#دلنوشته_های_مهدوی ❣ آن مرد در باران آمد...! آن مرد با اسب آمد...! آن مرد با اسب تند آمد...! چقدر شبیه کسی است که به کمک می آید؛ چقدر شبیه کسی است که برای کاری بزرگ می آید؛ چقدر شبیه کسی است که خیلی وقت است رفته😞😞 چقدر شبیه کسی است که مدتی دلتنگش هستم..! آری...! چقدر شبیه امام زمان است؛ سلام بر امام زمانم...🤚 سلامی از جنس خجالت...😔 سلامی از جنس غلط کردم...😞اشتباه کردم..! دیگه تکرار نمیشه... و چه تکرار هایی که قرار بود تکرار نشود.... 😭 امام زمانم فدای دل پر دردت... چقدر کوتاهی کردم در برابر امامم... منتقم فاطمه (س) گل پسر فاطمه سلام الله علیها قریب حبیب... 💔💔 یا ابن الحسن کجایی..؟؟! امید غریبان تنها؛چراغ سر قبر زهرا؛تجلی طاها؛ گل اشک مولا..🥺دل آشفته داغ آن کوچه غم... گرفتار گودال خونین؛دل افکار غم های زینب..😞 سیه پوش قاسم؛عزادار اکبر گل باغ لیلا... پریشانِ دست علمگیرِ سقّا؛ نفس هایِ سجاد..! نواهایِ باقر؛ دعا هایِ صادق؛کس بی کسی های شب های کاظم😔😔 حبیب رضا؛و انیس قریب جواد ائمه؛ تمنای هادی،عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کُجایی..؟؟ کجایی..؟؟ 😭😭 باران دلش تنگ است...! باران گریه می‌کنددر فراق تو اما من نه...😞 باران بند نمی آید در نبود تو اما من نه...😞 ببخش من را...! به خاطر دل بزرگت ببخش...💔🥺 بمیرم برای دلتنگی ات...😭 بمیرم برای گونه های از گریه خیست... بمیرم برای چشم انتظاری ات... دعایمان کن....آقا.... #دلنوشته_های_مهدوی #مهدیه_اردکان @mahdie_ardakan