eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم، چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین (ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من رو سیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد، چون به وصال عشقم رسیدم. (ع) 🌷/فرازی از وصیت نامه 🌱 @mahdihoseini_ir |
آقا مهدی
خانه آماده شده بود؛ مثل دلش. حسینیه ای زیبا. بهانه کامل بود. موقع کار کردن چند باری می خواست به مهدی
روی اسم مهدی زد و تماس برقرار شد. خداراشکر سرعت اینترنت هم خوب بود و چهره مهدی در حالی که چشمانش خیلی بیشتر از قبل دلبری میکرد، روی صفحه ی گوشی زهرا نمایان شد. زهرا انگار اولین بار بود این چهره را می دید. دلش لرزید. -سلام آقامهدی -سلام عزیزم. سلام به روی ماهت. زهرا خانوم قشنگ من چه به موقع زنگ زدی. دلم هوات رو کرده بود. زهرا یادش رفت که چرا زنگ زده بود. دیدن مهدی دلش را آشوب کرد. یک روز مانده بود به ، حسینیه دل زهرا برنامه هایش شروع شده بود و محفل دلش غوغا بود. -خانومم خسته نباشی. خدا قوت. می بینم پشت سرت کتیبه رو. چه خوب شده. چهره ی عزیزم توش می درخشه. -اوووخ ببخشید مهدی جان. آره زنگ زده بودم همین رو بگم. خونه رو بهت نشون بدم. خانم کارگردان، کل سناریوی حرکت دوربینش را فراموش کرده بود. با عجله همه جای خانه را به مهدی نشان داد و لذت می برد که مهدی دارد می خندد. | روایت همسربزرگوار شهید برشی از کتاب عاشقانه 📖 بخش چهارم▪️ 🌱 @mahdihoseini_ir
بسم رب حسن (ع)🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز شب قاسم و باز شمیم حسن صاحب این سفره است دست کریم حسن
سبط نخست نبی، نور دل فاطمه مشرق و مغرب همه، غرق نعیم حسن...
از صف صفین بپرس، وز جمل و نهروان تا نگری دشمنان، کشته ز بیم حسن
همدم او بی وفا، هجمه و تیر جفا نیست یکی و دو تا، هتک حریم حسن
حرمت او را شکست، راه به تابوت بست تیر به تابوت زد، خصم لئیم حسن
ما که تباهیم و بس، نامه سیاهیم و بس کاش شفاعت کند لطف قدیم حسن 😔
آه از آن ساعتی، که آمد و از حسین بی زره اذن قتال، خواست یتیم حسن...😭😭😭