خاطرات شهیـ🌷ـد
برای تقسیم کارها یک لوحه نظافت نوشتیم. توی لیست عباسعلی نفر آخر بود. یک روز قبل از این که نوبت اش شود گفت: من امروز نظافت مجموعه رو انجام می دم. جواب دادم: خب بذار فردا که نوبتت شد...
گفت : من فردا نیستم.
گفتم : مگه جایی می خوای بری؟
گفت : نه.
من و سایر رفقا روی این موضوع حسابی سر به سرش گذاشتیم و به او خندیدیم. روز بعد که شهید شد بهت زده به هم نگاه می کردیم. انگار واقعا به عباس الهام شده بود!
#شهید_عباسعلی_کلانتری
🌱| @mahdihoseini_ir