eitaa logo
🚩 حسینیه ایران🚩
819 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
56 فایل
ارباب جان «تشنگان عشق را با مشت آبی جان بده کربلا دور است مارا باسرابی جان بده» «زندگی یعنی سلامِ ساده ‌ای سمت شما ایها الارباب ما را با جوابی جان بده» صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین (ع) کپی آزاد @mahdiv313 ادمین: @Mahdivalipourr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥ماجرای زن بدکاره و شفاعت امام حسین(ع) 🔴در زن بدکاره اي زندگی می کرد که روزي خود را از راه به دست می آورد! در منزل همسایه او، مردم اغلب به امام حسین (عَلیه السَلام) مشغول بودند و جمعی در آن خانه گرد هم جمع می شدند و براي مصائب حضرت سید الشهداء گریه می کردند و بعد از اتمام مجلس غذایی که تهیه دیده بودند، به آنها می کردند. در همان خانه دیگی بر روي آتش نهاده بودند و غذایی جهت جمعیت عزاداري درست می کردند و اتفاقاً زیر دیگ خاموش شده بود! زن فاحشه به آتش پیدا کرد و به مطبخ آن صاحب مراسم داخل شد تا آتشی براي مصرف خودش ببرد اما دید که آشپزها مشغول عزاداري شده اند و آتش زیر دیگ ها خاموش شده پس به نوعی سعی کرد آن آتش هاي نیمه خاموش را با زحمت بسیار روشن کند و چون زمان زیادي طول کشید از غلبه دود که به چشم اشک جاري شد و چون آتش شعله ور گردید، قدري آتش براي حاجتش برداشت و روانه خود گردید،بالاخره پس از ساعتی بواسطه گرمی هوا، استراحت نمود و به خواب رفت. در عالم رویا دید که قیامت قائم شد و زبانه مشتعل گردیده و او را با زنجیرهاي آتشین می کشند تا به جهنم ببرند و هر چه او فریاد می کند کسی به فریادش نمی رسند، هر قدر پناه می خواهد کسی به او پناه نمی دهد و موکلین عذاب به او می گویند: که خدا بر تو باد، که خدا به ما امر کرده، تا تو را به قعر جهنم بیندازیم. آن زن می گوید: والله چون مرا به کنار جهنم رسانیدند آنگاه نورانی ظاهر شد فریادي بر موکلین عذاب من زد و فرمود: او را رها کنید عرض کردند، یابن رسول الله به چه سبب او را رها کنیم این زن بدکاره است و جمیع اوقات خود را به فسق و فجور می گذراند. حضرت امام (عَلیه السَلام) فرمودند: بلی، ولی امروز در همسایگی اش جمعی از ما مشغول عزاداي من بودند، او رفته بود که آتش بردارد، چند قطره اشک از چشمانش جاري شد و قدري از دستش براي ما سوخت پس او را ببخشید!عرض کردند «کرامۀ لک یابن الشافع و الساقی» یعنی دست از این برداشته او را براي کرامت تو اي پسر قیامت و ساقی کوثر رها کردیم.پس چون خلاص شدم، به آن شخص عرض کردم: که تو کیستی؟ که خدا با تو بر من منت نهاد؟ پس آن فرد نورانی فرمود: من هستم. زن ناگهان از خواب بیدار می شود و فوراً خود را به آن مجلس می رساند و و انابه می نماید و به برکت آن مومنه می شود. 📚يوسفي، رويا. داستانهایی از انوار آسمانی: 80/نجاتی نارنجکلی، عبدالله. صد زن صد داستان: 35-36.