#ازدواج ما سنتی بود و به هیچ عنوان اهل تجملات نبودیم. مراسم عقدمان را در منزل پدرم برگزار کردیم و مراسم عروسی هم که با شب میلاد حضرت ابوالفضل (ع) مصادف بود مانند یک دروهمی بسیار ساده در تالار فرهنگیان گرفتیم.
میزان مهریه ام را با همسرم مشخص کردم و ما اصراری برای تعیین تعداد سکه خاص نداشتیم. شبی که قرار بود به خانه مان بیایند و درباره مهریه صحبت کنند، خانواده نظرم را پرسیدند و گفتم : «حتی اگر مهریه هیچ سکه ای هم نباشد، مانعی ندارد» زیرا به این شناخت رسیده بودم که «محمد» از نظر ایمان، اخلاق و معنویت در سطح بالایی قرار دارد. در همان مراسم و میان جمع گفتم «هیچ طلبی از آقا «محمد» ندارم و مهریه ام را حلال می کنم.»
بعد از آن که خانواده همسرم رفتند، بعضی از اقوام می گفتند چرا مهریه بالا مانند دیگران نخواستی و من در جواب گفتم: «دوست ندارم از اول زندگی این ناراحتی ها باشد. در شرایطی یک زن مهریه اش را طلب می کند که از زندگی دلسرد باشد.» قرار نبود دلسردی در زندگی ما به وجود آید زیرا اعتقاد و ایمان ایشان از ابتدا مشخص بود. ایمان «محمد» در شخصیتش متجلی بود.
شهید همیشه می گفت : «برای مهریه مدیون شما هستم.» بعد از شهادت ایشان هم که از طرف بنیاد شهید به خانه مان آمدند و پرسیدند که آیا مهریه ام را به شهید می بخشم، تعجب کردم زیرا من از همان ابتدا مهریه را به همسرم بخشیده بودم.
#شهید_محمد_استحکامی_جهرمی |نوید شاهد
🖥 @mahdihoseini_ir