مجروحیت اش که خوب شد پدرم گفت: دیگه اجازه نداری بری جبهه. باید ازدواج کنی...
هاشم در سن هجده سالگی ازدواج کرد اما دلش توی جبهه بود. نیمه شب ها از خواب بلند می شد و مثل رزمندگان با خدا راز و نیاز می کرد. یک روز آمد خانه و با خوشحالی کاغذی را نشان داد: بخاطر دفاع از وطنم رفتم برای سربازی ثبت نام کردم. دیگه نمی تونید مجبورم کنید بمونم!
#شهید_سیدهاشم_قریشی_زاده
🌱| @mahdihoseini_ir