#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن ؛ خشکسالیِ دلم پایان ندارد
دیروز خیلی گریهکردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را الآن ندارد
من با فراقَت دائماً سرگرم هستم
این بینوا کاری به این و آن ندارد
دست از سر من برنمی دارد غمِ تو
داغت رهایَم می کند؟!..، امکان ندارد!
بیماری عُشّاق ، زخمی لاعلاج است
دردی که هرگز نسخهی درمان ندارد
عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد
عاشقشدن جز باختن تاوان ندارد
راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً
این مقصد اصلاً جاده ای آسان ندارد
من مطمئن هستم که نان شُبهه خورده
هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد
هر بار بد کردیم..،تو گردن گرفتی
اما به لطف تو کسی اذعان ندارد
باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد..،دور از جان ندارد!
دارد اَجَل سر می رسد..،پس کِی میایی!
چشمانتظارت فرصتی چندان ندارد
محتاج احسان توام..، بر من نگاهی
فرزند ، بی بابا سر و سامان ندارد
جانِ همان پهلوشکسته..،زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد
.
.
طوری لگد زد..،میخ در پهلو فرو رفت...
نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد!
در اوج تنهایی ، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد
#امام_زمان
#فاطمیه
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
#فاطمیه
در انتظار تو چشمم هميشه بارانيست
وبی تو حال وهوای دلم چه طوفانيست
بيا که خیری از این زندگی نمی بینم
كه لحظه لحظه ی عمرم پراز پريشانيست
هوای خيمه ی قلبم بدون تو سرد است
بهار،پيش دوچشمم شب زمستانيست
زجاده ای که گذركرده ای مسافرعشق
ببين كه جای قدمهای تو چه نورانیست
درون سينه ی من پر ز آه تب دارست
حديث غيبت تو بين سينه زندانيست
دعای ندبه ی هر صبح جمعه ام آقا
به قصد آمدنت خانه ام به مهمانيست
دوباره روضه ی زهرا و غربت حیدر
بياو روضه بخوان بزم مرثیه خوانيست
خدا زیاد کند اشک چشم های مرا
چراکه فاطمیّه روضه هاش طوفانیست
#فاطمیه
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
خلاصه عرض کنم حال گریه دارم را
دلا بسوز که گم کرده ام نگارم را
نشسته ام سر راهت بلند می گریم
مگر که گوشه چشمی کنی ، هوارم را
هزار بار دعای خودت نجاتم داد
ببخش یاد نکردم یک از هزارَم را
به کار تو نمیایم ولی مرا نفروش
به هم نریز عزیزم تو روزگارم را
بگیر بغض مرا تا کمی سبک بشوم
گذاشتم به سوی خیمه تو ، بارم را
دلی که سوخته را هدیه می کنم بَردار
بریز دور و بر خیمه ات غبارم را
بگو به نوکری خیمه ات قبول شدم
به دست راست بده حکم افتخارم را
مرا بخاطر زینب به کربلا بفرست
به کربلا ببر این قلب بی قرارم را
به اقتدای تو هر صبح و شام می سوزم
چه بد زدند امام بزرگوارم را
#امام_زمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن
گذر عمر منِ بی سر و پا بر تو نخورد
عزم دیدار مرا در نفس آخر کن
عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا
فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن
چِقَدَر نام تو بردم به زبانم، یک بار
تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن
سهم من از تو فراق تو شده غم دارم
منّتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن
عاشق کرببلا، عاشق دیدار توأم
هر دو را قسمت من حق شه بی سر کن
کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است
سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن
روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است
باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن
مادری کز تَه گودال صدا زد، ای شمر
خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن...
...خنجرت را بکشی، حنجر من می سوزد
فکر بد حالی من، نزد گل پرپر کن
من نه، اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر
فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن
پیش زینب، به حسینم نزن اِنقدر لگد
بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن
فكر نیزه نکن و از سر او دست بکش
لااقل قبل بریدن گلویش را تَر کن
وقت غارت شده، رحمی تو به ناموس علی
رحم بر خیمه و بر کودک و بر معجر کن
عاقبت می رسد آن منتقم خون حسین
صبر کن، فکر خودت شمر تو در محشر کن
#امام_حسین
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شب_جمعه
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
#ماه_رجب
از حد گذشت طاقت روح و روان من
دستی بکش به روی دلم..،مهربان من!
با هر تکان عقربه اشکم درآمده
لحظه به لحظه بی تو تَلَف شد زمان من
ایّوبوار در طلبت صبر می کنم
هرچند نیست طاقت آن در توان من
سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد
چیزی نمانده یخ بزند استخوان من
در عشقِ تو قبول شدم؟! رد شدم؟!..،بگو...
آخر چه شد نتیجه ی این امتحان من
" عاشق به کعبه حاجت خود را نمی بَرَد " *
تنها به پیشگاه تو وا شد زبان من
خم کرده شانههای مرا بار معصیت
سرمشق عبرتی شده قدِّ کمان من
من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز!
دارد زیاد می شود آقا! زیان من
یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام...
ای خاک بر سر من و بر دیدگان من
هنگام مشکلات امیدم فقط علیست
اُعجوبهایست این پدر قهرمان من!
خورد و خوراک هر شب و روزم ، نجف شده
آن بارگاه را بده امشب نشان من
ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست
صحن حسین می بَرَد از کف عنان من
آقا! تو را قسم به همین تشنهلب..،بیا
تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من!
.
.
هنگام ذبح دلهره ی خیمهگاه داشت
در زیر تیغ گفت: خدااا ! دخترانِ من...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#ماه_رجب
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد
مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد
قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد
قرار بود تنِ قاتلان زهرا را
کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد
به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است
نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد
اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد:
که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟
بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی
که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد
به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند
بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد
بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن
تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟
کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله
میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد
همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ
که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد
جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل
چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد
طنین العطش از قتلگاه میآمد
به خیمهگاه رسید آب خوشگوار.. چه شد
برای جایزه چون شد جدا سر شهدا
در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد
چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا -
چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد
به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر
بگو تنی که نمیماند برقرار چه شد
شنیدهام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد
به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد
چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر
کند تکلم ناموس کردگار چه شد
کنار تربت شه چون رسید خواهر زار
چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد
سؤال آخر خود با اشاره می پرسم
میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد
مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد
قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد
قرار بود تنِ قاتلان زهرا را
کند ز خاک برون و کشد به دار چه شد
به دربِ سوخته چشمی هنوز دوخته است
نشسته آمدنت را به انتظار.. چه شد
اگر چنین گله از ما کنی، روا باشد:
که ادعا بگذارید، اضطرار چه شد؟
بیا تو روضه بخوان و بگو در آن «روزی
که شد به نیزه سرِ آن بزرگوار» چه شد
به چشمِ زینب کبری، غبار، پرده فکند
بیا بگو که چو بنشست آن غبار چه شد
بیا «هَوَيْتَ إِلَى الْأَرْض» را تو معنا کن
تنی که بود در آن، تیرِ بیشمار چه شد؟
کسی به خیمه نیاورد نعش عبدالله
میان معرکه در اوج گیر و دار چه شد
همه شنیده، تو دیدی ـ فدای چشم ترت ـ
که ده سوار چه کردند و شهسوار چه شد
جماعتی که بُوَد فرششان پرِ جبریل
چو پابرهنه دویدند روی خار چه شد
طنین العطش از قتلگاه میآمد
به خیمهگاه رسید آب خوشگوار.. چه شد
برای جایزه چون شد جدا سر شهدا
در آن میانه تو دانی که شیرخوار چه شد
چو کرد قافله آهنگ کوفه - واویلا -
چو خواست عصمت صغری شود سوار چه شد
به سمت راست، جسد را نهند در دل قبر
بگو تنی که نمیماند برقرار چه شد
شنیدهام دخلت زینبٌ علی ابن زیاد
به طعنه گفت که آن عزت و وقار چه شد
چو دید شه ز روی نی: ز بی کسی با شمر
کند تکلم ناموس کردگار چه شد
کنار تربت شه چون رسید خواهر زار
چو خواست آب بریزد بر آن مزار چه شد
سؤال آخر خود با اشاره می پرسم
میان قتلگه احکامِ احتضار چه شد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
شیعه غم هجـــر امام مُنتظَـــــــــر دارد
در چشمها اشگ و به دل سوز جگر دارد
باید توسل کرد و گفت «الغوث یامهدی»
مولا ازاین درد و پریشـــانی خبـــر دارد
وقت سحر برخیز استغفار کن جانم
تـــوبه بــرای درد بی درمان اثر دارد
باور کن از درد وبلا دور است عبدی که
حال مناجات و دعا ،اشگِ سحــــر دارد
اصلا خبر داریم ؟سبکِ زندگیِّ ما...
بهر امامِ عصـرِ ما خونِ جگــر دارد
اصلا خبر داریم ؟ باتیرِ گناه ما...
گاهی زبانم لال، قلبش زخم بردارد
اصلا خبر داریم؟ مولا درنماز شب...
بهر خطای شیعیان اشگِ بصر دارد
ای وای بر حال رعیت که به جای خِیر
بهــــــرِ ولیِّ نعمتِ خود دردِ سر دارد
یک بار از دل بر ظهـــور او دعا کردیم؟!
مولا که از ما فِی الضمیر ما خبر دارد...
«عَجّل لِمُولانَا الفرج» گردیده تشریفات
کو عاشقی که واقعا دیده به دَر دارد؟!
تازه دعای حضرت مهدی ا ست ،حِرزِ ما
ورنه گنـــــــــاهِ ما عـذابِ بیشتـــــر دارد
دائم بگو «مولاتی یازهــرا اغیثینی»
زهرا به احوال حسینی ها نظــر دارد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
من گم شده اي دارم، يابن الحسن اي مولا
محروم ز ديدارم، يابن الحسن اي مولا
بازآ كه دلم خون است، دل واله و مجنون است
اي دلبر و دلدارم، يابن الحسن اي مولا
تنها هنرم اين است، عشقم بتو ديرين است
الغوث شده كارم، يابن الحسن اي مولا
تا دور و برت هستم، من منتظرت هستم
دور از تو گرفتارم، يابن الحسن اي مولا
با ديده ي باراني، گه روي بگرداني
از بسكه گنهكارم، يابن الحسن اي مولا
لابد به همين خاطر، پيشم نشوي حاضر
آزرده شدي يارم، يابن الحسن اي مولا
دانم نظرِ رحمت، داري بمن از رافت
با اينكه خطا كارم، يابن الحسن اي مولا
حالا كه پشيمانم، محتاج به احسانم
افتاده زمين بارم، يابن الحسن اي مولا
با سوزِ دل و آهم، با قافله همراهم
عمريست عزادارم، يابن الحسن اي مولا
تا محرمِ غمهايم، همناله ي زهرايم
بر فاطمه بسپارم، يابن الحسن اي مولا
اي واي از آن ايام، از كوفه و راه شام
شد غصه ي بسيارم، يابن الحسن اي مولا
ناموسِ خدا محزون، راسِ شهدا گلگون
بر نيزه سرِ يارم، ياين الحسن اي مولا
اي منتقمِ مظلوم، بازآ به دلِ مغموم
كن ياريِ دلدارم، يابن الحسن اي مولا
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
بيا كه آتش خيمه هنوز شعله ور است
بيا كه شام غريبان، هنوز بي سحر است
بيا كه زينب و هشتاد و چار غمديده
اسير در دل صحرا هنوز دربدر است
هنوز ميچكد از تيغ، خون تازه، بيا
كه در برابر زينب به نوك نيزه سر است
هنوز دست رباب از تكان نيوفتاده
به ياد طفل خيالي هنوز نوحه گر است
بيا عزيز دلم، يوسف سفر كرده
بيا كه چشم به راه تو حضرت قمر است
هنوز منتظر وعده ي عمو هستند
بيا كه طفل رباب از بقيه تشنه تر است
بيا كه در شب تاريك و ظلمت صحرا
رقيه ي به زمين خورده دست بر كمر است
بدون تو نشود درد ها دوا آقا
بيا كه درد دل از اين شماره بيشتر است
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#امام_زمان
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
🌷 یا صاحب الزمان! 🌷
رُخ تو را ندیده ام، نور تویی کور منم
دلی شکسته دارم و، خسته ی رَنجور منم
طالب دیدار توام، کجا رَوَم؟ چِها کُنم؟
به دیگران سَر می زنی، وَصله ناجور منم
نمی شود که دست من، رسد به دامن شما
نمی شود ببینمت، ز کوی تو دور منم...
تویی سلیمان زمان، منم گدای بی نوا
مرا مَران ز خانه ات، که شاهی و مور منم
ترس فِتاده بَر دلم، بمیرم و نبینمت...
عمر وفا نمی کند، پای لبِ گور منم...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#امام_زمان_مناجات
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج
دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج
هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز
صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج
هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست
علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج
هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش
صدای نالۀ مولا در انتظار فرج
هنوز ناله کشد از جگر امام حسن
گشوده دست دعا را در انتظار فرج
هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است
گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج
هنوز می رسد آوای دلربای حسین
ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج
هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری
کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج
هنوز خون شهیدان کربلا جاری ست
ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج
هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست
چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج
#غلامرضا_سازگار
#_مولا_جانم
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan
#امام_زمان_مناجات
نوشته ام نامه ای برای
امام مهدی اگر بخواند
مرا کفایت کند اگر که
سیاهه را در سحر بخواند
به غیر پرونده ی گناهم
که جمعه با چشم تر بخواند
.
سلام بابای مهربانم
سلام ای یار هم زبانم
سلام درمان درد عالم
سلام ای جان جان جانم
سلام ای لطف بی نهایت
سلام ای ملجأ و امانم
.
اگر چه غم را به بر کشیده
فراق را در به در کشیده
سبوی چون زهر دوری ات را
اگر چه لاجرعه سر کشیده
صمیمی و ساده مینویسم
دلم برای تو پر کشیده
.
دعای دستت که شاملم شد
همیشه حلال مشکلم شد
دعای دست شما دلیل
هدایت قلب غافلم شد
دعات نور حیات بخش
شب زمستانی دلم شد
.
اگر چه لبریز ننگ و عارم
تو را صمیمانه دوست دارم
کناره از من مگیر آقا
بگیر یک بار در کنارم
اگر که مُردم تو را ندیدم
بیا ز رأفت سر مزارم....
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
#مهدیه_اردکان
@mahdie_ardakan