eitaa logo
کانال منتظران مهدی فاطمه (ص)🌹
822 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
8.6هزار ویدیو
16 فایل
عاشقان امام خامنه ای: 💎 ۲۰۳۰ یعنی در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۴۰۳/۴/۳۱ . ۱۶محرم 💢 حکمت ۲۰۱ 💢 💠وَ قَالَ (علیه السلام): إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ همراه هر انسانى دو فرشته است كه وى را از خطرات محافظت مى كنند. 💠فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ اما هنگامى كه روز مقدّر فرا برسد او را در برابر حوادث رها مى سازند ؛ وقتی اجل فرا رسید این دو ملک انسان را تنها می‌گذارند 💠وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ بنابراين اجل و سرآمد زندگى كه از سوى خداوند تعيين شده سپرى است محافظ و نگهدار. خود اجل و مرگ سپر محکمی است که از امور دیگر و از بلا ها و مرگ های دیگر محافظت می‌کند بسیار بسیار حکمت مهم و قابل توجهی است 🌐شان صدور حکمت: جَاءَ رَجُلٌ مِنْ مُرَادٍ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ يُصَلِّي فِي الْمَسْجِدِ حضرت در حال نماز در مسجد بود که شخصی آمد و عرض کرد فَقَالَ لَهُ احْتَرِسْ فَإِنَّ أُنَاساً مِنْ مُرَادٍ يُرِيدُونَ قَتْلَكَ عده ای از قبیله مراد قصد کشتن شما را دارند،شما برای خود نگبانانی قرار دهید. فَقَالَ إِنَّ مَعَ كُلِّ رَجُلٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ مَا لَمْ يُقَدَّرْ حضرت در پاسخ به او این حکمت را فرمود: برادر نترس هر کسی مرگی دارد تا وقتی آن مرگ مقرر و مقدر نرسد هیچکسی نمی‌تواند ضربه ای و آسیبی و مرگی برای انسان رقم بزند فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ. زمانی که اجل رسید ماموران حفاظت خود را کنار کشیده و او را تحویل مرگ می دهند. 💎همه ی ما باید به این اعتقاد راسخ برسیم مرگ مقدر و مشخص است و خدا آن را تنظیم کرده خدا اگر نخواهد برگی از درختی نمی افتد . ابراز این اعتقاد توسط امیرالمومنین در موارد مختلف؛ در وقعه صفین: امیرالمومنین در جنگ صفین چون دشمن دشمن قداری هست و معاویه است قصدش به شهادت رساندن حضرت است و هیچ اِبایی هم از این موضوع ندارد . خَرَجَ عَلِيٌّ يَوْمَ صِفِّينَ وَ فِي يَدِهِ عَنَزَةٌ حضرت در حالی که یک نیزه کوچکی در دستش بود در میدان میرفت مقابله می‌کرد فَمَرَّ عَلَى سَعِيدِ بْنِ قَيْسٍ الْهَمْدَانِيِّ فَقَالَ لَهُ سَعِيدٌ أَ مَا تَخْشَى يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْ يَغْتَالَكَ أَحَدٌ وَ أَنْتَ قُرْبَ عَدُوِّكَ سعید بن قیس به حضرت رسید و گفت آیا نمی ترسی از اینکه دشمن بتو نزدیک است و تو را به قتل برساند. و این لشکر بدون فرمانده بماند ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَفَظَةٌ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَنْ يَتَرَدَّى حضرت فرمود : برادر هیچ نگران نباش خداوند برای هر انسانی محافظانی قرار داده که این محافظان نگهداری و محافظت می‌کنند فِي قَلِيبٍ أَوْ يَخِرَّ عَلَيْهِ حَائِطٌ أَوْ تُصِيبَهُ آفَةٌ این دو ملک کمک می‌کند دیواری بر انسان نریزد، آسیبی اتفاق ناگواری برای انسان نیفتد فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّوْا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ. ولی وقتی قرار شد مرگ انسان برسد این ملائکه انسان را رها می‌کنند و بلا و مشکل و مرگ و گرفتاری سراغ انسان خواهد آمد. 📘مرحوم شیخ صدوق در کتاب توحید در ذیل عنوان قضا و قدر جریانی را از امیرالمومنین نقل میکند. راوی میگوید ما در صفین و دیگر جنگ ها خدمت حضرت بودیم و جنگ آوری و مبارزه حضرت را میدیدیم: فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ احْتَرِسْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّا نَخْشَى أَنْ يَغْتَالَكَ هَذَا الْمَلْعُونُ (معاویه) آقا مواظب باشید ما نگرانیم مبادا این معاویه ی ملعون به شما آسیبی برساند و شما را به شهادت برساند فَقَالَ ...كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ مَعَهُ مَلَائِكَةٌ حَفَظَةٌ يَخْفَظُونَهُ مِنْ أَنْ يَتَرَدَّى فِي بِئْرٍ أَوْ يَقَعَ عَلَيْهِ حَائِطٌ أَوْ يُصِيبَهُ سُوءٌ حضرت فرمود نگران نباشید مرگ و اجل خودش بهترین محافظ ماست خدا خود مقرر کرده برای ما کی بمیریم ، وچون او مقرر کرده تا وقتی به ان منزل مقصود نرسد هیچکسی و هیچ چیزی نمیتواند به ما آسیب برساند . 💎هر کسی ملائکه ای دارد که از او محافظت می‌کنند و نمی‌گذارند به او آسیبی برسد فَإِذَا حَانَ أَجَلُهُ خَلَّوْا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَا يُصِيبُهُ. وَ كَذَلِكَ أَنَا إِذَا حَانَ أَجَلِي حضرت فرمود من هم همینطور هستم و زمان مقرری برای مرگ من هست و ملائکه ای هستند که از من مراقبت و محافظت می‌کنند. •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ https://eitaa.com/mahdifatme315
❄️حضرت فرمود من نحوه ی شهادت خود را می‌دانم روزی می‌رسداین محاسن به خون سرم خضاب و رنگی می‌شود، آن زمان زمان شهادت من است الان موقع شهادت من نیست . ❄️حضرت علاوه بر این که باید دو ملکی از انسان مراقبت و محافظت کند ،از علم غیب هم آگاه هست و مبداند چگونه و توسط چه کسی به شهادت خواهد رسید و یکی‌از محکمات کلمات حضرت است و خیالتان راحت باشد شما یک مرگ مقرری دارید که تا به آن زمان نرسد هیچکسی نمی‌تواند به شما آسیبی برساند من هر گاه اجلم برسد و هنگام آن بيايد انْبَعَثَ أَشْقَاهَا فَخَضَّبَ هَذِهِ مِنْ هَذَا بدبخت‏ترين اين امت بر انگيخته شود. و اين را از اين رنگ كند وَ أَشَارَ إِلَى لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ عَهْداً مَعْهُوداً وَ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ. و به ريش و سر خويش اشاره کرد و فرمود در حالى كه عهديست معهود و وعده ای كه دروغى در آن نيست‏. •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ https://eitaa.com/mahdifatme315
📘در کتاب شریف کافی آمده إنَّ أمیرَالْمُؤمِنینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ جَلَسَ إلى حائِط مائِل یَقْضى بَیْنَ النّاسِ امیرمؤمنان(علیه السلام) زیر دیوار کجى نشسته بود و در میان مردم قضاوت مى کرد. فَقالَ بَعْضُهُمْ: لا تَقْعُدْ تَحْتَ هذَا الْحائِطِ فَإِنَّهُ مُعْوِرٌ بعضى عرض کردند: زیر این دیوار منشین که معیوب است امام(علیه السلام)فرمود: حَرَسَ امْرَأً أجَلُهُ فَلَمّا قامَ سَقَطَ الْحائِطُ اجل حتمى از هر کسى پاسدارى مى کند امام این سخن را گفت و از زیر دیوار برخاست. هنگامى که برخاست دیوار سقوط کرد. اگرانسان بنا نباشد که بمیرد خود همین از انسان محافظت می‌کند و هر انسانی چون مرگ مقرری دارد خود همین از انسان محافظت می‌کند و محافظ مستحکمی برای انسان است 📘 مرحوم صدوق در توحید از قضا و قدر روایتی نقل میکند یعنی قضا و قدر را بااین حرکت امیر المؤمنین بشناسید وقتی مرحوم کلینی در یک بابی به نام فضل الیقین این روایت را نقل میکند یقین آن است که تو آنچنان به خدا اعتماد داشته باشی که هیچ چیزی و هیچکس دیگر نیاز نداشته باشی روایت چیست ؟ 📓مرحوم کلینی در باب فضل یقین میفرماید: كَانَ قَنْبَرٌ غُلَامُ عَلِيٍّ يُحِبُّ عَلِيّاً ع حُبّاً شَدِيداً غلام امیرالمؤمنین فرمود که پیغمبر به شدت نسبت به امیرالمومنین عشق می‌ورزید و علاقه ی زیادی داشت فَإِذَا خَرَجَ عَلِيٌّ ص خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّيْفِ فَرَآهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ گاهی اوقات‌ وقتی حضرت شبانه بیرون میرفت برای سرکشی و‌عبادت قنبر می‌ترسید کسی به حضرت آسیبی نرساند فَقَالَ يَا قَنْبَرُ مَا لَكَ فَقَالَ جِئْتُ لِأَمْشِيَ خَلْفَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ شمشیر دست میگرفت و پشت حضرت راه می افتاد یک شب امیرالمؤمنین برگشت پشت سر و قنبر را دید و به او گفت چرا دنبال من راه افتادی قَالَ وَيْحَكَ أَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ تَحْرُسُنِي أَوْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ؟ فرمود قنبر تو میخواهی مرا از بلای آسمانی حفظ کتی یا از بلای زمینی ؟ چگونه می‌خواهی جلوی مشکل را بگیری فَقَالَ لَا بَلْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ گفت: من کار به آسمان ندارم میخواهم مراقبت کنم از شما در برابر یک شخص و یا چیزی زمینی به شما آسیبی نرساند فَقَالَ إِنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ لَا يَسْتَطِيعُونَ لِي شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مِنَ السَّمَاءِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ حضرت فرمود : مردم که نمی‌توانند به من آسیبی برسانند تا خدا نخواهد و اراده نکرده باشد هیچ آسیبی به من نمی‌رسد قنبر برگشت . لذا این یقین است که حضرت به مرتبه ای از یقین رسیده که باور دارد تا خدا نخواهد و اراده نکند زمینیان نمی‌توانند برای ایشان مزاحمت ایجاد کنند . 🌐در روایتی داریم معاویه به امام حسین علیه السلام عرض کرد که سوالی دارم خیلی برام عجیب است که دَخَلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُ مَا حَمَلَ أَبَاكَ عَلَى أَنْ قَتَلَ أَهْلَ الْبَصْرَةِ ثُمَّ دَارَ عَشِيّاً فِي طُرُقِهِمْ فِي ثَوْبَيْنِ؟ چه باعث شد که امیرالمومنین صبح با مردم بصره بجنگد و عصر در شهر آنها بدون محافظ و زره حرکت کند؟ فَقَالَ ع حَمَلَهُ عَلَى ذَلِكَ عِلْمُهُ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ قَالَ صَدَقْتَ . حضرت فرمود علم پدرم به اینکه آنچه باید به انسان برسد راه فراری از آن نیست، و آنچه بنا نیست به انسان برسد، هرگز نخواهد رسید. و معاویه اینحرف را تصدیق کرد. 🌀قَالَ وَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمَّا أَرَادَ قِتَالَ الْخَوَارِجِ لَوِ احْتَرَزْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع- وقتی حضرت خواست وارد جنگ با خوارج شود عده ای حضرت را از این کار نهی کردند، حضرت در پاسخ فرمود: أَيَّ يَوْمَيَّ مِنَ الْمَوْتِ أَفِرُّ أَ يَوْمَ لَمْ يُقْدَرْ أَمْ يَوْمَ قُدِرَ كدام یك از دو روز خودم از مرگ فرار كنم؟ روزى كه مرگ من مقدر نشده یا روزى كه مرگ من مقدر شده ؟ يَوْمَ مَا قُدِّرَ لَا أَخْشَى الرَّدَى وَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ الْحَذَر روزى كه مرگ من مقدر نشده باشد از كار زار باكى ندارم . و روزى كه مرگ من مقدر شده ترس و فرار نتیجه اى ندارد. اگر عمر من بنا نباشد تمام شود چه جنگ بروم و چه نروم عمرم تمام نمیشود لذا هیچ راه فراری برای من نیست ،من وظیفه را انجام میدهم. •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ https://eitaa.com/mahdifatme315
🔻 نکته 1: اگر چه اعتقاد ما محافظت ملائکه از مومنین است ولی رعایت احتیاط خودش وظیفه ای است به عهده انسان . در خطبه ی دیگری داریم که حضرت به خلیفه ی دوم‌فرمود تو جنگ و خط مقدم نرو چرا که اگر تو کشته شوی سپاه اسلام از هم می‌پاشد به هر حال خوب یابد تو فرمانده سپاه و اسم تو حاکم جامعه است و اگر تو بروی دشمن بر علیه تو جری میشود. 💎 تعبیر بی محابا شاید تعبیر قشنگی نباشد بدون ترس ، دلهره امیرالمؤمنین وارد میدان می‌شود ولی در جای دیگر حضرت خودش دستور می‌دهد فرمانده های سپاه خودشان مراقب باشند وکاری نکنند که مرگشان زود شود چرا که شاکله ی سپاه از هم می‌پاشد. از جایی یقین بدانیم مرگ ما مقدر است تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد ولی از طرف دیگر احتیاط و قوانین را رعایت کنیم اینقدر توصیه های امیرالمؤمنین در نهج البلاغه برای چیست ؟ چطور بجنگید ،چطور از نیزه فرار کنید ،کجا محلی برای نشستن و مقر جنگتان انتخاب کنید چطور باید خیمه بزنید تا دشمن به شما دسترسی نداشته باشد همه ی اینها علت دارد و بنا نیست ما خودمان را تسلیم مرگ کنیم بنا نیست بی مهابا وارد گودی شویم که خودکشی کنیم و مرگ ما زود شود ما باید همه ی احتیاط های بهداشتی، مراقبت ها و محافظت ها و هر چیزی لازم را انجام دهیم ولی این را یقین داشته باشیم و باور داشته باشیم تا خدا نخواهد مرگ انسان نمی‌رسد مرگ انسان مقدر است و این مقدر بودن خود باعث میشود بلاها از انسان دور شود قرآن کریم بعد از بیان وجود ملائکه محافظ میفرماید: 《لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم؛ رعد- ۱۳،۱۴ 》 یعنی بنا نیست شماوظایف خود را تر کنید و همه بار را به دوش ملائکه بگذارید. 🔻نکته ۲: اگر چه همه افراد محافظینی از ملائکه دارند ولی تعداد این ملائکه محافظ در افراد مختلف متفاوت است. 📘در کتاب صحیفه امام رضا روایت داریم که راوی میگوید: بَيْنَمَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَخْطُبُ النَّاسَ- وَ يَحُثُّهُمْ عَلَى الْجِهَادِ امير مؤمنان؛ على‌بن ابى طالب (عليه‌السلام) براى مردم سخن مى‌گفت و آنان را به جهاد با دشمن فرامى‌خواند و تشويق مى‌كرد، إِذْ قَامَ إِلَيْهِ شَابٌّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- أَخْبِرْنِي عَنْ فَضْلِ الْغُزَاةِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ جوانى به پاخاست و گفت: اى امير مؤمنان! از فضيلت رزمندگانى كه در راه خدا به نبرد مى‌پردازند برايم بگو. فَقَالَ عَلِيٌّ ص كُنْتُ رَدِيفَ رَسُولِ اللَّهِ ص- عَلَى نَاقَتِهِ الْعَضْبَاءِ وَ نَحْنُ قَافِلُونَ مِنْ غَزْوَةِ ذَاتِ السَّلَاسِلِ على (ع) فرمود: آن‌گاه كه از غزوه ذات السلاسل (هشتم هجرى) بازمى‌گشتيم، پيغمبر خدا (ص) بر ناقه عضباء خودش سوار بود، و من پشت سرش قرار داشتم. فَسَأَلْتُهُ عَمَّا سَأَلْتَنِي عَنْهُ- آن روز، من نيز همين پرسش را از آن بزرگوار پرسيدم. فرمود: فَقَالَ إِنَّ الْغُزَاةَ إِذَا هَمُّوا بِالْغَزْوِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ جنگجويان هنگامى كه عزم جهاد مى‌كنند، پروردگار، نامه آزادى از آتش دوزخ را براى‌شان مى‌نويسد. فَإِذَا تَجَهَّزُوا لِغَزْوِهِمْ بَاهَى اللَّهُ بِهِمُ الْمَلَائِكَةَ و چون ابزار و اسباب جنگ را فراهم مى‌آورند خداوند در برابر فرشتگان به آنان مى‌بالد. فَإِذَا وَدَّعَهُمْ أَهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الْحِيطَانُ وَ الْبُيُوتُ هنگامى كه با اعضاى خانواده خود وداع كنند، ديوارها و خانه‌ها مى‌گريند. وَ يَخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ كَمَا تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ سِلْخِهَا و آنان از گناهان خود بيرون مى‌روند همچون مارى كه از پوست خود خارج شود. وَ يُوَكِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ بِكُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ (الف) مَلَكاً- يَحْفَظُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ- وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِه‏ پروردگار بر هر سربازى، چهل هزار فرشته مى‌گمارد، كه از پيش رو، و از پشت سر، و از سمت راست و طرف چپ، نگهدار اويند. اللهم انصرِ الاسلام والمسلمین •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ https://eitaa.com/mahdifatme315
✳️ درخطبه ۲۴ آمده: وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّة این خطبه دو معنا دارد :معنای شخصی و مسیولین در معنای شخصی کسی که هوای خود را داشته باشد و در برخورد با دیگران مراقبت کند ،مردم همیشه با او احترام و محبت می کنند ⏪خوش برخوردی و انعطاف با مردم بسیار مهم است . پیامبرصلی الله علیه و آله : کانَ أکْرَمُ النّاسِ وَألْیَنُ النّاسِ ضَحّاکاً بَسّاماً پیامبر کریم ترین و نرم خوترین مردم، بسیار خنده رو و متبسم است . ✳️در نامه ۲۷ خطاب به محمد بن ابی بکر از آن جهت که مسئول است ، فرمود: فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ بال هاى محبّت و حمايتت را براى آنها بگستران ✳️ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله : أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّارُ غَداً آیا به شما خبر دهم چه کسى آتش دوزخ در فرداى قیامت بر او حرام است؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ عرض کردند: آرى یا رسول الله قَالَ الْهَيِّنُ الْقَرِيبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ حضرت فرمود :کسى که آسان مى گیرد و به مردم نزدیک و نرمخوست و سختگیرى نمى کند.شرایط مردم را درک می کند . ⏪حسن خلق و نرم خویی با مردم اثرات فراوانی دارد. ۱. زیاد شدن دوستان و کمک کاران مَنْ لَانَ عُودُهُ، كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ ◀️ ۲. آبادانی و افزایش طول عمر امام صادق علیه السلام : الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ. نیکوکاری و حسن خلق داشتن ،شهر را آباد و عمر را طولانی می کند ◀️۳. زیاد شدن روزی خطبه الوسیله امیرالمومنین: فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاق‏ در خوش خلقی ،گنجهای رزق نهفته است غرر الحکم: سُوءُ الْخُلْقِ نَکَدُ الْعیشِ وَعَذابُ النَّفسِ بدخلقى سبب تنگى معیشت و رنج روح و روان انسان مى شود. ↩️تا الان گفتیم این حکمت در مورد انعطاف با مردم و رفق و مداراو خوش برخوردی است که باعث افزایش دوستان میشود. اما محمّد عبده در شرح نهج البلاغه خود تفسیر دیگرى براى این عبارت دارد: 🔰شما اگر صحت جسم داشته باشید ،اگر درخت وجودتان با طراوت باشد ،خدمات و آثار و خیر ناشی از شما زیاد میشود . منظور از «لیّنُ الْعُود» طراوت جسمانى انسان و نشاط او و داشتن فضل و همت است و منظور از «کثْرت أغصان» کثرت آثارى است که از او آشکار مى شود; گویى هر اثرى شاخه اى از وجود اوست. ♻️انسان باید دنبال سلامت جسم باشد تا در سایه این سلامتی، بتواند خدامات بیشتری ارائه کند، آثار گرانسنگ تری از خود به یادگار بگذارد. حضرت توصیه به مواظبت از جسم میکنند که سلامتی ما و اثر گذاری ما ارتباط عمیق داریم و هر چه سالم تر باشیم، امکان اثر گذاریی ما بیشتر میشود.   
♻️لذا از این معنای این حکمت و این جمله استفاده میشود رعایت سلامت جسم بر عهده ی همه ما واجب است. ⏪خوش اخلاقی، انعطاف پذیری و مدارا در روایات مرحوم کلینی در کافی بابی به نام «حسن الخلق »دارند . ✳️ نرم خویی کلید قفل ایمان است امام باقر علیه السلام فرمود : إِنَّ لِكُلِّ شَيْ ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِيمَانِالرِّفْقُ برای هر چیزی قفلی است و قفل ایمان نرمی و ملاطفت است خداوند فرمود: اَلْخَلْقُ عِيَالِي. خلق نان خورهای من هستند خدا خیلی حواسش به نام خورهایش است ⏪ موفقیت در انعطاف است. درغرر الحکم امیرالمومنین فرمود: مَنْ عَامَلَ بِالرِّفْقِ وُفِّق هرکس با نرم خویی کار کند حتما کامروا می گردد ⏪نرم خویی راه سخت را هموار میکند در غرر الحکم حضرت امیر علیه السلام فرمود : كَمْ مِنْ صَعْبٍ یسَهَّلَ بِالرِّفْق چه بسیار امر مشکلی و ناهمواریها که با نرمی و آهستگی آسان می شود فرمود شما به صرف پول و سرمایه نمیتوانید همه مشکلات را حل کنید ولی باخپش اخلاقی جواب همه مومنین را میتوانید بدهید. ♻️ شاید درزندگی انسان با مادیات نتواند خواسته ها را بر طرف کند ولی با رفق و مدارا میتوان تلخی این سختی‌ها را به سهل و آسان تبدیل مرد _غرر الحکم: بِالرِّفْقِ تُدْرَكُ الْمَقَاصِد انسان عقط به وسیله مدارانمودن به مقصد خود خواهد رسید ❇️نامه 31: حضرت به امام حسن علیه السلام فرمود : وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ با کسی که با تو به درشتی برخورد می کند به نرمی برخورد کن؛ چراکه امید است او هم با تو نرم شود.او هم شاخ و برگ تو شود غفرالله لی و لکم الحمدلله رب العالمین   
بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها ۱۴۰۳/۵/۲۰ . ۵صفر 💢 حکمت ۲۱۵ 💢 ♦️وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْخِلاَفُ يَهْدِمُ اَلرَّأْيَ اختلاف، اندیشه و تصميم گيرى را نابود مى‌كند‌ 🛑انما سمی النظریه و الحکم فی القضایا رایا، اندیشه و فکر را رای می گویند. لانه یَراه ذو اللُّب الصافی و الفکر الثاقب، چون افکار زلال آن را مشاهده میکند. فاذا واجه الخلاف و الاختلاف صار کمرآه اظلمته الصدی، ولی اختلاف باعث غبار آلود شدن آینه فکر میشود فلا یصل الی الحق و الهدی. و هدف و مسیر درست تشخیص داده نمیشود. ❌ اختلاف، مشاجره و بگو مگو باعث تحریک و شعله ور شدن قوه غضب میشود و طبعا آنجا که خشم و عصبانیت بر انسان غالب شد، توان تفکر از دست میرود و نمی توان به درستی تصمیمی اتخاذ کرد. لذا تصمیم گیری ها باید در شرایطی همراه با آرامش باشد تا به مقصود دلخواه اصابت کند. ⭕️امیرالمومنین در این حکمت به آفات اختلاف اشاره کرده، گاهی اختلاف در اصل تصمیم، پیش می آید. چه بسا در مجلس تصمیم گیری که یک نفر نظری اشتباه بدهد و کل اندیشه ها را به اشتباه بیندازد و اندیشه درست در این اختلاف و زد و خورد از بین برود و ذهن ها منحرف بشوند. (رای درست در نطفه خاموش شود) ⭕️گاهی اختلاف در اجرای تصمیم روی میدهد. چه بسا تصمیم درستی گرفته شود ولی با ایجاد شبهه و اختلاف در آن تصمیم صحیح، پیگیری و به مقصود رسیدن آن هدف ناکام بماند و مقصود حاصل نشود.(رای درست در رسیدن به مقصود ناکام بماند) ⏪جریان حدیث قرطاس لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِيُّ ص وَ فِي بَيْتِهِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ حدیث قرطاس: پیامبر در روزهای پایانی عمر خود در خواست کاغذی کردند، فَقَالَ النَّبِيُّ ص هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً تا وصیتشان در مورد جانشینی بعد از خود را بر آن مکتوب نمایند که امت بعد از ایشان گمراه نشوند فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّبِيَّ ص قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُكُمْ كِتَابُ رَبِّكُمْ. عمر بن خطاب گفت : بر رسولخدا ترس عالب شدهو نزد ما قران هست و کتاب خدا برای ما کفایت می کند. فقَالَ عُمَرُ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ در روایت از ابن عباس آمده : )» فرعون این امت مانع این کار شد و گفت که پیامبر هذیان می‌گوید. عمر در مورد پیامبری که قرآن درمورد او می‌فرماید : «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إن هو الّا وحیٌ یوحی» این گونه بیان می‌دارد که این مرد هذیان می‌گوید. ⛔️ در جریان جنگ احد، نظر پیامبر این بود که لشکر از شهر خارج نشود ولی و در مدینه به مقابله بپردازد، ولی عده ای مخالفت کردند و تصمیم بر این شد که در منطقه احد به مقابله بپردازند و بعد هم عده ای طمع کردند و عده ای خیانت کردند و سرانجام جنگ تا نزدیکی شهادت پیامبر پیش رفت که با رشادت امیرالمومنین پیامبر از خطرات در امان ماند. 📕قطب راوندی میفرماید: خلافُ الرعیهِ یَبطُلُ صوابَ رایِک مخالفت مردم، درستی نظر حاکمان را از بین میبرد.   
🔻نکته: یکی ازدستورات مهم نهج البلاغه و امیرالمومنین بحث مشورت و مشاوره است. ولی حضرت در بحث مشاوره دلسوزی و علم و تجربه را شرط میداند. در خطبه ۳۵ فرمود: فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَة نـافـرمـانـى خـيـرخـواه مـهـربـان و دانـاى كـاردان ، حـسـرت و پـشـيـمـانـى بـه دنبال دارد. آنجایی که کسی بدون علم و تجربه و دلسوزی نظری بدهد، بدون تفکر و علم ابراز نظر کند باعث اختلاف و به انحراف کشیده شدن مسیر درست مشورت میشود. 📕در خطبه ۲۷ هم فرمود: يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، اى مرد نمايانى که در حقيقت مرد نيستيد! حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ آرزوهاى شما مانند آرزوهاى کودکان است! و عقل و خرد شما مانند عروسان حجله نشين! که جز به زر و زيور و عيش و نوش، به چيزى نمى انديشند، لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً دوست داشتم که هرگز شما را نمى ديدم و نمى شناختم، همان شناختى که سرانجام، به خدا سوگند! پشيمانى بار آورد و خشم آور و غم انگيز بود. قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً خداوند شما را بکشد و از رحمتش دور سازد! که اين همه، خون به دل من کرديد، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاساً سينه مرا پر از خشم ساختيد و کاسه هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد! وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلَانِ، حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ با نافرمانى و ترک يارى، نقشه هاى مرا براى سرکوبى دشمن تباه کرديد تا آنجا که امر بر دوست و دشمن مشتبه شد و قريش گفتند. إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ پسر ابوطالب، مرد شجاعى است، ولى از فنون جنگ آگاه نيست! لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنِّي؟ خدا پدرشان را حفظ کند! آيا هيچ يک از آنها، از من با سابقه تر و پيشگام تر در ميدان هاى نبرد بوده اند؟ لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ من آن روز که آماده جنگ شدم و گام در ميدان نهادم هنوز بيست سال از عمرم نگذشته بود و الآن، از شصت سال هم گذشته ام، ولى چه کنم؟ وَ لَكِنْ لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاع آن کس که فرمانش را اطاعت نمى کنند طرح و نقشه تدبيرى ندارد و هر اندازه صاحب تجربه و آگاه باشد، کارش به جايى نمى رسد.   
⏪اختلافات بی مورد باعث تسلط باطل میشود. پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله فرمود: ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند. ❌اختلاف اگر شدید شد به لجاجت میکشد. درحکمت ۱۷۹ فرمود: اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند. ⏪اتحاد در فکرو عمل آقایی می آورد و اختلاف فلاکت بار است. در خطبه ۱۹۲ فرمود : فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانُوا حَيْثُ كَانَتِ الْأَمْلَاءُ مُجْتَمِعَةً بنگريد اقوام پيشين در آن هنگام که جمعيّتهايشان متّحد، وَ الْأَهْوَاءُ مُؤْتَلِفَةً خواسته ها هماهنگ، وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً انديشه ها معتدل بود. وَ الْأَيْدِي مُتَرَادِفَةً دستها پشتيبان هم، وَ السُّيُوفُ مُتَنَاصِرَةً شمشيرها يارى کننده يکديگر، وَ الْبَصَائِرُ نَافِذَةً ديده ها نافذ، وَ الْعَزَائِمُ وَاحِدَةً؛ و تصميم ها يکى بود. أَ لَمْ يَكُونُوا أَرْبَاباً فِي أَقْطَارِ الْأَرَضِينَ وَ مُلُوكاً عَلَى رِقَابِ الْعَالَمِينَ؟ چگونه بودند آيا در آن روز آنها زمامدار اقطار زمين نبودند و بر مردم جهان حکومت نمى کردند. فَانْظُرُوا إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ فِي آخِرِ أُمُورِهِمْ حال بنگريد که پايان کارشان به کجا کشيد. حِينَ وَقَعَتِ الْفُرْقَةُ در آن هنگام که در ميان آنها جدايى افتاد; وَ تَشَتَّتَتِ الْأُلْفَةُ الفتشان به پراکندگى، وَ اخْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ و اهداف و دلهايشان از هم دور شد، وَ الْأَفْئِدَةُ وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِينَ و به گروه هاى مختلفى تقسيم شدند. وَ تَفَرَّقُوا مُتَحَارِبِينَ، و در پراکندگى به نبرد با هم پرداختند. وَ قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِبَاسَ كَرَامَتِهِ وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ در اين هنگام بود که خدا لباس کرامت خود را از تنشان بيرون کرد. وَ سَلَبَهُمْ غَضَارَةَ نِعْمَتِهِ و وسعت و شادابى نعمت را از آنها گرفت، وَ بَقِيَ قَصَصُ أَخْبَارِهِمْ فِيكُمْ عِبْرَةً لِلْمُعْتَبِرِينَ تنها چيزى که از آنها باقى ماند سرگذشتشان در ميان شما بود که درس عبرتى است براى عبرت گيرندگان. ♦️وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْخِلاَفُ يَهْدِمُ اَلرَّأْيَ اختلاف، اندیشه و تصميم گيرى را نابود مى‌كند. اللهم ثبّت اَقدامنا والقولِ الثّابت    ╭
بسم الله الرحمن الرحیم شرح حکمتها 💢 حکمت ۲۲۶ 💢 ♦️وَ قَالَ (علیه السلام): الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِ طمع كار در بند ذلت گرفتار است. حضرت می فرماید طمع کار در بند ذلت گرفتار است و طامع به معنای طمع کار است و وسی که طمع را بکار میبرد ⛔️«وَثاق/وِثاق» به معنى بند و زنجيرى است كه اسير و يا حيوانى را با آن مى بندند. از لفظ وثاق دو معنا به ذهن متبادر میشود: طمع انسان را شبیه حیوانی میکند که افسار به او می بندند و او را به هر جایی که بخواهند می کشانند. طمع انسان را شبیه اسیری میکند که دست و پای او را بسته اند و او هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. انسان اگر طمع کار شد از آن حد انسانیت هبوط میکند و حیوانی میشود که دیگران آن را می‌کشد و دیگران برای او برنامه ریزی می‌کنند در هر دو معنا ذلت و خواری را برای انسان طمعکار می‌توان فهمید چه آنجایی که انسان طمع کار دنبال دیگران می‌رود و چه آنجایی که برده و اسیری بشود که به دنبال دیگران حرکت میکند. ⛔️مقام والای انسانیت و بشریت را بخاطر حرص شدید و احساس نیاز شدید به مال و جایگاه دیگران نباید از بین برد انسان عزیز است و خداوند او را عزیز خلق کرده و به تعبیر حضرت در نهج البلاغه سزاوار نیست انسان خودش را حقیر و ذلیل کند . ⭕️در باب طمع خود نهج البلاغه روایات زیادی دارد حكمت ۱۸۰: الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ طمع بندگى جاويدان است. انسان طمع کار اسارت همیشگی دارد آثار زیانبار طمع: به طور خاص سه اثر و ویژگی بد برای طمع کاری وجود دارد 1⃣ طمع از بین برنده عزت است. امیرالمومنین فرمود: عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ کسى که قناعت پیشه کند عزیز مى شود، و کسى که طمع بورزد ذلیل خواهد شد.حسین بن علی علیه‌السلام وقتی که با خانواده وداع می‌کرد فرمود کاری نکنید تا جایگاه و منزلت و شأن شما شکسته شود و حضرت در اسارت توصیه می‌کند عزیز باشید این خاندان اسير شدند ولی ذلیل نشدند . ⭕️طمع انسان را ذلیل میکند و عزت را پایین می آورد پیامبر ص فرمود: بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ یقُودُه إلی طَبَعٍ چه بد بنده‌ای است، آن بنده‌ای که طمعش او را به ننگ و پستی و ذلت بکشانَد. اولین ثمره زشت طمع آن است که انسان عزتش را از دست می‌دهد 2⃣ طمع فقر شدید است. از امام حسن مجتبی علیه السلام سوال شد : مَا الْفَقْرُ (فقر چیست ؟) فرمودند: شَرَهُ النَّفْسِ إِلَى کُلِّ شَیْ‏ (حرص بسیار به هر چیزی) انسان طمع کار شاید خیلی چیزها داشته باشد ولی دست خالی تر از او پیدا نخواهی کرد این که انسان به هر چیزی ابراز علاقه ی شدید کند و طمع به پول و جایگاه و مال و ریاست و .... و هر چیزی را که دید بگوید ای کاش طوری میشد من هم به آن برسم این طمع اگر در وجود انسان آمد فقر می آید ، وجود انسان فقیر میشود ،حالت نیاز شدید به چیزهای دیگر برای انسان فقر می آورد دومین اثر سوء طمع کاری فقر است 3⃣ طمع از بین برنده عقل است. درحکمت ۲۱۹ فرمود: أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ طمع که بیاید عقل در یک گوشه ای می‌نشیند بیشترین جایی که عقل زمین میخورد و عقل به قتلگاه می‌رود آنجایی است که طمع برق می‌زند وقتی شمشیر طمع برق زد، وقتی رعد و برق طمع در بیابان تاریک دنیا برق زد یک لحظه همه جا روشن می‌شود و انسان میگوید چه جای خوبی کاش بهش برسم چقدر قشنگ و لذیذ است و چقدر برای انسان جایگاه می آورد ولي یک لحظه روشنایی بود و حالا تو در بیابان تاریک دنیا بگرد تا برسی به آنجا ،راه را پیدا نمیکنی گمراه میشوی و به باتلاق می افتی هلاکت تو قطعی میشود . ⛔️فرمود یکی دیگر از آثار زیانبار طمع اين است که عقل از بین میرود عِنْدَ غُرُورِ الاْطْماعِ وَالاْمالِ تَنْخَدِعُ عُقُولُ الْجُهّالِ به هنگام فریب طمع ها و آرزوها عقول جاهلان گرفتار مى شود. و َتَخْتَبِرُ ألْبابُ الرِّجالِ و عقل مردان بزرگ در آزمون قرار مى گیرد. حضرت دراین حدیث طمع را فریبی میداند که مانند سراب انسان را به سمت خود میکشاند ولی در واقع چیزی نیست. ⏪تشبیه طمع به سراب: در حکمت ۲۷۵ فرمود: إنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِر طمع آدمى را به سرچشمه آب وارد مى کند و بى آنکه او را سیراب کرده باشد باز مى گرداند. وَ ضامِنٌ غَیْرُ وَفِىّ طمع ضامنى است که هرگز به عهد خود وفا نمى کند. .طمع احساس نیاز شدید و برای رسیدن به آن بسیار زحمت می‌کشد ولی به آن نمیرسد زیرا سرابی بیش نیست در حکمت ۲۷۵ میفرماید،طمع سرچشمه ایست که هیچگاه از او سیراب نمی‌شود و سراب است. •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ
🛑نقطه مقابل طمع، زهد و بی رغبتی نسبت به آن چیزی است که در دست مردم است کسی که به دنیا احتیاج ندارد، طمع ندارد، آزاده است و دنبال رؤسا نمیدود اگر کسی دنيا طلب و زیاده خواه نبود حر و آزاده میشود و دنبال این و آن نمیرود ⏪نامه ی منصور به امام صادق كَتَبَ اَلْمَنْصُورُ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِمَ لاَ تَغْشَانَا كَمَا يَغْشَانَا سَائِرُ اَلنَّاسِ منصور دوانیقی به امام صادق نامه‌اى نوشت كه چرا شما مثل ساير مردم با ما رفت و آمد نميكنید. فَأَجَابَهُ لَيْسَ لَنَا مَا نَخَافُكَ مِنْ أَجْلِهِ درجواب فرمود:ما ثروتى در اختيار نداريم كه برای حفظ‍‌ آن از تو بترسيم و بخواهیم دور و بر تو باشیم. وَ لاَ عِنْدَكَ مِنْ أَمْرِ اَلْآخِرَةِ مَا نَرْجُوكَ لَهُ و نزد تو هم امری آخرتی نيست كه به اميد رسیدن به آن پیش تو بیاییم. وَ لاَ أَنْتَ فِي نِعْمَةٍ فَنُهَنِّئَكَ وَ لاَ تَرَاهَا نَقِمَةً فَنُعَزِّيَكَ بِهَا، فَمَا نَصْنَعُ عِنْدَكَ نه تو در نعمتى هستى كه براى تهنيت و تبریک پیشت بيائيم و نه این شرایط حکمرانی و ظلم را نقمت و بلایی برای خود میدانی كه براى تسليت بيائيم، پس براى چه بيائيم‌؟! ➖فَكَتَبَ إِلَيْهِ تَصْحَبُنَا لِتَنْصَحَنَا منصور در پاسخ نوشت براى نصيحت پيش ما بيا ➕فَأَجَابَهُ مَنْ أَرَادَ اَلدُّنْيَا لاَ يَنْصَحُكَ وَ مَنْ أَرَادَ اَلْآخِرَةَ لاَ يَصْحَبُكَ حضرت جواب داد هر كسی بدنبال دنيا باشد تو را نصيحت نميكند چون او را محروم میکنی و هر كسی جوياى آخرت باشد با تو همنشين نميشود. ➖ فَقَالَ اَلْمَنْصُورُ وَ اَللَّهِ لَقَدْ مَيَّزَ عِنْدِي مَنَازِلَ اَلنَّاسِ مَنْ يُرِيدُ اَلدُّنْيَا مِمَّنْ يُرِيدُ اَلْآخِرَةَ . منصور گفت بخدا قسم مردم را خوب براى ما معرفى كرد. آنهائى كه طالب دنيايند و آنهائى كه جوياى آخرت. وَ إِنَّهُ مِمَّنْ يُرِيدُ اَلْآخِرَةَ لاَ اَلدُّنْيَا خود آن آقا از كسانى است كه در پى آخرت است نه دنيا. ⭕️طمع کار به دنبال پادشاه و رئیس میرود تا به آرزوی خود برسد رؤسا خیال نکنند خیلی عزیز هستند و جایگاه دارند اگر یک روز جایگاه را از آنها بگیرند دیگر کسی به دنبال آنها نمیرود، یک عده از مردم می‌ترسند و یک عده طمع دارند انها دور شان شلوغ هست ولی انسان های مؤمن که دنيا طلب نیستد دور این افراد نیستند 💮توکل به خدا یعنی به کسی طمع نداشته باش. سَأَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَبْرَئِيلَ عَنْ تَفْسِيرِ اَلتَّوَكُّلِ فَقَالَ اَلْيَأْسُ مِنَ اَلْمَخْلُوقِينَ وَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّ اَلْمَخْلُوقَ لاَ يَضُرُّ وَ لاَ يَنْفَعُ وَ لاَ يُعْطِي وَ لاَ يَمْنَعُ وقتی رسول مکرم به جبرئیل فرمود شما ملائک توکل را چگونه معنا میکنید عرض کردند در نقطه ی مقابل طمع بی رغبتی به آن چیزی است که در دست مردم است پیامبر از جبرئیل فرمود توکل نزد شما ملائک چطور معنا میشود؟ جبرئیل فرمود یا رسولالله در نزد ما ملائک توکل یعنی از آنچه در دست مردم باشد مأیوس باشیم. 💮 خدا اگر بخواهد به تو میدهد و اگر رزق تو کرده باشد برایت مقدر میشود و دنبال این و آن نرو و آرزوهای طول و دراز برای خود درست مکن، به آنچه برایت مقدر شده باشد میرسی و به آنچه مقدر نباشد هرگز نمیرسی. حتی به خواست و زیاده خواهی های خود مأیوس باش زیرا اگر زیاده خواهی داشته باشی هرگز انسان متوکلی نخواهی شد .درمان طمع به تاسف نخوردن و امید واهی نداشتن است. 🔰 مرحوم فیض کاشانی در کتاب "اَلْمَحَجَّةُ الْبَیْضاء" جریانی را در مورد طمع نقل میکند( این فقط یک نقل است و واقعیت یا داستانی بودن آن مشخص نیست ) ◀️حکایت اول : نقل شده که مردى گنجشکى شکار کرد. گنجشک گفت: مى‌خواهى با من چه کنى‌؟ گفت: سرت را مى‌برم و تو را مى‌خورم. گنجشک گفت: به خدا من مرض گوشت‌خوارى تو را درمان نمى‌کنم و گرسنگى‌ات را برطرف نمى‌سازم، وَ لَكِنْ أُعَلِّمُكَ ثَلَاثَ خِصَالٍ هُنَّ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَكْلِي أَمَّا وَاحِدَةٌ فَأُعَلِّمُكَ بِهَا وَ أَنَا فِي يَدِكَ ولى سه خصلت به تو مى‌آموزم که از خوردنم بهتر است یکى را اکنون که در دست تو هستم به تو مى‌آموزم، وَ أَمَّا الثَّانِيَةُ فَإِذَا صِرْتُ عَلَى الشَّجَرَةِ خصلت دوّم را زمانى که بر روى درخت پریدم . وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَإِذَا صِرْتُ عَلَى الْجَبَلِ و خصلت سوّم را زمانى که روى کوه پریدم. •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ
↩️ مرد گفت: خصلت اوّل را بگو، گنجشک گفت: لَا تَلْهَفَنَّ عَلَى مَا فَاتَ بر آنچه از دستت رفت افسوس مخور. شکارچی او را رها ساخت و چون بر روى درخت پرید،خصلت دوّم را بگو؛ گفت: لَا تُصَدِّقَنَّ بِمَا لَا يَكُونُ أَنَّهُ يَكُونُ امر محال را تصدیق مکن. آنگاه پرید و بر روى کوه رفت و گفت: اى بدبخت اگر سرم را مى‌بریدى از چینه‌دانم دو مروارید بیرون مى‌آوردى که هر کدام بیست مثقال وزن داشت. گویند: مرد لبانش را گزید و تأسّف خورد و گفت:خصلت سوّم رابگو.گنجشک گفت: أَنْتَ قَدْ نَسِيتَ الثِّنْتَيْنِ فَكَيْفَ أُخْبِرُكَ الثَّالِثَةَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ لَا تَلْهَفَنَّ عَلَى مَا فَاتَكَ وَ لَا تُصَدِّقَنَّ بِمَا لَا يَكُونُ دو خصلت اول را از یاد بردى چگونه سوّمى را به تو خبر دهم. مگر نگفتم: بر آنچه از دست دادى افسوس مخور و آنچه محال است تصدیق مکن. آگاه باش تمام گوشت و خون و پروبال من بیست مثقال نیست. بنابراین چگونه در چینه‌دانم دو مروارید است که هر کدام بیست مثقال وزن دارد؟ آنگاه پرید و رفت. ⛔️طمع یعنی دل آرزوی شدید برای به دست آوردن چیزی است که شدنی نیست. طمعکار اگر طمع کرد افسرده میشود طمعکار برای رسیدن به خواسته های خود هرکاری میکند خودخوری میکند. ما خیلی وقت ها به آنچه از دست دادیم غصه میخوریم و ناشدنی ها رو هم باور می‌کنیم یه تصورات و آمال و آرزوهایی برای خودمان متصور می‌شویم که این ها دست نایافتنی است و ما متوجه نیستیم ⏪حکایت دوم : طمع یعنی ورود به گروه 99. روزی پادشاهی بود در یک کشور ثروتمند و بزرگ اما پادشاه خوشحال نبود. روزی که از آشپزخانه دربار می گذشت دید که آشپز خوشحال و خندان است از او در مورد علت شادیش پرسید او گفت: چرا خوشحال نباشم خانه دارم زنی خوب دارم و از فرزندانم هم راضی ام چرا خوشحال نباشم . پادشاه موضوع را به وزیر گفت و علت را از او جویا شد. وزیر گفت چون او وارد گروه ۹۹ نشده است. پادشاه به وزیر گفت گروه ۹۹چیست؟ وزیر گفت پس بگذار ماجرا را برای تو عملیاتی کنم. فردایی به آشپز گفت بیا که پادشاه می‌خواهد از تو تشکر کند بخاطر غذاهای خوشمزه ای که می‌پزد، او را به قصر آوردند در قصر پادشاه به او یک کیسه ای داد با دیدن سکه ها خوشحال شده آنرا شمرد ۹۹ تا بود دوباره شمرد باز هم ۹۹ سکه خیلی ناراحت شد سروصدا براه انداخت تا آن سکه دیگر را پیدا کند ولی خبری نبود. از فردا تصمیم گرفت تا بیشتر کارکند تا آن سکه باقیمانده را بدست آورد شب ها تا دیر وقت کار می کرد و خسته به خانه می آمد و صبح بخاطر اینکه دیر از خواب بیدار شده بود با همه دعوا می کرد. وزیر به پادشاه گفت: آری، او هم وارد گروه ۹۹ شده. گروه 99 یعنی افرادی که پول به اندازه کافی دارند اما بخاطر حرص و طمع به خود و زندگیشان سخت می گیرند. وزیر گفت دیدی پادشاه او دیگر خوشحال نیست زیرا وارد گروه ۹۹ شده است . گاهی ما هم اینگونه هستیم ۹۹ داشته را نمی‌بینیم و بدنبال یک نداشته ای هستیم که فعلا نیست و بنا هم نیست به ما برسد و زیاده خواهی می‌کنیم و طمع داریم به آنچه نداریم برسیم ۹۹ داشته را نمی‌بینیم ولی یک نداشته را می‌بینیم و همه ی عمرمان تلاش می‌کنیم به آن برسیم مواظب باشیم داشته های خودمان را ببینیم و قدر دان و شاکر باشیم تا خدا بقیه نعمت ها رو هم انشاءالله برایمان ارزانی بدارد اللهم لا تسلط علینا من لا یرحمنا •┈┈••••✾•  •✾•••┈┈•ـ