باشی. صبرَت نمی ماند برای در آغوش کشیدنش. لحظه شماریِ وصال تاب و توان زِ کف می بردَت. حتی تصور وصلَش هم مستت می کند. مست می شوی، مستی می کنی. مستی ات شهرۀ شهر و بازار می شود. رسوا می شوی، رسوای عاشقی.
عاشق که شوی، بی قرار که شوی، مست که شوی، شراب عشق ننوشیدگان عیبَت می کنند، انگَت می زنند. عاشق که باشی، حرف زیاد می شود برای باز داشتنَت از عاشقی. پاپوش می دوزند برایت. می خواهند با انگ و ننگ و پاپوش و رسوایی، باز دارَنَت از عاشقی. آن که عاشق نیست، عاشقیَت را بر نمی تابد.
عاشق گوشش بدهکار نیست. عاشق که مست جرعۀ عشق شده باشد، نمی شنود سخن عیبجویان را. از دردسر نمی هراسد و از رسوایی گریزان نیست. جرعۀ عشق را که سر کشید، پیمان بست که فانی شود در معشوق. عیب و عار و ننگ و رسوایی، می زدایَد منیَّت را، می خشکاند عجب را، غرور و تکبّر را. خالص می کند عاشق را و آمادۀ وصلَش. عاشق تنها به وصل می اندیشد و بس.
عاشق که باشی، انگ و ننگ که برایت مهم نباشد، رسوایی عشقش را به جان که بخری، دیوانه ای پس. مجنونی که با معیارهای زندگانیِ مردگان همراه نمی کنی. حتماً دیوانه ای که همه چیز را با معیار عشق و معشوق می سنجی. مگر جز عشق کار دیگری نداری؟. مجنونی و بر مجنون حرجی نیست. مجنونی و خوشا به حالت که جنون داری، جنون عاشقی. عاشقی و مجنون و مست.
اینسان جنونم آرزو است .....
از من مجو صبر و درنگ، بگذار حرفِ عار و ننگ
نی صبر دارم نی درنگ، نی ننگ می دانم نه عار
عاشق ملامت جو بُوَد، راهِ سلامت کی رود؟
رسوائی او را می سزد، با وعظ و پند او را چه کار؟
ای واعظِ عاقل نما، « فیض » از کجا پند از کجا؟
بگذر تو از تقصیر ما، جرم از مجانین درگذر
( فیض کاشانی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فقط تلاش نیست!
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 13.mp3
2.93M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 13
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 9
عاشق که باشی، عاشقی را که فرا گرفته باشی، ادبِ عاشقی را که آموخته باشی، می دانی رسمِ عاشقی سر سپردگی است، دل دادگی است. دل که بستی به معشوق، معشوق بین می شوی، خودت را نمی نگری. منیّت و خودخواهی جایی در دنیای عاشقی ندارد. عاشق که باشی، دل دادۀ سر سپرده که باشی، خواسته ات، خواستۀ معشوق است، هوایت هوایِ یار است. همه هویّت و هستی اَت می شود یار و خواستۀ یار. هوایَت که هوای یار نباشد، به دنبالِ هوای خود و هوای نفست که بروی، جان می دهی که عاشق جانش بستۀ یار است و خواستۀ یار. عاشق که بشوی، هوایَت هوایِ معشوق است،هوایِ عشق است.
عاشق که نباشی، جان نداری، حیات نداری، مرده ای هستی متحرّک، متعفّن. عاشق که بشوی، جان می گیری، زنده می شوی، حیات در رگ های وجودَت می دَوَد و طراوَت می دهد جانَت را، وجودت را. زنده که بشوی، حس می کنی، درک می کنی، درد را می فهمی، دردمند می شوی. عاشق که باشی، حیات که داشته باشی، به دنبالِ آبِ حیات می دَوی، تشنگی امانَت را می بُرَد، دردِ پنجه های تشنگیِ لقاءِ یار که در قلبَت فرو رفته را حس می کنی. عاشق که باشی، حیات که داشته باشی، دردمند می شوی، دردمندِ دردِ یار. درمانِ دردِ عاشقی هم، عشق است و یار است و عشق است و بس.
عاشق که باشی، حیات که داشته باشی، دردمند که باشی؛ یار را می طلبی،
دردَم از یار است و درمان نیز هم ...
بی هوای دوست ای جانِ دلم، جانی ندارم
دردمندم، عاشقم، بی دوست درمانی ندارم
( امام خمینی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
رهبر انقلاب:
وقتی میبینم کسی ماسک نمیزند از آن پرستار و پزشک فداکار خجالت میکشم.
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
جز قطع شدن چارهای ندارد
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
اینگونه برخورد کنید
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 10
عاشق که بشوی، معشوق که برگزینی، دلَت گرم می شود به بودنش. سرمای تنهایی رخت بر می بندد از وجودت. گرم می شوی و گرم می شود جان و دلَت. یخ زده ای که عشق سرک می کشد و به قلبت در می آید. عشق می آید و گرم می شوی، عشق بیشتر می شود و گرم تر می شوی، عشق فزون تر می گردد و داغ می شوی، عشق افزایش می یابد و گُر می گیری، عشق فرا می گیرد کشور وجودت را و آتش می گیری. عشق آتشَت می زند و میسوزاندَت. می سوزاند تو را، منیّتَت را، خودیّتَت را. می سوزاند هویّتَت را و همه ات معشوق می شوی، همه اش معشوق می شود، همه معشوق می شود. عشق آتشَت می زند تا فانی شدن را بیاموزی، فانی شدن را ببینی، فانی شوی. عشق آتشَت می زند تا معشوق را خالص و بی پرده نظاره گر باشی، نه از پسِ پردۀ زخیم و کدرِ « معشوقِ من ». ای خوش آن آتشی که چنین در جان افتد و وصال را ارمغان آورد. یک آتشی چنین میانۀ جانم آرزو است ...
عاشق که شوی، جان می گیری، زنده می شوی. دلِ بی عشق مرده ای است متحرّک، متعفّن. شروعِ زندگی ات، شروعِ تو، عشق است و پایانِ تو نیز. عاشق که شوی، آتش عشق که « تو » اَت را سوزاند و معشوق را در جانَت نشاند، تا همیشه باقی می مانی به ماناییِ معشوق، باقی می مانی به عشق. عاشق که شوی، پایانی نداری.
آغازَت حضرتِ عشق است و پایانَت حضرت عشق. آغاز و پایانت عشق است. زبانِ حال و قالَت گویا است و مترنّم: إنّا للعشق و إنّا إلی العشقِ راجعون ....
آتشی از عشق در جانم فِکَندی، خوش فِکَندی
من که جز عشقِ تو آغازی و پایانی ندارم
(امام خمینی )
با ما همراه باشید...
https://eitaa.com/mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 13.mp3
2.93M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 13
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
22.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تابستان داغ
تحلیل حجت الاسلام دومیری از وقایع اخیر
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 11
شرابِ عشق عجیب سُکرآور است. عاشق که باشی، مست می شوی، مستِ یار. عشق مستَت می کند، عقلَت را می رباید. آنقدر مستت می کند که خودت را هم از تو می گیرد. مستیِ عشق نابودت می کند، نیستَت می کند. می مانَد مستی و عشق، عشق و مستی. عاشق که باشی، مست که باشی، خلاص می شوی از غیرِ خود، خلاص می شوی از خود، خالص می شوی، صافی و صاف می شوی. مست که باشی، عشقِ خالص می شوی، عشقِ ناب.
عاشق که باشی، مست که باشی، خالص و صافی که شده باشی، قلندر می شوی که راه و رسم قلندری بریدن از خود و پیوستن به معشوق است، ندیدن خود و دیدن معشوق است. عاشق که باشی، قلندر می شوی، معشوق بین می شوی.
عاشق که باشی، مست که باشی، جز یار را که نبینی، بی سر و سامان می شوی. آرام و قرار ربوده می شود از قلبَت. بی قراری می آزارَد دلِ عاشقَت را. عاشق بی سر و سامان است و سامانش وصال. عاشق که باشی، از خود که رها شده باشی، سبک می شوی، بال و پر می گشایی، پر می گشایی سوی وصال، فکر و ذکرَت وصال یار است و بس.
عاشق که باشی، سبک بار پر می کشی و می شوی رشکِ حافظ ها:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها ....
عشق آوردم در این میخانه با مشتی قلندر
پَر گشایم سوی سامانی که سامانی ندارم
(امام خمینی)
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
عشق عزّ و جلّ 12
عاشق که باشی، درِ قلبَت رو سوی عشق گشاده است. عشق واردِ قلبَت می شود، خانه می کند در جانَت. پیش می رود و پیش تَر. آهسته آهسته تمام قلبَت را، تمام جانَت را فرا می گیرد. تسخیر می کند دلَت را، وجودَت را، تو را. عاشق که باشی، تسخیر می کندَت عشق.
وجودَت که مسخَّرِ عشق شد، چشمَت عشق می شود، زبانَت عشق، گوشَت عشق، فکرَـ عشق، اشکَت عشق، لبخندَت عشق، مسیرَت عشق، مقصدَت عشق. وجودَت که مسخَّرِ عشق شد، عشق می بینی، عشق می شنوی، عشق می گویی، عشق می بویی، عشق می خواهی، عشق می پویی.
عاشق که باشی، همۀ عالم را عشق می بینی، عالَمِ عشق ....
عاشق که باشی، مسخَّرِ عشق که شده باشی، همه عالَم را عشق می بینی. همۀ عالَم را معشوق می بینی. خودَت برای خودَت نیست می شوی، هر چه هست، حضرتِ عشق است و بس. تو می شوی سایۀ عشق، هر جا می رود می روی. پیدا و پنهان بودنَت، ظاهر و باطن بودَنت، مرهونِ عشق است.
خوش آن صبحی که حضرتِ عشق در جانَت بدرخشد و سایه ای باقی نگذارد ...
عالَمِ عشق است هر جا بنگری، از پست و بالا
سایۀ عشقم که خود پیدا و پنهانی ندارم
( امام خمینی )
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 14.mp3
3.16M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 14
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 15.mp3
2.89M
درس های سلوک و همسرداری، جلسۀ 15
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اعدام نکنید
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri
درس های سلوک و همسرداری جلسۀ 16.mp3
2.72M
درسهای سلوک و هسرداری، جلسۀ 16
با ما همراه باشید...
@mahdi_domeiri
آدرس اینستاگرام
instagram.com/mahdi_domeiri