حاج مهدی تدینی
مرحوم #مادربزرگم، خالهها و مادرم همه این #داستان رو نقل می کنن
خودم هم یه چیزایی یادمه که میگم
قبل از اینکه #داستانو بگم اینو اشاره کنم که راهپلهی خونههای قدیم #دزفول توی هال خونه بود. هر کسی یادشه، الان که مطلبو میخونه احتمالا به نشونهی #تأیید یه سری تکون میده
و امّا داستان:
همه خالهها و مادرم اینا رو #جمع می کردم. همه باید میاومدن میشستن پای پلههای راه
پله!
#چادر یکی از خالههامو برمیداشتم و به جای #عبا روی دوشم مینداختم و میرفتم روی پلهی دوم یا سوم میشستم. یه دوک #خیاطی به جای میکروفون دست میگرفتم و شروع میکردم به #روضه خوندن. همه هم باید سرشون رو مینداختن پائین و شده به زور #گریه میکردن.
روضهخوانی من از اونجا شروع شد؛ الحمدللّه...
امّا
میدونید از کجا این #حسّ بهم دست داد و از کجا یاد گرفته بودم؟
از #روضه_خانگی که همیشه خونه مادبزرگم به راه بود...
قدیما همیشه #روضه خانگی بود. هفتهای یه بار بعضیها ماهی یه بار یه روضهخون دعوت میکردن که معمولاً هم #ثابت بود و اعضای خانواده دور هم جمع میشدن و یه روضهای گوش میدادن. میگفتن #برکت خونهاست و #راست میگفتن.
البته روضههای خانگی گاهی گستردهتر هست و به صورت #عمومی برگزار میشه یعنی بقیه #فامیل و هممحلهای ها و چه بسا بیشتر از هممحلهای ها هم شرکت میکنند.
الحمدلله زادگاه ما پر است از روضههای خانگی.
یادمه مرحوم #پدربزرگم دو تا رفیق داشت که با هم هر شب روضه میرفتن. هر شب سال! بالاخره یه خونهای بود که روضهی به قول خودشون سالونه(#سالانه) داشته باشه. روضه سالانه یعنی روضه بیمناسبت یعنی 5 شب از سال #بالاخره تو خونه روضه بود مثلاً.
#کرونا خیلی سعی کرد #رسم روضههای خانگی رو به هم بزنه ولی نتونست... چون پیغمبر ص فرموده: برای #حسین ع تو قلوب مؤمنین #حرارتی هست که تا قیامت سرد نمیشه. این حرارت کار خودشو میکنه... طوری میشه که آخر صفر #حقیقتاً آدم ممکنه تو روز 11-12 تا روضه بره و باز هم بعضی دلخور بشن که چرا به روضه ما سر نزدی!
«الهی که #چراغ روضههات روشن باشه»
تو این چند #دقیقه نکاتی در مورد روضه خانگی گفتم که شنیدنش خالی از لطف نیست...
این برنامه ۴ #شهریور از شبکه یک سیما پخش شد
➖➖➖➖➖➖➖➖
@mahdi_tadayoni