eitaa logo
نوشته‌های مهدی جمشیدی
10.1هزار دنبال‌کننده
37 عکس
7 ویدیو
6 فایل
۱. نویسنده‌ و محقق فرهنگ هستم. ۲. تنها رسانه‌ی رسمی‌ و معتبری که مواضعم در آن منتشر می‌شود، این کانال است. ۳. مسئولیت مواضعم، بر عهده‌ی خودم است، نه هیچ نهاد یا جریانی، و درج عناوین حقوقی را در کنار نامم تأیید نمی‌کنم. ۴. گاهی اینجا را می‌بینم: @Seirurat
مشاهده در ایتا
دانلود
،،،، رهبر معظم انقلاب: 🖇️قاتل سلیمانی و آمر به قتل باید انتقام‌شان را پس بدهند. غلطی کردند، باید انتقام پس بدهند؛ هم آمر، هم قاتل(۲۶ آذر ۱۳۹۹). 🖇️ما هرگز شهادت سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده‌ایم. در وقت خودش، انجام خواهد گرفت(۱۱ آبان ۱۴۰۱). https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1736924000028043464
🔻تنبّه به ضرورت تاریخیِ حلقه‌های میانی 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. واقعیّتی که در عمل با آن مواجه هستیم، «نیروهای انقلابی» است و نه «جبهۀ انقلاب». چسبندگی‌ها و پیوستگی‌ها، اندک هستند و هر نیرویی، بنا به تشخیص و بضاعت خودش، کنش دارد و نمی‌داند دیگران چه طرحی دارند. نقشۀ عملیاتیِ واحدی در میان نیست؛ چون یک «قرارگاه مرکزی» در عرصۀ فرهنگ و معرفت وجود ندارد. اگر در جنگ هویّتی و شناختی به سر می‌بریم، به‌حتم باید در پی انجام عملیات مشترک و تقسیم‌کار باشیم و این مستلزم وجود قرارگاه هست. شوک‌ها و موج‌های فرهنگی در سال‌های آغازین دهۀ هفتاد، نیروهای انقلابی را برانگیخت تا به تشکیلات و همبستگی و هم‌‌افزایی رو بیاورند و طرح‌های ذهنی‌شان را با یکدیگر در میان بگذارند و همگی، در یک خط واحد به حرکت درآیند. در آن سو، حلقۀ کیان قرار داشت که از سال‌های پیش، حیات گروهی و حلقه‌ای خویش را آغاز کرده بود و به‌صورت جمعی و تشکیلاتی عمل می‌کرد، اما در این سو، تازه چنین تنبّه و توجّهی پدید آمده بود. بااین‌حال، متأسفانه این اجتماعاتِ انقلابیِ نخبگانی نیز دوام نیاوردند. هنگامی‌که علامه مصباح، به تقابل با موج اصلاح‌طلبیِ سکولار رو آورده بود و می‌کوشید با رویکرد فلسفی خویش، بنیان‌های معرفتی آنها را بی‌ثبات کند، رهبر انقلاب به ایشان گفته بودند که برای این مواجهه و تقابل، نیاز به یک اجتماعِ معرفتی دارید و باید از طریق تشکیلاتِ منسجم پیش بروید تا شخص شما، کمتر در معرض ترور شخصیّت و تخریب قرار بگیرید. بر همین اساس بود که ایشان، کانون طلوع را تأسیس کرد. البته سال‌ها طول کشید تا این کانون، فعلیّت و عینیّت بیابد و به میدان مواجهه وارد بشود. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی نیز طرح دیگری برای مواجهۀ معرفتی با جریان دگراندیشِ حلقۀ کیان بود و هرچه که در توان داشت را برای ایجاد یک جبهۀ معرفتی به کار گرفت و خوش درخشید، اما در دهه‌های بعد، به‌تدریج دچار سردی در میدان و عینیّت شد و تا حدی، ماهیّت و غایت دانشگاهی یافت. مؤسسۀ امام خمینی نیز که علامه مصباح در رأس آن قرار داشت، از چنین آفتی مصون نماند. به‌این‌ترتیب، عرصۀ عمومی از دست رفت و ذهنیّت اجتماعی به فراموشی سپرده شد. فتنۀ سال هشتادوهشت، تکانۀ بزرگ و خطرناکی بود که نیروهای انقلابی را به بازیابی و خودانتقادی و ایجاد تشکیلات سوق داد و این وضع، تا سال‌هایی ادامه یافت، ولی دوباره روزمرّگی و فرسودگی حاکم گردید و «حیات جبهه‌وار»، از دست رفت. [دوم]. پس از آن‌که رهبر انقلاب در سال نود و هشت، از «حلقه‌های میانی» سخن به میان آوردند و نخبگان و سرآمدان و فرهیختگان انقلابی را به کنشگری در عرصۀ غیررسمی و هدایت جریان اجتماعی و عمومی دعوت کردند و سازوکار تحقّق گام دوم انقلاب را راه‌اندازی همین حلقه‌ها معرفی کردند، اندک اعتنا و اهتمامی نمایان شد ولی هرگز به مرحلۀ عمل و اجرا نرسید. ازاین‌رو، ما همچنان گرفتار سستی و ضعف در عرصۀ عمومی هستیم و نمی‌توانیم ذهنیّت اجتماعی را راهبری و صورت‌بندی کنیم. اکنون، نه کسی به‌عنوان پدر فکری و معنوی در جمع و جریان نیروهای انقلابی حضور دارد، نه نقشۀ راه نگاشته‌ایم، نه به اجماع و اتّفاق دست یافته‌ایم، نه ظرفیّت‌ها و قابلیّت‌های یکدیگر را می‌شناسیم و به کار می‌گیریم، و نه ... . فقط پاره‌ای رخدادهای گذرا، موجب می‌شوند که فعالیّت‌ها و تحرّکاتی انجام شوند که البته آنها هم جنبۀ جمعی و تشکیلاتی ندارند. بهترین کسی‌که می‌توانست جریان انقلابی را در یک راستا، بسیج و متفق گرداند، علامه مصباح بود که از میان ما رفت. اینک هیچ‌یک از نیروهای فکری و فرهنگی، در سطح ایشان نیستند و چنین قدرتی را ندارند. ازاین‌رو، به‌ناچار باید به حداقل‌ها اکتفا کرد و مسیر را از طریق ساختار شورایی طراحی کرد. می‌توان نیروهای فکری و فرهنگی انقلاب را – و نه نیروهای سیاسی و مدیر را که دغدغه‌های دیگری دارند و ذهنیّت معرفتی و بدنۀ اجتماعی ندارند – در قالب مجموعه‌ای از حلقه‌های میانی، گرد هم آورد و جریان‌ حلقه‌های میانی را پدید آورد. نیروهایی که زمینه‌های کنشیِ مشترک و مشابه دارند، باید حلقه‌بندی و جایابی ساختاری بشوند و در نسبت با تحوّلات و رخدادها و اقتضاها، موضع‌گیری و هدایت‌گری کنند. این امکان، اکنون وجود دارد، بلکه باید گفت ما با یک ضرورت تاریخی، مواجه هستیم. نباید به تحزب و انتخابات و قدرت رسمی و نهادهای حاکمیّتی، دل بست، بلکه باید عرصۀ غیررسمی را جدّی انگاشت و ذهنیّت جمعی را بازسازی انقلابی کرد. باید در عمق جامعه، گفتمان انقلابی آفرید و آن را بسط داد. باید چند حلقه تشکیل شود: الف. حلقه‌ی فقهی-اخلاقی(علمای انقلابی حوزه) ب. حلقه‌ی نظری(متفکران انقلابی) ج. حلقه‌ی رسانه‌ای(اصحاب روایت) د. حلقه‌های تخصصی. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
،،،، روحانی‌نماهایی که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا می‌دانستند و سر به آستانۀ دربار می‌ساییدند، یک‌مرتبه متدیّن شدند. دیروز مقدس‌نماهای بی‌شعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه، حرام است. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان - ارواحنا فداه - را مفید و راهگشا می‌دانستند. ولایتی‌های دیروز که در سکوت و تحجّر خود، آبروی اسلام را ریخته‌اند، و در عمل، پشت پیامبر و اهل بیت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برای‌شان جز تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند! اتهام حلال‌کردن حرام‌ها و حرام‌کردن حلال‌ها، از چه کسانی صادر می‌شود؟ از آدم‌های لامذهب یا از مقدس‌نماهای متحجّر و بی‌شعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به‌سخره‌گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه‌ها نسبت به مشروعیّت نظام، کار کیست؟ همۀ اینها نتیجۀ نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست(صحیفۀ امام خمینی، ج ۲۱، ص ۲۸۱). https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1737144289391681393
،،،،، طرح دشمن، بی‌ثبات‌سازی درونی است: می‌خواهد «حس سستی» را به جامعه القا کند؛ می‌خواهد از طریق تولید خُرده‌رویدادها، «تصور ضعف» در جامعه ایجاد کند؛ می‌خواهد اقتدار نظام را دچار «تَرک‎‌خوردگی ذهنی» کند. جامعۀ دچار «تزلزل شناختی»، به‌آسانی در واقعیت فرومی‌پاشد. مقدمۀ اغتشاش، همین «خودفهمی وارونه» است. https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1737199132993007925
🔻موانع بازآفرینیِ اجتماعیِ حجاب 🖊مهدی جمشیدی [یکم]. نه‌فقط بخشی از جریان خواص در عرصۀ رسمی و غیررسمی، حامی استقرار حجاب نیستند، بلکه به رهاسازی، ترغیب می‌کنند. مشکل نیز همین خواص و نخبگان سیاسی و فکری و رسانه‌ای هستند که در برابر بازسازی فرهنگی، ادبیات تخریبی و روایت وارونه می‌آفرینند و به این واسطه، در بخشی از جامعه، مقاومت منفی تولید می‌کنند. این لایه از خواص که تجدّدی و غرب‌زده هستند، همواره به جامعه، خط و جهت می‌دهند و برای آنها، تصوّر خلق می‌کنند. پاره‌ای از جامعه نیز، طوطی‌وار و بی‌تأمّل، منطق آنها را تکرار می‌کند. در واقع، سازکار تدبیر جامعه، به‌شدّت دچار اختلال شده است و «خواص جلّال»، تا حدی و در لایه‌هایی، جای امام جامعه را گرفته‌اند و ذهنیّت امّت را مخدوش و زاویه‌دار کرده‌اند. پاره‌ای از جامعه، دچار چرخش هویّتی شده و از باورهای گذشته، عبور کرده است. این‌همه، حاصل اثرگذاری رسانه‌ای و روایتیِ خواص جلاّل است که در لحظه‌های تغییر انقلابی، ناگهان فعّال و بسیج‌گر و زبان‌دار و روایت‌پرداز می‌شوند و ذهنیّت اجتماعی را شخم می‌زنند. یک دهه برای برچیدن حجاب کوشیدند و اینک حاصل کنش‌های روایتی‌شان را می‌بینند. به زبان ساختاری باید گفت از اساس، زمینِ روایت، کج است. [دوم]. قانون، محتاج «روایت» است تا جامعه، متقاعد شود و در اینجاست که امکان اجتماعی برای استقرار شریعت فراهم می‌شود؛ حال‌آن‌که نه‌تنها چنین روایتی ساخته‌وپرداخته نشده است، بلکه نیروهایی که باید آنها را خواص جلّال دانست، زمینه‌سازیِ منفی و مخرّب کرده‌اند و ذهنیّت مردم را مسموم نموده‌اند. در این‌باره، در درجۀ نخست، خود مجلس مقصر است که نیروهای فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب را بسیج نکرد و در این سه ماه، آنها را به میدان روایت‌پردازی نفرستاد. مرکز پژوهش‌های مجلس نیز متهم دیگر است. این امر، نیازمند همراهی‌های گستردۀ همۀ نهادهای حاکمیّت است؛ چراکه جنبۀ ملّی و حتی امنیتی دارد و باید با هوشمندیِ تمام، در متن جامعه نشانده شود. جریان انقلابی باید رسانه و روایت را دریابد؛ هیچ حرکتی بدون این دو، مؤثّر و نافذ نخواهد بود. دورۀ بسنده‌کردن به محفل‌های کوچک و خودمانی گذشته است؛ باید در رسانه حاضر شد و زبان روایت داشت. ظهور رسانه‌ای و تجلّی روایتی، شرط لازم و قطعی برای کنشگری است. در دهه‌های گذشته، ما به کاستی‌ها و سستی‌های خود در رسانه باختیم و ندانستیم که باید در عرصۀ عمومی بود و با مردم سخن گفت و گفتمان‌سازی کرد. تحوّل، حاصل تصمیم‌های محفلی و بسته و محدود نیست، بلکه باید رسانه در دست گرفت و در قالب رسانه، سخن گفت. فقط تلاشی کامیاب خواهد شد که در قاب رسانه نشسته باشد. البته اکنون بخش عمده‌ای از نیروهای انقلابی، در بایکوت رسانه‌ای به سر می‌برند و تحرّکات و تکاپوهای‌شان، شخصی و غیرساختاری است. [سوم]. ظرفیّت انسانی و فکریِ جبهۀ انقلاب نیز محدود است و چهره‌های معرفتیِ سرشناس و متقن در این زمینه، اندک هستند. لازم بود در دوره‌های گذشته، نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای، به طرحِ چهره‌سازی از نخبگان فکری و معرفتی انقلاب رو می‌آوردند تا قابلیّت تولید رخدادِ هویّتی و معنایی برای آنها فراهم گردد، اما برعکس، کوشش آنها معطوف به تولید سلبریتی‌های بی‌اعتقاد و متزلزل و رنگ‌پذیر شد و زمام و عنانِ هدایت ذهنیّت اجتماعی، به دست اینان سپرده شد. نهادهای فرهنگی، نه چهره ساختند و نه چهره‌های موجود و بالفعل را کمک کردند و نه از تولیدات جهادیِ آنها استقبال کردند. نهادهای فرهنگی، در سستی و بی‌تصمیمی و حاشیه‌نشینی به سر می‌برند و قدرت هدایت عرصۀ عمومی و هم‌افزایی با عناصر فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب را ندارند. در مقابل، باید در قالب «حلقه‌های میانی» به فعّالیّت پرداخت؛ باید جمع‌های خودجوش و پُرنشاط ایجاد کرد و این حلقه‌ها را در مواجهه با مسأله‌ها به کار برد. منطق کنشگری در وضع کنونیِ انقلاب، حلقه‌های میانی است؛ باید این فن‌آوری را شناخت و در عمل به کار بست. باید معطوف به مسأله‌های کلان و فربۀ انقلاب، حلقۀ میانی ایجاد کرد و از متن این حلقه‌ها، نقادی‌های صریح و گزنده و راهکارهای عاقلانه و فاخر تولید کرد. باید جریان انقلابی، خط تولید و آفرینشِ اندیشۀ اثباتی و انتقادی شود و به جامعه و حاکمیّت جهت بدهد. در زمانۀ رسانه‌ای‌شده، «موضع‌مندی» یعنی بودن. کسی‌که در عرصۀ عمومی سخن نمی‌گوید و نقد نمی‌کند، یعنی نیست. متفکّر اتاقک‌نشین، چونان عدم است؛ متفکّر پروژه‌بگیر، کاسب و کارمند علم است؛ متفکّر صامت، مرده است؛ متفکّری که از نقادی و صراحت می‌هراسد، امتداد سیاست است نه سیاست‌پرداز؛ متفکّر محافظه‌کار، نان‌اندیش است نه حقیقت‌اندیش. مسأله، در میدان و عینیّت است و از متن مواجهه و تقابل برمی‌خیرد، نه اتاق‌های محفلی و اتاقک‌های شخصی. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
،،،، اهتمام اصلی من، نوشتن کتاب درباره‌ی نظریه‌ی اجتماعی و نظریه‌ی فرهنگی است. به جز این، به یادداشت‌نویسی رسانه‌ای نیز می‌پردازم.‌ نوشته‌های رسانه‌ای من - که شما آنها را به دلیل بایکوت شدنم، فقط در کانالم می‌خوانید - سفارشی نیستند و حامی ندارند. نه زر و سیمی در کار است و نه ترغیب و تأییدی. https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1737483970322544438
،،،، در دولت وفاق، یک بسته‌ی چندلایه برای عبور از ارزش‌های انقلاب طراحی شده؛ سکولاریسم رسمی از سیاست تا فرهنگ. این «عقب‌نشینی‌های ایدئولوژیک»، در حد ترمیدور است و با ادعای ارجاع به واقعیت‌های اجتماعی و جهانی، صورت می‌گیرد. البته از تجربه آموخته‌اند که باید تدریجی اقدام کنند، نه رادیکال. https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1737613717187291053
،،،، این‌که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی از نهادهای فرهنگی بخواهد در واکنش به چالش حجاب، «برنامه‌ی اضطراری» ارائه کنند و آن‌گاه بر اجرا، نظارت قاطع کند، ناممکن است؟! دو سال از اغتشاش گذشت اما هیچ‌یک از نهادهای فرهنگی، «طرح جامع فرهنگی» ندارند. مواجهه‌ی فرهنگی نیز محتاج قانون است؟! دریغ ... https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1737784254275049293
🔻مواجهه‌‌ی قائمان و قاعدان: در مذمّت اصحاب سکوت 🖊مهدی جمشیدی دوست گرامی، آقای محمدرضا قائمی‌نیک، مرا نقد کرده است: https://eitaa.com/mojtamaona/526 من این نقد را ندیده بودم اما فکر می‌کنم ویراستی اخیرم نیز در دایره و دامنه‌ی این نقد بگنجد. از این جهت، درخور است که به آن بپردازم. ۱. مسأله‌ی ایشان این است که چرا من به استاد پارسانیا تاختم و وی را اهل «سفر» ندانستم. ایشان برای ابطال سخن من، به «سفرهای میان‌شهریِ» استاد پارسانیا استناد کرده است. نمی‌دانم چطور می‌توان چنین معنایی را از «سفر» استنباط کرد. سفری که من به آن اشاره کردم، همان «سفر هویّتی» است که باید در مرحله‌ای از مراحل آن، خَلق را به خدا رسانید؛ یعنی نباید جامعه و عرصه‌ی عمومی را فراموش کرد. از این شهر به آن شهر رفتن، مصداق سفر هویّتی نیست. ذهنیّت اجتماعی از سوی عالَم و اصحاب تجدّد، در حال بلعیده‌شدن است اما واکنش متناسب و متوازنی از سوی بسیاری از بزرگان نمی‌بینیم. این آفت، واقعیّت ندارد؟! ۲. چالش نیز منحصر در مناقشات نظری در نسبت میان فلسفه و علوم اجتماعی نیست، بلکه باید عینیّت اجتماعی را دریافت و وضع هویّتیِ جامعه را تغییر داد. چالش‌هایی که استاد پارسانیا به آنها علاقمند است، در دپارتمان فلسفیِ فرح پهلوی نیز از سوی سیدحسین نصر انجام می‌گرفت؛ چون بی‌خطر و خاموش بودند. این انتزاعیاتِ مطلق و بی‌کرانه، راه به امر اجتماعی نخواهند برد و در نهایت، مدرّسانِ آسوده‌خاطرِ اسفار در حوزه، در محاصره‌‌ی «خَلق تجدّدی» قرار خواهند گرفت و جامعه، به سفر هویّتیِ معکوس و وارونه خواهد رفت. خطر اینجاست. ۳. ایشان از استاد رحیم‌پور سخن گفته. به‌راستی، منطق و مشی و عمل اینان، چه اندازه شبیه رحیم‌پور است؟! هیچ در هیچ. استاد رحیم‌پور در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز تنهاست. او را در خط مقدّم، تنها نهادند. البته من ادعا نکردم که برای این درد، کاری کردم، بلکه سخنم این بود که چرا بزرگان، کنار کشیده‌اند. ایشان چون در مقام «عینیّت»، شاهد مبطلی ندارد، به سراغ شخصیّت من رفته و مرا اتهام اخلاقی نواخته است که خودخواه و خودمدار و خودبسنده هستم؛ درحالی‌که درد و دغدغه، انقلاب و خواصش بود و نه خود من. باید به کسی که فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند، نسبت خلاف اخلاق داد و خود او را نشانه گرفت؟! ۴. آقای قائمی‌نیک نمی‌داند من کتاب «تجدّد از نگاهی دیگر» را همان ماهی که چاپ شد، از شخص استاد کچویان در اتاقش خریدم و پولش را روی میزش نهادم! من وگلین را بیش از یک دهه است که می‌شناسم. کتاب ایشان درباره‌ی فوکو را نیز خوانده‌ام. اما مسأله این است که آن‌هنگام که بر کچویان هجوم آوردند و روایت وی از اغتشاش را برنتابیدند، شاگردانِ دیروز، سکوت کردند و این ناشاگرد، برآشفت و پرچم حمایت از وی برافراشت. در این لحظه‌هاست که صدق و خلوص، رخ می‌نمایاند. ۵. منطق من، تکفیر نیست؛ بلکه نوشتن و مباحثه و مناظره است. دیده‌اید و دیده‌اند که در اغتشاش اخیر که زبان‌های بسیاری بسته شده بود، چه کسی و کسانی، در معرکه‌ی نزاع هویّتی بودند و صراحت و شفافیّت به خرج دادند و از خطوط قرمز فرهنگی، دفاع کردند. آن‌همه استدلال و برهان و روایت‌گری را به تکفیر، ترجمه‌کردن، اندک نسبتی با حقیقت ندارد. محافظه‌کاری و مصلحت‌اندیشی دوستان، آنان را برانگیخته تا «قاطعیّت انقلابی» را تکفیر بخوانند. با معیار و مناط اینان، باید روی کاغذ بر تجدّد تاخت و در عینیّت، بر مدار مدارات حرکت کرد. من تکفیری نیستم ولی اینان، سخت گرفتار محافظه‌کاری و انفعال هستند. ۶. نیک می‌دانم که قلمِ قائم من، مخالف‌ساز است و علیه من، جبهه‌ می‌آفریند، اما چه کنم نباید حقیقت را نهفته نگاه دارم و مجال بدهم که هویّتِ اینجایی را سیلاب تجدّد تحمیلی، با خود ببرد. من رسم خاموشی و محافظه‌کاری و انفعال و هراس نمی‌دانم و به انتزاعیات بی‌خاصیّت و بریده از عینیّت، دلخوش نمی‌کنم. تجربه‌ی اغتشاش اخیر نشان داد که بسیاری از بزرگان انقلاب، گرفتار مرعوبیّت شده‌اند و «جلسه‌ی مَدرسی» را بر «جهاد تبیین» ترجیح داده‌اند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدت‌هاست که در بستر احتضار افتاده است. هویّت در متن امر اجتماعی، به راه خویش می‌رود و این شورا نیز سرگرم بوروکراسی است.‌ به مداخلات سیاستی و عینیّت اجتماعی بنگرید تا دریابید که شورا در اغماست. شورا این‌چنین است، چون اعضایش آن‌چنان هستند که گفته شد. من فقط در بیان و اظهار این روایت، تنها هستم اما معتقدان و قائلان به آن در میان سرآمدان و نخبگان، کم نیستند. باید به این رکود تدبیری و سستی کنشی، پایان داد. با این حکمرانیِ رقیق و نیم‌بند در حوزۀ فرهنگ، تحوّلی رقم نخواهد خورد و انقلاب فرهنگی، همچنان به صورت یک آرمان معلّق خواهد ماند. این تحرّکات ناچیز و حداقلی را باید با بیش‌فعّالیِ تمدّن تجدّدی مقایسه کرد. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🔻لایه‌بندی مسأله‌های فرهنگی (برای جهاد تبیین در سالگرد انقلاب) 🖇یکم: ▪️تبیین فرهنگی انقلاب اسلامی ▪️علل فرهنگی وقوع انقلاب ▪️خاستگاه معنایی انقلاب اسلامی ▪️برآمدن انقلاب اسلامی از هویت تمایز 🖇دوم: ▪️عقلانیت فرهنگی انقلاب ▪️سخن فرهنگی انقلاب ▪️منطق فرهنگی انقلاب ▪️فرهنگ در حکمرانی انقلابی ▪️تدبیر فرهنگ در منطق انقلابی 🖇سوم: ▪️منطق انقلاب درباره‌ی تکثر فرهنگی ▪️انقلاب اسلامی و کثرت هویت‌ها ▪️انقلاب و منازعه‌‌ی هویت‌ها ▪️انقلاب و دیگری‌های فرهنگی 🖇چهارم: ▪️منطق فرهنگی دوره‌ی نهضت ▪️درس‌های فرهنگی نهضت برای نهاد ▪️سازوکارهای فرهنگی هدایت جامعه؛ از نهضت به نهاد ▪️کاربست منطق نهضت برای نهاد 🖇پنجم: ▪️گشایش‌های فرهنگی در دوره‌ی انقلابی ▪️فتوحات فرهنگی انقلاب ▪️اوصاف فرهنگی جامعه‌‌ی پساانقلابی ▪️عالم فرهنگی انقلاب اسلامی ▪️مکانت فرهنگ در عهد قدسی 🖇ششم: ▪️نقادی وضع کنونی فرهنگ در نسبت با انقلاب ▪️آرمان‌های فرهنگی و اکنون فرهنگی ▪️خط‌ها و خطاهای سیاست فرهنگی در دوره‌ی پساانقلاب ▪️اکنون و انقلاب؛ فاصله‌ها و شکاف‌ها ▪️تناقض‌آفرینی تجدد در دوره‌ی پساانقلاب ▪️تداوم نزاع سنت و تجدد در عهد انقلابی ▪️نشانه‌های احتمال ترمیدور فرهنگی ▪️حاجت فرهنگ به بازسازی انقلابی 🖊مهدی جمشیدی https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
،،،، فرزندان‌شان - آقازاده‌های‌شان! - در غرب زندگی می‌کنند، بلکه «تابعیت غربی» دارند، اما خودشان در اینجا، در عمق قدرت سیاسی نشسته‌اند و برای ما تصمیم می‌گیرند. این یعنی عبور همزمان از استقلال ملی و امنیت ملی و شرافت ملی. به قانون قطعی و منطقی، دهن‌کجی می‌کنند. وجودشان، تابعیت غربی دارد... https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1738064616168721070
غرب‌زدگی.pdf
28.78M
🗒 یک نسخۀ نایاب و بسیار قدیمی از کتاب غرب‌زدگیِ جلال آل‌احمد به دستم رسید. کاغذهای کتاب، آنچنان پوسیده و فرسوده و رنگ‌پریده بودند که حتی تورق، دشوار بود. چاپ اول کتاب، سال چهل‌ویک بوده و این چاپ دوم نیز پس از سال‌ها ممنوعیت توسط ساواک، در سال پنجاه‌‌وشش منتشر شد. ازاین‌رو، یک نسخۀ مجازی از آن تهیه کردم. اینک آن نسخه را در اختیار شما مخاطبان گرامی‌ام نیز قرار می‌دهم. اثری است فاخر و عمیق و همچنان نیز قدرت توضیحِ وضع فرهنگی ما را دارد. و نه‌فقط وضع فرهنگی، بلکه تبیین‌گر وضع سیاسی ما نیز هست؛ چون با دولتی مواجهه هستیم که در سایه‌ی انگاره‌ی غرب‌زدگی نشسته است. انقلاب اسلامی سال پنجاه‌وهفت، در برابر تجدد غربی قرار داشت، اما واگرایی‌هایی دهه‌ی هفتاد به این سو، تجدد را در ساختارهای رسمی، نهادینه و تثبیت کرد. این‌گونه بود که بدعت‌های تکنوکرات‌ها و لیبرال‌ها، بدیهیات دهه‌ی شصت را بلعیدند... https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60