این باد سرکش نزدیک بهار را چقدر زیاد دوست دارم!
انگار آمده هرچی غصه و اندوه سر راهش هست بشوید و بر دارد ببرد، انقدر که عمیق و قشنگ هوهو میکند و صاف مینشیند وسط جان آدم. دلم میخواهد بزنم بیرون تا بادبهار، محکم بغلم کند و تکانم بدهد و بیدار شوم، چشم که باز کردم وسط یک مزرعهی آفتابگردان باشم، که آفتاب بکوبد توی صورتم و از کنار دستم صدای بُلوپ بلوپِ آبهای خروشان چشمه به گوش برسد، باد، چمنهای بلند اطراف و سنبلهای وحشی و شکوفههای سیب را برقصاند و آنطرفتر بچههای کوچکی عمیقا شیطنت کنند. دلم میخواهد سوار بادهای بهار شوم و با آنها بروم تا سرزمینهای دور. دلم میخواهد پنجره را باز کنم و باد را دعوت کنم به خانهام، با او چای بنوشم و از او بپرسم؛ بعد از این بهار، همه چیز درست میشود یعنی؟
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌿| @mahdihoseini_ir