eitaa logo
آقا مهدی
2.9هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
من از همه عالم بگرفتم دل خود را امید وصالی اگرم هست تو آنی @mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
. کتاب شهدا و زندگینامه ی شهدا رو خیلی می خوندم... یادم هست اوایل ازداجمون بود که رفتیم مزار شهدا یاد شهید همت افتادم که خانمش تو کتاب می گفت «وقتی چشمهای ابراهیم و نگاه می کنم میگم که این چشمها رو خدا می خره» خداييه واقعا عجیب بود چون منم همیشه به مهدی عزیزم می گفتم که چشم های تو خیلی قشنگه این چشم ها خداييه... آخرش خدایی شد... روایت همسر شهید ادامه دارد.... @mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
. روضه فاطمیه را امسال خون گرم شهید میخواند حال پهلو شکسته را یاران یار پهلو شکسته میداند... / ‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب زیارتی ارباب بی کفن آقا (ع) و یاد شهیدان بخصوص صلوات
🦋 معرفي مختصر شهيد مدافع حرم مهدی حسینی 📕فصل اول تاريخ تولد: ۵۹/۰۵/۲۷ محل تولد: تهران وضعيت تأهل: متاهل فرزند اول خانواده ي آقاي عابد حسینی 🎓دانش آموخته ي دبيرستان دکتر حسابی 🎓فارغ التحصیل‌ دانشگاه افسری امام حسین(علیه السلام) 📗فصل دوم اعزام به سوريه در تاريخ:از ابتدای جنگ سوریه در میدان نبرد حضور داشتند این یکسال آخر به صورت مداوم آنجا بودند تا به شهادت رسیدند. شهادت در تاريخ: ۱۲ مهر ماه سال ۱۳۹۵ مصادف با روز اول محرم... 🥀محل شهادت: سوريه، دمشق 🌷محل دفن:بهشت زهرا قطعه ۲۶ 💝شهيد مورد علاقه: شهيدان مدافع حرم شهيد مهدی عزیزی و شهید رسول خلیلی ✨صفات بارز اخلاقي: مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها… ❣علايق: مراسمات مذهبي به خصوص مراسمات هیات یازهرا، سفر راهیان نور، کوهنوردی و سفر، جودو، تیراندازی، موتور سواری به مانند مادرمان حضرت زهرا (س) با پهلویی شکسته و صورتی نیلگون.... و لبی تشنه به مانند اباعبدالله الحسین (ع) به شهادت رسید... دعاگوی ما باشد اِن شاءالله🤲 ادامه دارد...🚩 ‌‌‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
آقامهدی الحق خوش رفتار و خوش برخورد بود. شیطنت‌های جالب و بامزه‌ای داشت. فهم سیاسی و دغدغه فرهنگی و دلسوزی نسبت به خانواده شهدا در او وجود داشت. اوضاع سوریه و وضعیت جنگ را به خوبی برای ما تحلیل می‌کرد. دغدغه‌های خوب، مبارک و والایی داشت. قوی بود و شجاع و عاشق شهادت. آه و حسرت او در فراق رفقای شهیدش را خوب به یاد دارم. «مهدی حسینی» لایق شهادت بود و به مراد دلش رسید. شهادت او مرا شوکه و البته شرمسار کرد. امثال او هرگز از خاطره‌ها نخواهند رفت. رحمت خدا بر او. 📝حریم حرم ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
تنها به ما گفته بود که او را در قطعه ۲۶ گلزار شهدا در کنار به خاک بسپاریم. زمان هایی که سرش خلوت بود و شب های جمعه، به قطعه ۲۶ می رفت. شهدا هم خریدار او شدند... روایت همسر شهیدحسینی ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمی‌دانم! هربار که می‌پرسی: چقدر؟! با خودم فکر می‌کنم... دریا چطور حساب موج‌هایش را نگه دارد؟! -نزارقبانی- ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
✨ آیه ۲۳ سوره احزاب مردانی هم هستند که به خدا راست گفته‌اند و بر عهدشان صادقانه ایستادند. بعضی‌ها پیمانه را به آخر بردند، و بعضی در انتظارند.. و یاد شهدا باصلوات💐 ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
. با تمام مراقبتهای گوهر خانم هر از چندگاهی این سوگلی زیبا اتفاقاتی برایش می افتاد که سر هر کدامشان، گوهر خانم یک سفر به عالم آخرت می رفت و بر می گشت. زمین خوردن های مکرر و شکستن دندانهای مهدی باعث عادی شدن این صحنه ها نشد. کار به جایی رسید که مهدی حساسیت فوق العاده ی مادر را درک کرده بود زمین که میخورد زود بلند می شد، خودش را می تکاند دست هایش را باز میکرد و میگفت «مامان ببین چیزیم نشده.» بر مادران شهدا به خصوص معزز و همسر بزرگوار مبارکباد برشی از کتاب تمنای بی خزان📗 ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقامهدی بیت المال رو مال البیت خودش نکرد! به نیابت از ، خانم سلیمانی زاده روزتون مبارک🌹 (س) و یاد شهدا باصلوات💐 ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐
هنوز تای آخر سفره شام را نزده بودم که مهدی گفت: - فردا صبح میرم مأموریت. برای اینکه قرمزی چشمهایم را نبیند سریع همه چیز را توی سینی چیدم و به آشپزخانه رفتم. انگار گلویم بسته شده بود. داشتم خفه میشدم. به زور خوردن یک لیوان آب صدایم را صاف کردم و پرسیدم + به سلامتی کجا میری؟ چند روز طول میکشه؟ - زودی میام نزدیک نود روزی میشه. دلم می خواست همان جا بنشینم و گریه کنم. اصلاً با نبودن مهدی کنار نمی آمدم. ولی من قول داده بودم صبوری کنم. برای همین به زور لبخند روی صورتم آوردم کنارش نشستم. دلم میخواست تا دم رفتن فقط نگاهش کنم ولی مهدی شروع کرد به سفارش کردن و جمع وجور کردن وسایلش. اول سحر موقع بستن ساکش هرچه دعا و آیه قران بلد بودم خواندم و راهی اش کردم روزهای نبودنش به عنوان معلم پرورشی به مدرسه میرفتم و هر روز یک دایره روی عددهای تقویمم میکشیدم. روایت همسر شهید برشی از کتاب جاده سرخ، خاطرات شهید از زبان دوستان و خانواده📗 ‌‌‌@mahdihoseini_ir ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐